Saturday, November 12, 2011

شعری که زندگیست

از خورخه لوئیس  بورخس 







کم‌کم تفاوت ظریف میان نگه‌داشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.

ا
ین‌که عشق تکیه‌کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر.

و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
و هدیه‌ها، عهد و پیمان معنی نمی‌دهند.

و شکست‌هایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشم‌های باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه

و یاد می‌گیری که همه‌ی راه‌هایت را هم‌امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال‌ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه‌ی نزاع در خود دارد

کم کم یاد می‌گیری
که حتی نور خورشید می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.

بعد باغ خود را می‌کاری و روحت را زینت می‌دهی
به جای این‌که منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.

و یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی...
که محکم هستی...
که خیلی می‌ارزی.

و می‌آموزی و می‌آموزی

با هر خداحافظی


یاد می‌گیری.


*******************************
You Learn:

After a while you learn the subtle difference
Between holding a hand and chaining a soul,

And you learn that love doesn't mean leaning
And company doesn't mean security.

And you begin to learn that kisses aren't contracts
And presents aren't promises,

And you begin to accept your defeats
With your head up and your eyes open
With the grace of a woman, not the grief of a child,

And you learn to build all your roads on today
Because tomorrow's ground is too uncertain for plans
And futures have a way of falling down in mid-flight.

After a while you learn...
That even sunshine burns if you get too much.

So you plant your garden and decorate your own soul,
Instead of waiting for someone to bring you flowers.

And you learn that you really can endure...

That you really are strong

And you really do have worth...

And you learn and learn...

With every good-bye you learn.


Jorge Luis Borges

No comments:

Post a Comment