..او شمال من بود، جنوب من، غرب و شرق من
هفته کاری من و جمعه تعطیل من
ماه من مهتاب من، حرف من، آواز من
فکر میکردم عشق تا ابد پاید
برخطا بودم .
...
هفته کاری من و جمعه تعطیل من
ماه من مهتاب من، حرف من، آواز من
فکر میکردم عشق تا ابد پاید
برخطا بودم .
...
حالا ستاره ها خریداری ندارند
همه را واگذارید
ماه را در گنجه کنید و خورشید را برچینید
دریا را دور بپاشید و جنگل را بروبید
چرا که اکنون
هیچ چیز
فایدتی ندارد ...
همه را واگذارید
ماه را در گنجه کنید و خورشید را برچینید
دریا را دور بپاشید و جنگل را بروبید
چرا که اکنون
هیچ چیز
فایدتی ندارد ...
ویستان هیو اودن
No comments:
Post a Comment