مقوله فرهنگ بیش از همه محتاج فرهنگی نقادانه است که هر کس پاسخگو
و مسئولیت پذیر ایفای نقشی برای چالشی برابر خواهانه .
بعاریه گرفته شده از صفحه مینا زرین
Mina-Zarin.blogspot.com
فرهنگ سازی پروژه ای است بس طولانی و حیاتی که با زبان و افکار و ایده ها و با تلاشی آگاهانه در خود – خانواده و جامعه شکل و ارتباطی مستقیم برقرار می کند – صحبت کردن به صورت آگاهانه تفکری را ایجاد می کند و وقتی تفکر درباره چیزی ، موضوعی ، ایده ایی داریم در واقع در سکوت با خودمان و جمع دیگر از خود صحبت می کنیم.زمانی که درباره تغییر نرم،فرهنگ،سنت و زمینه های آن می پردازیم ارتباطی چند گانه در محیط زندگی – کار – خانه و در مجموع در جامعه ایجاد کرده ایم.در این ارتباط روابط عمومی و چند گانه ارتباطها و نهادینه کردن تغییر نرم ،سنت قوانین مخاطبانی بنام شهروندان زن و مرد – نهادهای اجتماعی – شبکه های سیاسی،تشکل های دمکراتیک به یاری این فرهنگ سازی ریشه ایی عمل خواهند کرد و در بالاترین سطح ممکن تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی را امکان پذیر خواهند کرد.
در این نگرش تمام عرصه زیستی فرد اعم از عمومی و خصوصی، درس انگیز است و درس آموزی، موقعیت زمانی و مکانی نمی شناسد. مثلاً آموزش از راه دور و آموزش الکترونیکی به عنوان شکل هایی از شرایط مدرن آموزش، حصارهای زمانی و مکانی آموزش را می شکنند و انقلابی در رهاسازی آموزش از قفس های از پیش فرض شده به حساب می آیند. روش های نوین آموزش گامی است برای گسترده تر ساختن فرصت های یادگیری.
مقوله فرهنگ بیش از همه محتاج فرهنگی نقادانه است که هر کس پاسخگو و مسئولیت پذیر ایفای نقشی برای به چالش
کشاندن جامعه بسته و غیره دمکراتیک به دلیل تمرکز قدرت و تصدی اقتدار گرایانه و انحصاری که به ویژه بر جامعه و فرهنگ دارد.
برای ایفای نقش فردی و جمعی ،یکی ازشرایط پاسخگویی و تداوم فرهنگ سازی اطلاع رسانی و آگاه ساختن می باشد. ما در عصر الکترونیک و اینترنت ،ارتباطات یعنی گسترش آگاهی در سطح جهان و انتقال این آگاهیها می باشیم- ما در عصر رسانه ها و مدیا زندگی می کنیم ،از این منظر این روابط در جایگاه مناسب و جایگاه شایسته پیوندی مناسب برای فرهنگ سازی ریشه ای را به دوش دارد که به قصد روشنگری و نه توجیه ،نه پنهان کاری،شفاف و علنی برای کمک به ارتقاء درک و مفهوم فرهنگ سازی ریشه ایی عمل بکنند!
فرهنگ سازی تلاش آگاهانه ،آموزش ، آگاهی جمعی و تعلیم وتربیت است که بایستی مورد توجه و در دستور کار روزانه - قرار گیرد . و دائم بايد به آن چارچوب از منظري نقادانه نگاه كنيم و آن را نوسازي بكنيم
برای ایفای نقش فردی و جمعی ،یکی ازشرایط پاسخگویی و تداوم فرهنگ سازی اطلاع رسانی و آگاه ساختن می باشد. ما در عصر الکترونیک و اینترنت ،ارتباطات یعنی گسترش آگاهی در سطح جهان و انتقال این آگاهیها می باشیم- ما در عصر رسانه ها و مدیا زندگی می کنیم ،از این منظر این روابط در جایگاه مناسب و جایگاه شایسته پیوندی مناسب برای فرهنگ سازی ریشه ای را به دوش دارد که به قصد روشنگری و نه توجیه ،نه پنهان کاری،شفاف و علنی برای کمک به ارتقاء درک و مفهوم فرهنگ سازی ریشه ایی عمل بکنند!
فرهنگ سازی تلاش آگاهانه ،آموزش ، آگاهی جمعی و تعلیم وتربیت است که بایستی مورد توجه و در دستور کار روزانه - قرار گیرد . و دائم بايد به آن چارچوب از منظري نقادانه نگاه كنيم و آن را نوسازي بكنيم
در ساده ترین تعریف، تاریخ شرح زندگی اجتماعی گذشته انسان است. تاریخ، سند هویت و نشان شخصیت یک جامعه است. قواعد ناموزون اجتماعی و فرهنگی که بعضاً در تاریخ فرهنگ سیاسی ما ایرانیان ریشه دارد، در حال بازتولید است. هنوز رگه های ....گرایی و ...سالاری در دایره ی تعاملات اجتماعی ما حرف نخست را می زند. به عنوان مثال فرهنگ و شیوه گفتاری که در بین ما ایرانیان همچنان بازتولید می شود و زایش های نوبه نو دارد، فرهنگ پوشیده گویی و کلی گویی در پرده سخن گفتن است. این مرامِ گفتاری آن چنان در تاروپود افکار و رفتارمان تنیده شده که گویی اصل، همین است وبس . محققی در همین رابطه چنین می نویسد::
در حوزه ی گفتار، انقطاع تاریخی و به تبع آن انقطاع فرهنگی در تاریخ و تمدن ایرانی باعث گردید که از میان سه وجه عمومیِ بیان یعنی؛ ۱ پوشیده گویی ۲ رک گویی/ دریده گویی، و ۳ روشن گویی، وجه ِ پوشیده گویی و کلی گویی بیشتر یکه تاز میدان و وجه غالب بیان شود. پوشیده گویی که بیانی است نامتجانس با تفکر انتقادی، از اعتقادی نشأت می گیرد که برای اندیشه و بیان، حدّومرزهایی قایل است. کلی گوییِ زبان، متأثر از کلی گرایی اندیشه و آن نیز به نوبه خود متأثر از کلی گرایی نهادهای قدرت است.
با چیرگی کفه احساسات ،در برابرعقلانیت تصمیم می گیرد ، انتخاب می کنیم و تأیید یا رد می نماییم. هنوز ما با رگه های محسوس و ملموسی با ترورشخصیت و تخریب ،آسان پذیری، نقد گریزی، انزواگزینیِ سیاسی و تقدیرگرایی در این جامعه زندگی می کنیم. هنوز به دنبال مرگِ منتقدین مستبد... هستیم ولی نه دفع روحیه استبدادپذیری و دیکتاتوری در خودمان. هنوز روحیه ی پذیرش تغییر را در درون و بیرون نپرورانده ایم و با مقاومت در برابر نوشوندگی مواجه می شویم........
این ها بخشی از موانع رفتاری و اخلاق اجتماعی و سیاسی ما است که تنها یک راه علاج دارد و آن توجه به آموزش و فرهنگ سازی است. آیا دقت کرده ایم که در ما،شما ،ایشان چه تمایل بالایی برای «مطرح شدن» و «سری در سرها در آوردن» وجود دارد؟ در بسیاری شکل ها وقتی کسی به پست یا مسئولیتی می رسد، اغلب، این حالت به منزله بیمه شدنِ آینده ی چندساله ی هم تراز ها و هم فکرهای آن شخص به حساب می آید. به راستی چرا چنین است؟
پاسخ این سؤال به دوران حساسی از عمر ما در تبعید اشخاص برمی گردد که شخصیت افراد طی آن شکل گرفت و می گیرد، یعنی دوران نوجوانی و جوانی سیاسی و انقلابی و دگر اندیش بودن دورانی که امکان آزادانه ترین شرایط به جست وجو، چون و چرا، کنج کاوی و آزمون و خطا را تا حدوی و نسبی داشتیم و پرداختیم ، . اما در خارج از ایران فرهنگ تابع ،اتوریته ،بی مسولیتی در قبال کارهاینان اپیدمی رشد کرد واین فرهنگ تابعیت آموزاندکه با الگوی «بنشین، ساکت شو، حرف نزن لایک ....» سپریکنیم و هیچ گاه اجازه ایی برای خودیابی به او ،ما ، ایشان نمی دهیم ..
وضعِ بدتر زمانی است که این گونه افراد از اختیارات و امکاناتی مقام شغلی ،اجتماعی و منزلت داشتن امکانات رفاهی خانه ،شغل ،ماشین نیز بی بهره نباشند، در این شرایط وهنگامه خشونت،و انواع هیجانات و رفتارهای غیرقابل کنترل و پیش بینی ناپذیر را از افراد سر میزند..
آموزش سازگار ارجحیت منافع انسانی را بر منافع باندی می پروراند و نگاه جهانی و انترناسیونالیستی را جایگزین آن می سازد. جوان و میانسال زن و مرد برآمده از چنین رشدی منافع انسانی را اولویت می داند و گسترش چنین نگاهی است که نتیجه می دهد. بازتاب این نگاه به خود افراد جایگاه اجتماعی ،سیاسی و ظبقاتی ما برمی گردد..
نیاز جامعه ایی چون ایران به آموزش اگاهانه ایی است که قاعده مندی های نابسامان و ناموزونِ که در فرهنگ عمومی ریشه دوانیده، بازتولیدنکند و بکوشد. جهت گیری محتوای آموزش ها نباید قاعده های رفتاری غلط را بازتولید کند. متأسفانه یاد می گیریم که برای موفقیت باید پارتی داشت. چنین مسائلی نشانه ی بازتولید قاعده های غلط اجتماعی و تاریخی است که در ما تکرار می شود و نسل های جدید را نیز در خود هضم می کند..
آموزش پویا با هر شیوه و روشی یادگیرندگان را از یکسان بودن، یک نوع دیدن و یک جور اندیشیدن خارج می کند. به همین منظور جمع و تشکل و هسته مدل کوچک شدۀ یک جامعه است. آیا بر یک جامعه می توان قالب ذهنی و رفتاری مشخصی تحمیل کرد؟ از این رو، آموزش نوین، از طریق ابزاری که با خود دارد، تفاوت ها و گوناگونی های درونی افراد را به رسمیت می شناسد و با فراهم آوردن شرایط مناسب، به تلاش آگاهانه ،آموزش ، آگاهی جمعی و تعلیم وتربیت مجال بروز و فعلیت می بخشد.
No comments:
Post a Comment