..... كه هنوز هم ابراهيم گلستان در مورد آن توضيح نداده است كه چرا يك هفته قبل از تصادف با او مشاجره نموده و شب قبل از تصادف از خانه فروغ اسنادی را برداشته است."
زویا دلباخته
**************************
"کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای در هم و گردن های باریک و پاهای لاغر...
به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه,که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
حجمی از تصویری آگاه,که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسان ست
که کسی می میرد
و کسی می ماند..."
از اولین زن فمینیست رادیکال دوران معاصر ایران
فروغ فرخزاد عزیزمان
No comments:
Post a Comment