Tuesday, February 16, 2016


How Zionism helped create the Kingdom of Saudi Arabia

چگونه  صهیونیسم به ایجاد کشور پادشاهی عربستان سعودی کمک کرد

Middle East 
 on 

The covert alliance between the Kingdom of Saudi Arabia and the Zionist entity of Israel should be no surprise to any student of British imperialism. The problem is the study of British imperialism has very few students. Indeed, one can peruse any undergraduate or post-graduate British university prospectus and rarely find a module in a Politics degree on the British Empire let alone a dedicated degree or Masters degree. Of course if the European led imperialist carnage in the four years between 1914 – 1918 tickles your cerebral cells then it’s not too difficult to find an appropriate institution to teach this subject, but if you would like to delve into how and why the British Empire waged war on mankind for almost four hundred years you’re practically on your own in this endeavour. One must admit, that from the British establishment’s perspective, this is a formidable and remarkable achievement.

اتحاد پنهانی بین عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی اسرائیل نمیبایست جای تعجبی برای هیچ دانش آموز/ جو امپریالیسم بریتانیا داشته باشد. مشکل این است که مطالعه کنندگان امپریالیسم بریتانیا بسیار کم هستند.  در واقع، می توان به بررسی دانشجویان مقطع کارشناسی(لیسانس) و یا کارشناسی ارشد دانشگاه بریتانیا پرداخت و به ندرت یک  مدرک علوم سیاسی در مورد امپراتوری بریتانیا پیدا خواهید کرد چه برسد به اینکه یک درجه اختصاصی و یا مدرک کارشناسی ارشد باشد. البته اگر رهبریت قتل عام امپریالیستی اروپا در چهار سال بین 1914 - 1918  منجر به قلقلک سلول های مغزی شما میشوند پس خیلی سخت نخواهد بود که یک نهاد مناسبی پیدا کرد برای آموزش این موضوع، اما اگر شما می خواهید به این بپردازید که چرا و چگونه امپراتوری بریتانیا برای تقریبا چهار صد سال جنگ (خانمانسوز-م)علیه بشریت را به پیش برد شما عملا در این تلاش تنها خواهید بود. میبایست اعتراف کرد، که از منظر قدرتمندان/گردانندگان بریتانیا، این دستاوردی پر توان و قابل توجه است.
In late 2014, according to the American journal, “Foreign Affairs”, the Saudi petroleum Minister, Ali al-Naimi is reported to have said “His Majesty King Abdullah has always been a model for good relations between Saudi Arabia and other states and the Jewish state is no exception.” Recently, Abdullah’s successor, King Salman expressed similar concerns to those of Israel’s to the growing agreement between the United States and Iran over the latter’s nuclear programme. This led some to report that Israel and KSA presented a “united front” in their opposition to the nuclear deal. 

در اواخر سال 2014، بزعم مجله آمریکایی، "امور خارجه"، وزیر نفت  عربستان، علی النعیمی، گزارش شده است که گفته: "اعلیحضرتشاه عبدالله همواره مدلی بوده است برای روابط خوب بین عربستان سعودی و دیگر کشورها و شده دولت یهودی از این قاعده مستثنی نیست." به تازگی، جانشین عبدالله، پادشاه سلمان ابراز نگرانی شبیه به آن از اسرائیل به توافق رو به رشد بین ایالات متحده و ایران بر سر برنامه هسته ای ایران داشته است. این به آنجا ختم شد که گزارش دهند اسرائیل و عربستان سعودی یک "جبهه متحد" در مخالفت با قرارداد هسته ای فی مابین آمریکا و ایران ارائه داده اند.

This was not the first time the Zionists and Saudis have found themselves in the same corner in dealing with a perceived common foe. In North Yemen in the 1960’s, the Saudis were financing a British imperialist led mercenary army campaign against revolutionary republicans who had assumed authority after overthrowing the authoritarian, Imam. Gamal Abdul-Nasser’s Egypt militarily backed the republicans, while the British induced the Saudis to finance and arm the remaining remnants of the Imam’s supporters. 

این اولین بار نبود که صهیونیستها و عربستان سعودی در برخورد با یک دشمن مشترک خود را همسو یافته اند . در شمال یمن در دهه شصت قرن بیستم-1960، عربستان سعودی به تامین مالی ارتش مزدور امپریالیسم انگلیس در برابر جمهوری خواهان انقلابی ای که پس از سرنگونی امام اقتدارگرا قدرت را بدست گرفته بودند، پرداخت.  جمال عبد الناصر  از ارتش جمهوری خواهان حمایت میکرد، در حالی که بریتانیا از عربستان سعودی درخواست کرد که به تامین مالی و اسلحه به بقایای باقی .مانده از امام حمایت کند


Furthermore, the British organised the Israelis to drop arms for the British proxies in North Yemen, 14 times. The British, in effect, militarily but covertly, brought the Zionists and Saudis together in 1960’s North Yemen against their common foe.

علاوه بر این، بریتانیا از اسرائیل خواست که به رساندن سلاح برای دست نشاندگانش در شمال یمن اقدام نماید، 14 بار. بریتانیا، در حقیقت، بگونه نظامی اما مخفیانه، صهیونیستها و عربستان را در سالهای 1960 در شمال یمن در برابر دشمن مشترک بهم رساند .
However, one must go back to the 1920’s to fully appreciate the origins of this informal and indirect alliance between Saudi Arabia and the Zionist entity. 

با این حال، باید به دهه دوم قرن بیستم (1920) بازگشت تا به طور کامل  ریشه های این اتحاد غیررسمی و غیر مستقیم بین عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی را درک کرد.

The defeat of the Ottoman Empire by British imperialism in World War One, left three distinct authorities in the Arabian peninsula: Sharif of Hijaz: Hussain bin Ali of Hijaz (in the west), Ibn Rashid of Ha’il (in the north) and Emir Ibn Saud of Najd (in the east) and his religiously fanatical followers, the Wahhabis.

شکست امپراتوری عثمانی توسط امپریالیسم بریتانیا در جنگ جهانی اول،  سه مقام مجزا در شبه جزیره عربستان بجا گذارد: شریف حجاز: حسین بن علی حجاز (در غرب)، ابن راشد حائل (در شمال) و امیر ابن سعود نجد (در شرق) و پیروان متعصب مذهبی خود، وهابی.
Ibn Saud had entered the war early in January 1915 on the side of the British, but was quickly defeated and his British handler, William Shakespear was killed by the Ottoman Empire’s ally Ibn Rashid. This defeat greatly hampered Ibn Saud’s utility to the Empire and left him militarily hamstrung for a year.[1] The Sharif contributed the most to the Ottoman Empire’s defeat by switching allegiances and leading the so-called ‘Arab Revolt’ in June 1916 which removed the Turkish presence from Arabia. He was convinced to totally alter his position because the British had strongly led him to believe, via correspondence with Henry McMahon, the British High Commissioner in Egypt, that a unified Arab country from Gaza to the Persian Gulf will be established with the defeat of the Turks. The letters exchanged between Sharif Hussain and Henry McMahon are known as the McMahon-Hussain Correspondence.

ابن سعود در اوایل ژانویه سال 1915 در کنار بریتانیا وارد جنگ شد، اما به سرعت شکست خورد و مسئول انگلیسی اش، ویلیام شکسپیر توسط متحد امپراتوری عثمانی ابن رشید کشته شد. این شکست تا حد زیادی مانع مفید بودن ابن سعود برای امپراتوری شد و او را برای یک سال از لحاظ نظامی فلج کرد. [1] شریف کمک زیادی به شکست امپراتوری عثمانی کرد با تعویض تعلقات و رهبری به اصطلاح 'شورش اعراب' در ژوئن 1916 که با حذف ترکیه از عربستان سعودی توام شد. او متقاعد شده بود تا موضع خود را به طور کلی تغییر دهد زیرا انگلیسی ها به او اینرا تلقین کرده بودند، از طریق مکاتبات با هنری مک ماهون،  کمیساریای عالی بریتانیا در مصر، که با شکست ترکها یک کشور عربی متحد از غزه تا خلیج فارس تشکیل خواهد شد . نامه های  رد و بدل شده فی ما بین شریف حسین و هنری مک ماهون به عنوان  مکاتبات مک ماهون - حسین  شناخته شده است.


Understandably, the Sharif as soon as the war ended wanted to hold the British to their war time promises, or what he perceived to be their war time promises, as expressed in the aforementioned correspondence. The British, on the other hand, wanted the Sharif to accept the Empire’s new reality which was a division of the Arab world between them and the French (Sykes-Picot agreement) and the implementation of the Balfour Declaration, which guaranteed ‘a national for the Jewish people’ in Palestine by colonisation with European Jews. This new reality was contained in the British written, Anglo-Hijaz Treaty, which the Sharif was profoundly averse to signing.[2] After all, the revolt of 1916 against the Turks was dubbed the ‘Arab Revolt’ not the ‘Hijazi Revolt’.
قابل درک است ، شریف همینکه جنگ به پایان رسید می خواست که بریتانیا به وعده های زمان جنگ خود عمل کند ، یا آنچه که او تصور می کرد وعده های زمان جنگ انگلیس بود، آنطور که در مکاتبات مذکور بیان شده است. بریتانیا، از سوی دیگر، می خواست که شریف واقعیت جدید امپراتوری را بپذیرد و آن همانا تقسیم  جهان عرب بین آنها و (معاهده سایکس- پیکو) فرانسه بود و اجرای اعلامیه بالفور، که تضمین کشوری برای مردم یهود در فلسطین توسط مستعمره کردنش با یهودیان اروپا. این واقعیت جدید در نوشته پیمان بریتانیا، معاهده انگلیس - حجاز، که شریف عمیقا با امضای آن مخالف بود . [2] هر چه باشد، شورش سال 1916 علیه ترک ها به 'شورش اعراب' نه 'شورش حجازی' تعبیر شد .

Actually, the Sharif let it be known that he will never sell out Palestine to the Empire’s Balfour Declaration; he will never acquiescence to the establishment of Zionism in Palestine or accept the new random borders drawn across Arabia by British and French imperialists. For their part the British began referring to him as an ‘obstructionist’, a ‘nuisance’ and of having a ‘recalcitrant’ attitude.

در واقع، شریف اینرا فهماند که او هرگز فلسطین را با اعلامیه بالفور امپراتوری نخواهد فروخت؛ او هرگز به استقرار صهیونیسم در فلسطین تسلیم نخواهد شد یا مرزهای جدید مندرآوردی که توسط امپریالیستهای بریتانیا و فرانسه از ورای عربستان کشیده شده را نخواهد پذیرفت . حال آنکه  انگلیسی ها موضع  شریف را به عنوان 'مانع تراشانه'، 'مزاحم' و داشتن نگرش 'سرکش' اعلام کردند .
The British let it be known to the Sharif that they were prepared to take drastic measures to bring about his approval of the new reality regardless of the service that he had rendered them during the War. After the Cairo Conference in March 1921, where the new Colonial Secretary Winston Churchill met with all the British operatives in the Middle East, T.E. Lawrence (i.e. of Arabia) was dispatched to meet the Sharif to bribe and bully him to accept Britain’s Zionist colonial project in Palestine. Initially, Lawrence and the Empire offered 80,000 rupees.[3] The Sharif rejected it outright. Lawrence then offered him an annual payment of £100,000.[4] The Sharif refused to compromise and sell Palestine to British Zionism.

بریتانیا به شریف فهماند که آنها آماده به اتخاذ اقدامات شدید برای تائید نظر او از واقعیت جدید بدون در نظر گرفتن خدماتی که او در طول جنگ ارائه کرده هستند. پس از کنفرانس قاهره در مارس 1921، که در آن وینستون چرچیل، وزیر مستعمرات جدید با تمام فعالان انگلیسی در شرق میانه ملاقات کرد، و ت ای لارنس (به عنوان مثال از عربستان ) برای دیدار با شریف و دادن رشوه و آزار و اذیت او تا  قبول پروژه استعماری صهیونیستی بریتانیا در فلسطین اعزام شد. در ابتدا، لارنس و امپراتوری 80،000 روپیه پیشنهاد کردند. [3] شریف آن را آشکارا رد کرد. لارنس پس از آن به او پیشنهاد پرداخت سالانه 100،000 £ را کرد [4] شریف حاضر به  .سازش و فروش فلسطین به صهیونیسم بریتانیائی نشد

When financial bribery failed to persuade the Sharif, Lawrence threatened him with an Ibn Saud takeover. Lawrence claimed that “politically and militarily, the survival of Hijaz as a viable independent Hashemite kingdom was wholly dependent on the political will of Britain, who had the means to protect and maintain his rule in the region.” [5] In between negotiating with the Sharif, Lawrence made the time to visit other leaders in the Arabian peninsula and informed them that they if they don’t tow the British line and avoid entering into an alliance with the Sharif, the Empire will unleash Ibn Saud and his Wahhabis who after all is at Britain’s ‘beck and call’.[6]

هنگامی که رشوه مالی موفق به متقاعد کردن شریف نشد، لارنس او را با تصاحب ابن سعود تهدید می کند. لارنس ادعا کرد که از لحاظ "سیاسی و نظامی، بقای حجاز به عنوان یک پادشاهی زنده مستقل هاشمی به طور کامل وابسته به اراده سیاسی بریتانیا میباشد، که ابزار لازم را برای محافظت و حفظ حاکمیت خود در منطقه دارد ." [5] در بین مذاکره با شریف، لارنس وقت گذاشت تا دیداری هم با دیگر رهبران در شبه جزیره عربستان داشته باشد و آنها را مطلع گرداند که اگر از خط بریتانیا پیروی نکنند و از اتحاد با شریف جلوگیری کنند، امپراتوری ابن سعود و وهابی ها را که بالاخره 'گوش بفرمان' بریتانیا هستند ، از بند رها خواهد کرد [6

Simultaneously, after the Conference, Churchill travelled to Jerusalem and met with the Sharif’s son, Abdullah, who had been made the ruler, “Emir”, of a new territory called “Transjordan.” Churchill informed Abdullah that he should persuade “his father to accept the Palestine mandate and sign a treaty to such effect,” if not “the British would unleash Ibn Saud against Hijaz.”[7] In the meantime the British were planning to unleash Ibn Saud on the ruler of Ha’il, Ibn Rashid.
به طور همزمان، بعد از کنفرانس، چرچیل به اورشلیم سفر کرد و با پسر شریف، عبدالله، که به رهبری ، "امیر"، یک قلمرو جدید به نام "ترنس اردن"گمارده شده بود ملاقات کرد. چرچیل به عبدالله گفت که او باید "پدرش را متقاعد کند که قیمومیت فلسطین را قبول کرده و چنین پیمانی را  امضا کند ،" اگر نه " بریتانیا ابن سعود را علیه حجاز می شوراند."[7] در این میان انگلیسی ها طرح بند بازی کردن ابن سعود بر رهبر حائل، بن راشد را میریختند
Ibn Rashid had rejected all overtures from the British Empire made to him via Ibn Saud, to be another of its puppets.[8] More so, Ibn Rashid expanded his territory north to the new mandated Palestinian border as well as to the borders of Iraq in the summer of 1920. The British became concerned that an alliance maybe brewing between Ibn Rashid who controlled the northern part of the peninsula and the Sharif who controlled the western part. More so, the Empire wanted the land routes between the Palestinian ports on the Mediterranean Sea and the Persian Gulf under the rule of a friendly party. At the Cairo Conference, Churchill agreed with an imperial officer, Sir Percy Cox that “Ibn Saud should be ‘given the opportunity to occupy Hail.’”[9] By the end of 1920, the British were showering Ibn Saud with “a monthly ‘grant’ of £10,000 in gold, on top of his monthly subsidy. He also received abundant arms supplies, totalling more than 10,000 rifles, in addition to the critical siege and four field guns” with British-Indian instructors.[10] Finally, in September 1921, the British unleashed Ibn Saud on Ha’il which officially surrendered in November 1921. It was after this victory the British bestowed a new title on Ibn Saud. He was no longer to be “Emir of Najd and Chief of its Tribes” but “Sultan of Najd and its Dependencies”. Ha’il had dissolved into a dependency of the Empire’s Sultan of Najd.
بن راشد همه پیشنهادهای امپراتوری بریتانیا از طریق ابن سعود به او 
را، بعنوان بودن یکی دیگر از دست نشاندگانش، رد کرده بود. [8] بیشتر از آن، ابن رشید قلمرو خود را در شمال به مرز قیمومیت فلسطین جدید و همچنین به مرزهای عراق در تابستان سال  1920 گسترش داده بود. انگلیس نگران آن بود که شاید اتحادی بین بن راشد که بخش شمالی شبه جزیره و شریف که در بخش غربی کنترل داشت صورت بگیرد. بیشتر از آن، امپراتوری میخواست که مسیرهای زمینی بین بنادر فلسطینی در دریای مدیترانه و خلیج فارس تحت حکومت یک دولت دوستانه باشد. در کنفرانس قاهره، چرچیل با یک افسر امپریالیستی، جناب پرسی کاکس توافق کردند که "به ابن سعود میبایست، فرصت اشغال حائل داده شود." [9] تا پایان سال 1920، بریتانیا به ابن سعود "ماهانه  10،000 پوند طلا، در کنار یارانه ماهانه میداد. او همچنین به دریافت سلاح فراوان تامین میشد، در مجموع بیش از 10،000 تفنگ، علاوه بر دیگر مهمات و چهار اسلحه سنگین/ خمپاره" با مدرسان هندی - انگلیسی میداد [10] دست آخر، در ماه سپتامبر سال 1921، بریتانیا توسط ابن سعود حائل را که رسما تسلیم شده بود در ماه نوامبر سال 1921 تسخیر کرد. بعد از این پیروزی بود که بریتانیا یک عنوان جدید به ابن سعود اعطا کرد. او دیگر "امیر نجد و رئیس قبایل آن" نبود بلکه "سلطان نجد و ضمائم آن"گردید. حائل به یک ضمیمه / بخش از سلطان نجد منحل گردیده بود.

If the Empire thought that the Sharif, with Ibn Saud now on his border and armed to the teeth by the British, would finally become more amenable to the division of Arabia and the British Zionist colonial project in Palestine they were short lived. A new round of talks between Abdulla’s son, acting on behalf of his father in Transjordan and the Empire resulted in a draft treaty accepting Zionism. When it was delivered to the Sharif with an accompanying letter from his son requesting that he “accept reality”, he didn’t even bother to read the treaty and instead composed a draft treaty himself rejecting the new divisions of Arabia as well as the Balfour Declaration and sent it to London to be ratified![11]

اگر امپراتوری فکر می کرد که شریف، حال با ابن سعود در دم مرزش و توسط انگلیسی ها تا به دندان مسلح شده، در نهایت به  تقسیم سعودی و پروژه صهیونیستی بریتانیا استعمارگر در فلسطین متمایل گردیده عمرش کوتاه بود. دور تازه ای از مذاکرات بین پسر عبدالله، به نمایندگی از طرف پدرش در اردن و امپراتوری منجر به معاهده پیش نویس پذیرش صهیونیسم شد. وقتی که آن را بهمراه نامه به شریف رساندند و پسرش از او خواست که "واقعیت را قبول کند"، او حتی زحمت خواندنش را بخود نداد و بجای آن به نوشتن یک پیش نویس معاهده اقدام کرد و به رد تقسیم جدید عربستان و همچنین اعلامیه بالفور تاکید نمود و آن را به لندن برای تصویب فرستاد. [11]

Ever since 1919 the British had gradually decreased Hussain’s subsidy to the extent that by the early 1920’s they had suspended it, while at the same time continued subsidising Ibn Saud right through the early 1920’s.[12] After a further three rounds of negotiations in Amman and London, it dawned on the Empire that Hussain will never relinquish Palestine to Great Britain’s Zionist project or accept the new divisions in Arab lands.[13]In March 1923, the British informed Ibn Saud that it will cease his subsidy but not without awarding him an advance ‘grant’ of £50,000 upfront, which amounted to a year’s subsidy.[14]

 از سال 1919  به بعد بریتانیا یارانه حسین را به تدریج کاهش داده بود  به حدی که در اوایل سال 1920 آنها رابه حالت تعلیق درآورده بود، در حالی که در همان زمان به پرداخت یارانه ابن سعود تا آخر سال 1920 ادامه داد. [12] پس از بیشتر از سه دور مذاکره در عمان و لندن، به ذهن امپراتوری خطور کرد که حسین هرگز فلسطین را به پروژه صهیونیستی بریتانیا رها نخواهد کرد و یا جدائی های جدید را در سرزمین های عربی  نخواهد پذیرفت. [13] در ماه مارس سال 1923، بریتانیا به ابن سعود اطلاع داد که یارانه او را متوقف خواهند کرد اما نه بدون اعطای پیش 'کمک'  £ 50،000 ، که معادل مبلغ یکسال یارانه میباشد. [14]

In March 1924, a year after the British awarded the ‘grant’ to Ibn Saud, the Empire announced that it had terminated all discussions with Sharif Hussain to reach an agreement.[15] Within weeks the forces of Ibn Saud and his Wahhabi followers began to administer what the British foreign secretary, Lord Curzon called the “final kick” to Sharif Hussain and attacked Hijazi territory.[16] By September 1924, Ibn Saud had overrun the summer capital of Sharif Hussain, Ta’if. 

در ماه مارس سال 1924، یک سال پس از تعلق کمک مالی بریتانیا به ابن سعود، امپراتوری اعلام کرد که همه بحث ها با شریف حسین برای رسیدن به توافق فسخ گردیده است . [15] در طی چند هفته نیروهای ابن سعود و پیروان وهابی اش شروع به اداره آنچه که  وزیر امور خارجه بریتانیا،  لرد کورزون  آنرا "ضربه نهایی" به شریف حسین نامیده می شود و حمله به خاک حجازی را سرانجام داد. [16] در سپتامبر 1924، ابن سعود  به پایتخت تابستانی شریف حسین، طائف ،تاخت و تاز نمود.

The Empire then wrote to Sharif’s sons, who had been awarded kingdoms in Iraq and Transjordan not to provide any assistance to their besieged father or in diplomatic terms they were informed “to give no countenance to interference in the Hedjaz”.[17] In Ta’if, Ibn Saud’s Wahhabis committed their customary massacres, slaughtering women and children as well as going into mosques and killing traditional Islamic scholars.[18] They captured the holiest place in Islam, Mecca, in mid-October 1924. Sharif Hussain was forced to abdicate and went to exile to the Hijazi port of Akaba. He was replaced as monarch by his son Ali who made Jeddah his governmental base. As Ibn Saud moved to lay siege to the rest of Hijaz, the British found the time to begin incorporating the northern Hijazi port of Akaba into Transjordan. Fearing that Sharif Hussain may use Akaba as a base to rally Arabs against the Empire’s Ibn Saud, the Empire let it be known that in no uncertain terms that he must leave Akaba or Ibn Saud will attack the port. For his part, Sharif Hussain responded that he had,

امپراتوری پس از آن به فرزندان شریف نوشت، که پادشاهی در عراق و اردن به آنها اعطا شده بود به ارائه هیچگونه کمکی به پدر محاصره شده اش ندهند و یا در شرایط دیپلماتیک به آنها اطلاع داده شد " به هیچ وجه  حق دخالت در حجاز نخواهند داشت " . [17] در طائف ، وهابی های ابن سعود قتل عام مرسوم خود را مرتکب شدند، کشتار زنان و کودکان و همچنین رفتن به مساجد و کشتن علمای سنتی اسلامی . [18] آنها مقدس ترین مکان اسلامی، مکه، را در اواسط ماه اکتبر سال 1924بدست گرفتند. شریف حسین مجبور به کناره گیری و به تبعید به بندر حجازی اقه با  شد. او به عنوان پادشاه توسط پسرش علی که جده را پایتخت دولت خود ساخته بود جایگزین شد. همینکه ابن سعود به محاصره بقیه حجاز دست زد، بریتانیا وقت اینرا یافت که بندر شمالی حجازی اقه با را به اردن پیوند زند. از ترس اینکه شریف حسین ممکن است از اقه با به عنوان یک پایگاه به تجمع اعراب در برابر ابن سعود امپراتوری دست زند، امپراتوری اینرا فهماند  که در هیچ شرایط نامشخصی او میبایست اقه با  را ترک کند یا ابن سعود به بندر حمله خواهد کرد. به نوبه خود، شریف حسین پاسخ داد که او تا به حال،
“never acknowledged the mandates on Arab countries and still protest against the British Government which has made Palestine a national home for the Jews.”[19]

"هرگز حکم قیمومیت کشورهای عربی را قبول نکرده و هنوز هم  علیه دولت بریتانیا که فلسطین را به یک کشور ملی برای یهودیان تبدیل گرداند اعتراض میکند ." [19] 
Sharif Hussain was forced out of Akaba, a port he had liberated from the Ottoman Empire during the ‘Arab Revolt’, on the 18th June 1925 on HMS Cornflower.

شریف حسین بزور از اقه با اخراج شد ، بندری که او از امپراتوری عثمانی در طول "شورش اعراب" آزاد گردانده بود ، در 18م ماه ژوئن 1925   در اچ ام اس گل ذرت.
Ibn Saud had begun his siege of Jeddah in January 1925 and the city finally surrendered in December 1925 bringing to an end over 1000 years of rule by the Prophet Muhammad’s descendants. The British officially recognised Ibn Saud as the new King of Hijaz in February 1926 with other European powers following suit within weeks. The new unified Wahhabi state was rebranded by the Empire in 1932 as the “Kingdom of Saudi Arabia” (KSA). A certain George Rendel, an officer working at the Middle East desk at the Foreign Office in London, claimed credit for the new name.

ابن سعود محاصره جده را در ژانویه 1925 آغاز کرد و شهر در نهایت در دسامبر سال 1925 تسلیم شد و به پایان رساند بیش از 1000 سال حکومت نوادگان حضرت محمد را. بریتانیا رسما ابن سعود را به عنوان پادشاه جدید حجاز در فوریه 1926پذیرفت و  دیگر قدرتهای اروپایی نیز  در عرض چند هفته آنرا برسمیت شمردند . دولت جدید متحد وهابی  توسط امپراتوری در سال 1932 به عنوان "پادشاهی عربستان سعودی"نامگذاری شد (کی اس آ) . برخی از جورج ، افسری بنام جورج رندل ،در وزارت امور خارجه  شرق میانه در لندن، ادعای مسئولیت نام جدید را بعهده گرفت.
On the propaganda level, the British served the Wahhabi takeover of Hijaz on three fronts. Firstly, they portrayed and argued that Ibn Saud’s invasion of Hijaz was motivated by religious fanaticism rather than by British imperialism’s geo-political considerations.[20]

در سطح تبلیغاتی، بریتانیا تصاحب وهابی حجاز را در سه جبهه بخدمت گرفت . در مرحله اول، آنها اینطور وانمود و استدلال کردند که  حمله ابن سعود به حجاز انگیزه اش تعصب های مذهبی بوده تا ملاحظات ژئوپلیتیک امپریالیسم بریتانیا . [20]


 This deception is propounded to this day, most recently in Adam Curtis’s acclaimed BBC “Bitter Lake” documentary, whereby he states that the “fierce intolerant vision of wahhabism” drove the “beduins” to create Saudi Arabia.[21] Secondly, the British portrayed Ibn Saud’s Wahhabi fanatics as a benign and misunderstood force who only wanted to bring Islam back to its purest form.[22] To this day, these Islamist jihadis are portrayed in the most benign manner when their armed insurrections is supported by Britain and the West such as 1980’s Afghanistan or in today’s Syria, where they are referred to in the western media as “moderate rebels.” Thirdly, British historians portray Ibn Saud as an independent force and not as a British instrument used to horn away anyone perceived to be surplus to imperial requirements. For example, Professor Eugene Rogan’s recent study on the history on Arabs claims that “Ibn Saud had no interest in fighting” the Ottoman Empire. This is far from accurate as Ibn Saud joined the war in 1915. He further disingenuously claims that Ibn Saud was only interested in advancing “his own objectives” which fortuitously always dovetailed with those of the British Empire.[23]

این فریب تا به امروز مطرح میباشد، اخیرا در برنامه تحسین شده مستند بی بی سی بنام "دریاچه تلخ" ساخته آدم کورتیس، که به موجب  آن  می گوید که "چشم انداز تعصب شدید وهابیت" باعث شد که  "بدوین"ها به  ایجاد عربستان سعودی دست بزنند. [21] در مرحله دوم، بریتانیا تعصب وهابی ابن سعود را به عنوان یک نیروی خوش خیم و بد فهمیده  شده قلمداد کردند که فقط می خواست اسلام را در ناب ترین شکلش به تصویر کشد. [22] تا به این روز، این جهادی های اسلام گرا به شیوه خوش خیم ترین نوع اسلام به تصویر کشیده شده که شورش مسلحانه خود را با حمایت بریتانیا و غرب از جمله 1980 افغانستان و یا در امروز سوریه به پیش میبرند، جایی که آنها در رسانه های غربی به عنوان "شورشیان میانه رو" نامیده میشوند. سوما، مورخان انگلیسی ابن سعود را به عنوان یک نیروی مستقل مطرح میکنند و نه به عنوان یک ابزار بریتانیا که مورد استفاده قرار میگیرد  برای دور ساختن هر نیروئی که مازاد بر نیاز امپریالیستی میباشد. به عنوان مثال، مطالعه اخیر استاد یوجین روگان درمورد تاریخ عرب ادعا می کند که امپراتوری عثمانی "ابن سعود هیچ علاقه ای به مبارزه "با امپراتوری عثمانی نداشت. این به دور از حقیقت است چرا که ابن سعود از سال 1915 به جنگ پیوست. او در ادامه ریاکارانه ادعا می کند که ابن سعود تنها نظرش پیشبرد "هدف خود " بوده که بطور اتفاقی  همیشه با  امپراتوری بریتانیا جفت و جور علاقه مند بود. [23]
In conclusion, one of the most overlooked aspects of the Balfour Declaration is the British Empire’s commitment to “use their best endeavours to facilitate” the creation of “a national home for the Jewish people”.

در نتیجه، یکی از بیشترین جنبه های نادیده گرفته شده اعلامیه بالفور تعهد امپراتوری انگلیس به "استفاده بیشترین کوشش خود  به منظور تسهیل " در ایجاد "خانه ملی برای مردم یهود" است.

 Obviously, many nations in the world today were created by the Empire but what makes Saudi Arabia’s borders distinctive is that its northern and north-eastern borders are the product of the Empire facilitating the creation of Israel. At the very least the dissolution of the two Arab sheikhdoms of Ha’il and Hijaz by Ibn Saud’s Wahhabis is based in their leaders’ rejection to facilitate the British Empire’s Zionist project in Palestine.

بدیهی است که، بسیاری از کشورها در جهان امروز توسط امپراتوری ایجاد شده اند اما چیزی که باعث میشود مرزهای عربستان سعودی متمایز باشند اینست که مرزهای شمالی و شمال شرقی آن بازتابی است از تسهیل گرداندن امپراتوری در ایجاد کشور اسرائیل . حداقل انحلال دو شیخ نشین عرب از هیل و حجاز توسط وهابیت ابن سعود بر مبنای رد رهبران خود به منظور تسهیل پروژه صهیونیستی امپراتوری بریتانیا در فلسطین است.

Therefore, it is very clear that the British Empire’s drive to impose Zionism in Palestine is embedded in the geographical DNA of contemporary Saudi Arabia. There is further irony in the fact that the two holiest sites in Islam are today governed by the Saudi clan and Wahhabi teachings because the Empire was laying the foundations for Zionism in Palestine in the 1920s.

بنابراین، این بسیار روشن است که حرکت امپراتوری بریتانیا برای اعمال صهیونیسم در فلسطین در ژنتیک جغرافیائی معاصر عربستان سعودی تعبیه شده است. استهزا / طنز بیشتر در این واقعیت است که دو مقدس ترین مرکز امروز اسلام تحت حاکمیت قبیله ای عربستان و آموزه های وهابی است چرا که امپراطوری (انگلستان)  پایه گذار صهیونیسم  در سالهای 1920 در فلسطین میباشد .

Contemporaneously, it is no surprise that both Israel and Saudi Arabia are keen in militarily intervening on the side of “moderate rebels” i.e. jihadis, in the current war on Syria, a country which covertly and overtly rejects the Zionist colonisation of Palestine.

همزمان، جای تعجب نیست که هر دو کشور اسرائیل و عربستان سعودی مشتاقانه  در مداخله نظامی در کنار "شورشیان میانه رو" یعنی جهادیها، در جنگ فعلی در سوریه، کشوری که بشیوه آشکار و نهان استعمار صهیونیستی در فلسطین را رد می کند ، هستند 

As the United States, the ‘successor’ to the British Empire in defending western interests in the Middle East, is perceived to be growing more hesitant in engaging militarily in the Middle East, there is an inevitability that the two nations rooted in the Empire’s Balfour Declaration, Israel and Saudi Arabia, would develop a more overt alliance to defend their common interests.
از آنجائی که ایالات متحده، 'جانشین' امپراتوری بریتانیا در دفاع از منافع غرب در شرق میانه، بنظر می آید که در مداخله نظامی در شرق میانه روز بروز مردد تر میباشد، اجتناب ناپذیرمیگردد که این دو کشور ، اسرائیل و عربستان سعودی،که ریشه در اعلامیه بالفور امپراتوری دارند به یک اتحاد آشکار تر برای دفاع از منافع مشترک خود توسعه بخشند.
Notes
[1] Gary Troeller, “The Birth of Saudi Arabia” (London: Frank Cass, 1976) pg.91.
[2] Askar H. al-Enazy, “ The Creation of Saudi Arabia: Ibn Saud and British Imperial Policy, 1914-1927” (London: Routledge, 2010), pg. 105-106.
[3] ibid., pg. 109.
[4] ibid., pg.111.
[5] ibid.
[6] ibid.
[7] ibid., pg 107.
[8] ibid., pg. 45-46 and pg.101-102.
[9] ibid., pg.104.
[10] ibid.
[11] ibid., pg. 113.
[12] ibid., pg.110 and Troeller, op. cit., pg.166.
[13] al-Enazy op cit., pg.112-125.
[14] al-Enazy, op. cit., pg.120.
[15] ibid., pg.129.
[16] ibid., pg. 106 and Troeller op. cit., 152.
[17] al-Enazy, op. cit., pg. 136 and Troeller op. cit., pg.219.
[18] David Howarth, “The Desert King: The Life of Ibn Saud” (London: Quartet Books, 1980), pg. 133 and Randall Baker, “King Husain and the Kingdom of Hejaz” (Cambridge: The Oleander Press, 1979), pg.201-202.
[19] Quoted in al-Enazy op. cit., pg. 144.
[20] ibid., pg. 138 and Troeller op. cit., pg. 216.
[21]In the original full length BBC iPlayer version this segment begins towards the end at 2 hrs 12 minutes 24 seconds.
[22] al-Enazy op. cit., pg. 153.
[23] Eugene Rogan, “The Arabs: A History”, (London: Penguin Books, 2009), pg.220.
 http://mondoweiss.net/2016/01/zionism-kingdom-arabia?utm_source=Mondoweiss+Lst&utmcampaign=30d9be4
66a-RSS_EMAIL_CAMPAIGN&utm_medium=email&utm_term=0_b86bace129-30d9be466a-398528313#sthash.ybnD2UZa.dpuf

No comments:

Post a Comment