Friday, June 13, 2014

منشور استراتژی سياسی برای تشکلچپ دمکرات : فرامرز دادور

منشور استراتژی سياسی برای تشکل

چپ دمکرات : فرامرز دادور

*******************************

بر اساسِ بينشِ سوسياليسمِ دمکراتيک، با توجه به تجربياتِ ناموفق از سوسياليسم در قرن ۲۰، ايجاد تحولات بنيادی در جهت استقرار دنيای بهتر برای تمامی مردم، تنها ميتواند بر اساس حرکتِ تدريجی در راستایِ دو فرايندِ اجتماعیِ بنيادين: ۱- تعميقِ دمکراسی، به مفهوم برقراری ساختاری دمکراتيک و زمينه ساز برای مشارکت مستقيم و غير مستقيم مردم در امور جامعه و ۲- سمتگيری سوسياليستی، به معنیِ عبور تدريجی از روابط استثماری و ستمگرانهِ سرمايه داری به سوی ايجاد جامعه ای انسانيتر و مبتنی بر مناسباتِ عادلانه تر و مديريتِ اجتماعی تر در عرصهِ فعاليتهایِ اقتصادی، انجام پذيرد. بنابراين بر اساس اعتقاد به جداناپذير بودن دمکراسی از سوسياليسم (و نه حذف تاکتيکی يکی بجای ديگری) و با درجِ فشرده ای از ارزشهای آزاديخواهانه و عدالتجويانه در خطوط کلیِ استراتژی سياسی و در واقع برجسته نمودن آنها در يک منشور، يک ترسيم جامع از جايگاهِ چپ و چشم اندازِ سياسی آن ارائه ميگردد.
دمکراسی
پيشرفت در عرصه دمکراسی مستلزم اعتقاد به استقرار حاکميت مردم در مناسبترين اشکال تجربه شده در تاريخ مبارزات دمکراسی طلبانه بشريت است. جمهوری پارلمانی مبتنی بر ارزشهای جهانشمولِ سکولار و حقوق بشری رايج ترين شکل از دمکراسی بوده است. پذيرش آن به مثابهِ مبدا نظام و در عين حال نهادينه کردنِ موازينِ دمکراتيک و قابل تحول (بويژه در مقطعِ تهيه قانون اساسی از طريقِ مجلس موسسان) در راستای تمرکز زدائی و انتقال اختياراتِ قانونگذاری، اجرائی و قضائی به سطوح محلی و در واقع تقويتِ تدريجی خصلتهای خود حکومتی در سراسر جامعه، بخشی از اهداف دمکراتيک، در استراتژی مبارزاتی برای سوسياليستهای آزاديخواه ميباشد. احقاق جمهوريت (قانونمداری) و تعميق دمکراسی سياسی بر پايه حق رای عمومی و مشارکتِ غير مستقيم و مستقيمِ مردم در تعيين سياستهای کلان اقتصادی/اجتماعی در جامعه، مبانی ارزشی دمکراسی طلبانه را برای چپِ دمکرات تشکيل ميدهد.
سوسياليسم
نيل به سوسياليسم به مثابه جامعه ای عاری از استثمار و ستمهای اجتماعی و مبرا از مناسبات کالائی و بيگانه آور (از جمله سيستمِ کارمزدی) و مبتنی بر ارزشهای همبستگی آور در ميان عموم، بجای روابطِ رقابتی و منفعت جويانهِ سرمايه داری ، هدفی دراز مدت برای دمکراتهای سوسياليست ميباشد. اما نه به اين معنی که در همين دوران، قبل از ظهورِ دگرگونيهای بنيادين اجتماعی، به وجودِ زمينه های مادی و فکریِ قابلِ تحول در جهت بهبودی وضعيت زندگی در ميان توده های زحمتکش و محروم توجه نشده و در واقع برایِ شکلگيری اوليهِ شالوده های اقتصادی/اجتماعی، بطور هدفمند و با چشم اندازی راديکال، هر چند جزئی و تاکتيکی، تلاش نگردد. سوسياليسم به مثابه افقی ملموس، همواره ميبايد نقشِ راهنما و تعيين کننده برای انتخاب اهداف دمکراتيک داشته باشد.

مولفه های استراتژيکِ چپِ دمکرات در راستای احقاقِ آزاديهای مدنی (دمکراسی) و عدالت اقتصادی (سوسياليسم) به شرح زير هستند:
۱- مشارکتِ فعال در مبارزاتِ حق طلبانهِ مردم برای تغيير نظامِ جمهوری اسلامی و جايگزينی آن با يک ساختارِ سياسیِ غير متمرکزِ (فدرال)، مبتنی بر جمهوريت و متعهد به ارزشهای جهانشمول حقوق بشری. عوامل بسياری، برغم تمايل بر خشونت پرهيزی، در خصلتِ مبارزاتِ مردم دخيل هستند. در واقع ترجيح داده ميشود و مسلما گرايش غالب در ميان توده های مردم هم اين است که اشکالِ اعتراضیِ مردم (تظاهرات، اعتصابات عمومی و خيزشهای توده ای)، به شيوه های مسالمت آميز انجام گردند، اما طبيعی است که نوعِ واکنش از سوی حکومتگران در قبال مبارزاتِ تحول طلبانهِ مردم، در شيوه ها و اشکالِ اتخاذ گرديده از طرف جنبش گستردهِ مردم برای برچيدن نظام موجود، تاثير گذار خواهد بود.
 ۲- پشتيبانی از مطالباتِ آزاديخواهانه و دمکراتيک، بويژه از جانبِ جنبشهای کارگران، زنان، جوانان، دانشجويان، اقليتهای ملی/مذهبی و فعالانِ حقوق بشری. گرچه تامين آزاديهای اساسیِ دمکراتيک در ايران در گروِ عبور از نظام حاضر است، اما تحققِ هر سطح از خواسته های حقطلبانهِ مردمی، قدمی بجلو و دستاوردی در جهت احقاق اهداف دراز مدت تر ميباشد.
 
۳- اعتقاد به آزاديهای بی قيد و شرط مدنی و حمايت از تلاش های آزاديخواهان برای رهائی زندانيان سياسی و لغو هرنوع مجازاتِ شکنجه و اعدام

۴- ترويج سياستهای توسعه گرانه برای نهادينه کردن رفاه اجتماعی، منجمله در عرصه های: تضمين اشتغال، تامين حقوق بازنشستگی/از کار افتادگی، آموزش و درمانِ رايگان. حفظِ چالشگری و تداوم سياستِ انتقادی در قبالِ خصيصه های منفی سرمايه داری، در حينِ شرکت فعال در کارزارِ سياسی برای ترويج و حمايت از سياستهای های عدالتجويانه اقتصادی و هدفمند در راستای توانمند کردن کارگران و زحمتکشان در اشکال مالکيت اجتماعی و مديريت جمعی. 
  
۵- پايبندی به حفظ تماميت ارضی ايران و تاکيد بر استقلال همه جانبهِ اپوزيسيون از دول خارجی. مخالفتِ اصولی با هرنوع مداخلهِ سياسی/نظامی در ايران از موضعِ شناخت از ماهيت تعرضیِ قدرتهایِ جهانی سرمايه داری و در همين ارتباط ابراز همبستگی با جنبشهایِ آزاديخواهِ ملی-دمکراتيک و ضد امپرياليستی در سراسر جهان

No comments:

Post a Comment