از: هوشنگ گلشیری
راوی: مهدی رضایی، مائده مرتضوی، علی شمسی
ناشر صوتی: کانون فرهنگی چوک
-----------------------------------------
کتاب صوتی گرگ داستان کوتاه هوشنگ گلشیری، در مجموعه نمازخانه کوچک من، روایت زن جوانی است که همراه با همسر پزشکش در یک روستا کوهستانی و برفگیر زندگی میکند.
این زن در قسمتی از ساختمان کوچک بهداری، اندکی دور از سایر خانههای آنجا، بیشتر اوقاتش را، به اجبار، تنها میگذراند و هربار، به صدای زوزه گرگی از دور یا نزدیک، پشت پنجره میایستد و به تاریکی و خلوت بیرون، و اگر باشد، به چشمهای گرگ داستان، خیره میشود.
:در قسمتی از کتاب صوتی گرگ میشنویم
دکتر گفت: «امشب باید زودتر بروم.» مثل اینکه توی جاده یک گرگ بزرگ دیده بود.
مرتضوی گفت: شاید سگ بوده.
اما خودم به دکتر گفتم، این دور و برها گرگ زیاد پیدا میشود. باید احتیاط کند. هیچ وقت هم از ماشین پیاده نشود.
زنم انگار گفت: دکتر خانمتان چی؟ توی آن خانه کنار قبرستان؟
دکتر گفت: برای همین باید زودتر بروم.
بعد هم گفت که زنش سر نترسی دارد. و تعریف کرد که یک شب، نصفه شب، که از خواب پریده دیده کنار پنجره نشسته، روی یک صندلی. دکتر که صداش زده زن گفته: نمیدانم چرا این گرگ همهاش میآید روبروی این پنجره.
دکتر دیده بود که گرگ درست آن طرف نردهها نشسته، توی تاریک روشن ماه وگاه گداری رو به ماه زوزه میکشد.
======================================
شصت و دومین کتاب صوتی
No comments:
Post a Comment