«ایوان ایلیچ پرالینسکی» یک ژنرال اشرافی و جاهطلب، در دوره ی بروز تحولات اجتماعی در روسیه است؛ او با ادعای طرفداری از فرودستان، می کوشد خود را دوست آنان معرفی کند و از این رهگذر به موقعیت و مقام برسد. از قضای روزگار، به جشن عروسی کارمند فقیر خود «پِسِل دونیموف» راه پیدا میکند، اما برخلاف تصورات ذهنی اش، نه تنها در جلب دوستی آدم هایی که از طبقه ی او نیستند، توفیقی به دست نمی آورد، بلکه از رفتارش آشکار می شود که آنان را خوار می شمرد و لایق همنشینی با خود نمیداند.
سلسله حوادثی که در جشن عروسی و پس از آن رخ می دهد، به او می فهماند که افکار و ادعاهای نوع دوستانهاش توهماتی خودفریبانه بیش نبوده است. او پس از شب عروسی کارمندش، به افسردگی و التهاب روحی دچار می شود و هشت روز در خانه می ماند؛ زیرا می ترسد همه از اتفاقات جشن عروسی باخبر شده باشند. بالاخره به اداره ی محل کارش می رود و با اتفاق عجیبی روبهرو می شود.
یک داستان نفرت انگیز با اسم اصلی «یک داستان کثیف»، یک روایت طنزگونه و دراصل یک هجونامه است علیه عقاید و احساسات منافقانهی طبقهی اشراف روسیه تزاری که بیشترین ظلم را درحق طبقه ی فرودست اجتماع روا داشتند. داستایوسکی با زیرکی و قدرت همیشگی در داستانهای کوتاهش، موقعیت مضحکی برای یک اشرافزاده در داستان فراهم میکند تا ادعاهای پوشالی و دروغینش آشکار شود.
====================================
No comments:
Post a Comment