Thursday, April 18, 2013

دلایل اخلاقی گیاهخواری

 
 عاریت گرفته شده از صفحه انجمن گیاهخواران ایران
Iranvegetarians.com
 
کشتن حیوانات جنایت است- گیاهخوار شوید
 پیمان پایدار
***************

به من بگو چه می خوری تا بگویم که هستی .میان سه دلیل عمده گیاهخواری ( فیزیولوژیک – اخلاقی – اقتصادی) دلیل اخلاقی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. اساس گیاهخواری بر مبنای اخلاق بنا شده است. اخلاق و رفتار و عادات همگی به خوراک انسان بستگی دارد.



تاثیر انکار ناپذیر خوراک را نمی توان بر این وجوه نادیده گرفت. ضرب المثلی فرانسوی می گوید: « به من بگو چه می خوری تا بگویم که هستی » فیثاغورث و افلاطون هم از جمله فلاسفه ای بودند که کشتار حیوان و خوردن آن را مخالف خلق و خوی انسانی می دانستند. آنها عقیده داشتند که گوشتخواری تاثیر بدی در ذهن دارد.

در نگاه نخست بعید بنظر می آید که طرز تغذیه به رفتار وحشیانه مربوط باشد. ولی وقتی متوجه می شویم که حیوانات گوشتخوار، درنده و حیوانات علفخوار، مهربانند مستمسکی بدست ما می آید که درباره این موضوع فکر کنیم. مثل هر عمل دیگری فکر کردن نیز بستگی زیادی به اعضای سالم دارد. ما می دانیم که الکل در دید چشم اثر دارد و رانندگان اتومبیل در چنین حالی بیشتر مورد خطر قرار می گیرند. چون عمل فکر کردن کند می گردد. سموم و تغذیه ناجور همان اثر غافل گیر کننده ( مثل الکل) را دارد. و نسلهایی که بد تغذیه گشته اند مغزهایی را بوجود می آورند که در قدرت تفکر و گرفتن تصمیمات اخلاقی پائینتر از حد اعتدال قرار گرفته اند. واضح است که عملی برای از بین بردن علت انحراف و عدول انجام نگرفته است. مجازات و تنبیهات بعد از جنایت و جرم فقط معلولها را از بین می برند نه علتها را، همانطور که داروهای معجزه آسای جدید! ممکن است علت بیماری را از بین نبرد . افکار منطقی ما را به سوی تغذیه بدون گوشت هدایت می کند. اغلب انسانها راضی نمی شوند که به حیوانات آزار برسانند ولی بطور غیر مستقیم دیگران را به این کار وادار می نمایند. شکی در این نیست که اگر قرار بود حیواناتی را که از گوشتشان تغذیه می کنند خودشان بکشند خیلی ها از گوشتخواری دست بر می داشتند و گیاهخوار می شدند . بیهوش کردن حیوان توسط ضربه مغزی و بریدن شاهرگ بعد از بیهوشی در حالیکه حیوان در حال دست و پا زدن و جانکندن است و خالی کردن شکم در حالیکه جسد هنوز گرم است، حتی ذکرش هم وحشتناک و چندش آور است. کشتن در انسان عواطف را کشته و بی احترامی به زندگی را ایجاد می کند. اگر ما گوشت بخوریم عده ای از انسانها را محکوم به شغلی ذلیل کننده نموده و شریک جرم، جنایت و شقاوت بر حیوانات کرده ایم . نباید فراموش کرد که مسئولیت خدشه دار شدن عواطف یک قصاب یا شخصی که در سلاخ خانه به کشتار حیوانات مشغول است و آنقدر به این کار استمرار ورزیده که دیگر هیچ گونه احساسی نسبت به کشتار و قتل در وجود خویش ندارد، بردوش تمام کسانی است که گوشت می خورند و از دیگر محصولات حیوانی که باعث مرگ حیوان می شود استفاده می کنند . اگر شما هم وقت سر بریدن یک حیوان روی خود را بر می گردانید و یا چشمانتان را می بندید، عواطف و حساسیتهای انسانی هنوز در وجودتان زنده است. نباید این احساسات را کوچک شمارد و نادیده گرفت. چرا که این حس می تواند خود بازدارنده بسیار مهمی برای جلوگیری از جنایات و بی رحمیها گردد. یکی از دلایل جرائم و جنایات بی رحمانه (علاوه بر تربیت نادرست و محیط غیر طبیعی که انسان در آن زیست می کند)، می تواند خفه کردن همین حس ظریف انسانی باشد. یک کودک امروزی در سن ده سالگی باالفعل از دیدن والدین و معلمین مدرسه طوری تربیت شده است که کشتار را بدون اینکه درباره اش فکر کند پذیرفته است. به او یاد داده اند که مردان بزرگ تاریخ کسانی هستند که مهارت زیادی در کشتار داشته اند. آموخته است که اجساد مرده حیوانات هدیه خدا برای خوراک هستند. و به این نحو کودک برای یک زندگی رقابتی تربیت می گردد . ما بزرگ شده ایم بدون اینکه از والدین خود علت قطع حیات موجودات و ضرورت آنرا جویا شویم به این علت باید ارزش گوشتخواری را که مستلزم گرفتن حیات موجودات است و در هسته زندگی ما قرار گرفته با دیده شک و تردید نگاه کنیم و لزوم استفاده از منابع گوشتی را در یک برنامه ی درست علمی بررسیم. این سئوال بسیار مهم است که آیا بدن ما بدون گوشت می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ و یا بخاطر نوعی حس تنوع طلبی دست به این کشتار بی رحمانه می زنیم؟ و اگر جواب در هر دو سوال مثبت باشد باید فکری بحال اخلاقیات فاسد شده ی خویش بکنیم . نباید فکر کرد که حیوانات از روی میل و براحتی وارد اطاق مرگ می شوند. آنها پر از وحشتند و سخت از ورود به کشتارگاه مقاومت می کنند. اینها خیلی اوقات بعد از سفرهای طویل و خسته کننده بوسیله راه آهن و جاده ها بطور نیمه جان و زخمی وارد کشتارگاه می شوند. تمام حیوانات تکامل یافته مثل اسبها و گاوها از بوی خون وحشتزده می گردند. و کتکهای وحشیانه ای لازم است تا آنها را مجبور به ورود به کشتارگاه نماید. خیلی اوقات گوسفندها را از دم و گردن می گیرند و سخت به زمین می زنند. و اغلب دیده شده که کارگر سلاخی برای اینکه به کار سرعت بخشد و از توقف کار جلوگیری کند مجبور است دست یا پای حیوان بیچاره را لای شیارهای نقاله هایی که حیوان را به سمت کشتارگاه هدایت می کنند گیر دهد و چه بسا از فشار شدید آهنها استخوان حیوان سخت بشکند و از درد ناله سر دهد. ولی این صداها هیچ گاه به گوش کسانی نمی رسد که به راحتی سر سفره های رنگین گوشت می نشینند و از ظرایف اخلاقی سخن بمیان می آورند . تا زمانی که احساسات طبیعی وبی آلایش قلب خودمان را بزور خفه نکرده ایم واضح است که در نهادمان یک احساس تنفر و اکراه از کشتار و درد سایر جانوران حس می کنیم. این حس انزجار از کشتار و خون در افرادی که گیاهخوار شده اند بسیار بیشتر می شود ستمگری و کشتار بی دلیل و غیر ضروری نسبت به حیوانات دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانی است. اگر با ذهنی سالم به این حیوانات بنگریم نباید آنها را اشیائی برای ارضاء حس تنوع طلبی خود تصور کنیم.

آنها نیز موجودات زنده ای هستند که هم مفهوم درد را حس می کنند و هم شادی را، هم مهربانی مادری دارند و هم ترس از مرگ. و هیچ دلیلی وجود ندارد که آنها را موجوداتی پست تر از خود بحساب آوریم. اگر پستی را در ظلم و ستمگری ببینیم بعضی از انسانها به مراتب پست تر و رذل تر از تمام حیوانات هستند. چرا که حیوانات تنها غذای طبیعی خود را می خورند و برایشان کفایت می کند ولی انسان شکم پرست شکمش را گورستان فراخ همه جنبندگان کرده، از مرغ هوا تا حلزون دریاها . انسان میوه خوار آرام یک دیو خونخوار گردیده یک خراب کننده ی پست می شود و احتیاج او به نابود کردن و شکنجه نمودن تا پست ترین رذالتها می رود. او می کشد برای خوردن – می کشد برای شفا دادن – می کشد برای آمرزیدن – می کشد برای پوشش، برای زیور، برای پول، برای جنگ، برای علم، برای تفریح و بالاخره می کشد فقط برای کشتن. پادشاه ستمگر غدار پر آواز و خونخوار است که همه چیز را می خواهد و به هیچ چیز ابقا نمی کند. و هنوز به خودش دلداری زندگانی بهتری را در دنیای دیگر می دهد . آدمی گوسفندان را بزرگ می نماید تنها برای اینکه به پول نزدیک کند. این برده های بی آزار و آرامی که همبازی بچه های او می باشند یکروز هم « به به ئی » را جلوی بچه های خودش سر می برد و این بچه دیوها که در یک محیط جنایات ننگین و اهانت به قوانین اخلاقی و انسانیت بزرگ می شود گرته از روی پدران درنده خویش بر می دارند. اگر انسان گاهی بعضی از حیوانات را می پروراند یا دوست دارد برای احترام به زندگی و حس اخلاقی نمی باشد بلکه تنها از روی خودخواهی و منفعتی است که از آنان می برد تا اینکه وقت خوردن آنها برسد و در حقیقت فریبندگی، دو رویی و تمسخر به انسانیت است


 

-->
********************

در زیر تعداد کشتار حیوانات را ملاحظه می کنید. اینها تعداد حیواناتی است که از زمانیکه شما این صفحه را باز کردید توسط صنایع تولید گوشت، شیر و تخم مرغ در سراسر جهان کشته شده اند. صرف نظر از حیوانات دریایی
این تعداد بر اساس آمار سالانه کشتار حیونات برای غذا از طرف سازمان جهانی غذا تهیه شده به این معنی که اگر تعداد کشتار سالیانه حیوانات در جهان را تقسیم بر روزها و ساعتهای یک سال کنیم شمارشگر زیر بوجود خواهد آمد.
سالیانه ۵۴ میلیارد حیوان برای لذت و تنوع طلبی توسط انسان کشته می‌شوند درست است اینجا جهنمی‌است که انسانها برای حیوانات بوجود آورده‌اند.

No comments:

Post a Comment