Thursday, March 17, 2011

بقایای فرهنگ ارباب-رعیتی (و نو استعمار گرایانه) در سرمایه داری پیرامونی(وابسته) ایران

مقدمه:
اخیرا مقاله ی کوتاه از ابراهیم نبوی(طنز نویس) مبنی بربودن مقوله 'حسادت' بعنوان مشکل اصلی اپوزیسیون در ایران و خارج از کشور خواندم .از سطحی بودن و به قولی به کاهدون زدنش هم خنده ام گرفت و هم متاثر شدم.آخه ایشان, با انداختن بادی در غبغب , این را "مساله اساسی" ویا بگونه دیگر "تضاد اصلی" جامعه اپوزیسیون از روشنفکران چپ و راست گرفته تا جنبش زنان(فمنیست ها) خوانده بود.ساده تر بگم, بقول معروف, خانمان بر انداز برای "جنبش سبز" مقاومت توصیف کرده بود!! خلاصه, ایشان  با "ندیدن" و" کنار گذاشتن" مقولات مهم اجتماعی - سیاسی منجمله جناح های مختلف طبقه بورژوای حاکم( وخارج گود:موسوی...)و تضاد آنها با زیر دستان ( زحمتکشان و ملیت های تحت ستم)  که به آن جنگ طبقاتی میگوئیم به خیال خام خویش به "کشف و افشای مشکل تاریخی" این مرحله از "جنبش ضد دیکتاتوری" نائل آمده!! در اینجا و در پاسخی هر چند مختصر, لازم می بینم  نظر خود را در بر خورد به مقوله فرهنگی بطور عام و فرهنگ ارباب-رعیتی بگونه خاص به اختصارسخنی گفته باشم.
*********************************************************
 رفرم (امپریالیستی) ارضی  در ایران- که به آن لقب `انقلاب سفید' 
(`۱۳۴۲-۱۳۴۹)داده شد (و به پیروی از آن انقلابات `زرد` و `سبز ` در هند وبرزیل)- و آوردن ایران بدرون سیستم سرمایه داری جهانی‌، تضاد اصلی‌ جامعه ایران را به کار و سرمایه تبدیل گردانید.صد البته مبارزه طبقاتی در کنار مبارزه با امپریالیسم در ایران وجوه دیگری را نیز در بر داشته و دارد که از بحث آن‌ها در اینجا معذورم.اما به علت انگلی بودن این سرمایه داری و خصلت‌های خاص آن(که از وابستگی بودن آن  نشئات  می‌گیرد) در سالهای باقی‌ مانده از سیستم شاهنشاهی(۱۳۴۹-۱۳۵۷) فرهنگ فرد گرائی سرمایه داری آنطور که در غرب (جوامع مرکزی-امپریالیستی) در ۲۲۲ سال گذشته(از انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹)کاملا غالب گردیده در اینجا نه تنها جا نیفتاد بلکه کماکان در مرحلهٔ نطفهٔ ای خود دست و پا میزد. به خصوص که در ۳۲ سال گذشته و استقرار حاکمیت اسلامی, بقایای فرهنگ کثیف و عقب افتاده ارباب-رعیتی نه تنها تضعیف نشده بلکه بیش از پیش تقویت نیز گردیده!!

نمودار مقولات فرهنگی‌ ارباب-رعیتی را در اینجا مختصراً مروری می‌کنیم:
از تعصبات خشک در وجوه گوناگون که بگذریم به غیرت‌های `داش آکلی` و `قیصری` و بر داشتی از `ناموس` میرسیم که به زن حتا بد تر از کالا می‌‌نگرند: آنها  از خود اختیاری که ندارند هیچ بلکه پدر وعمو و برادر میتوانند او را بکشند وتیکه پاره کنند، بدون آنکه از دست "قانون" ترسی‌ داشته باشند.مثل‌ها آنقدر  به وفور در پیرامونمان هست(و اخیرا یکی از فمینیست های ایرانی نیز کتابی در این مورد نوشته) که نیازی به تکرار مکررات نیست.

از واژه هائی چون`چاکرم`،`بنده شما ` ،`نوکرم`- `مخلصم` بگیر  تا `خاک پاتم` ،`سرور ما هستید ` ،`بزرگی تونو میرسونید ` و.....همه و همه نشانی‌ از کوچک کردن خویش و بزرگ کردن `ارباب` ،` صائب کار` ،` صائب ملک`  و....می‌باشد. به بیان  دیگرتحقیر کردن خویش را به تمام و کامل رساندن!! 

از حسادت‌های بچگانه و چشم و هم چشمی کور کورانه گرفته تا `خود شیفته گری های از ما بهترونی ` تا `جناب عالی‌ ` گفتن‌ها و `دست بزرگتر‌ها را بوسیدن` و تا سر را به زانو رساندن‌ها و دستمال یزدی پهن کردنها گرفته تا زن‌ها را (به مانند نور) ` توی پستوی خانه پنهان کردن‌ها ...که مبادا گفته باشی‌ دوستت میدارم‌ها ` (اشاره به شاعر آزاده و فقید مون احمد شاملو)...

از مرده پرستی‌‌های  تعفن آمیز گرفته(تشدید تعزیه خوانی وسفره انداختن ها...) تا مرد سالاری‌ها ی ضد زن گونه به عنوان `سکس پاینتر` ....همه و همه حکایت از این دارد که در این نسل گذشته عقب گردی مفتضحانه داشته ایم.

  باری، اینکه در روند مبارزات علیه جانوران قرون وسطا ی حاکم بر ایران از گروه‌ها و طبقات اجتماعی شیوه‌های متفاوتی از برخورد سر بزند نیز نمی تواند حرفی در میان باشد.مثلا نمیبایست انتظار داشت که "جناب" سروش،کدیور،گنجی [ ۳ نفر از  "۵ تن اتاق فرمان"(!!)،این تاریک اندیشان مذهبی‌] در کنار به اصطلاح رهبران "اصلاح طلبی" چون موسوی،کروبی،خاتمی با افرادی مشکوک از قماش سازگارا, بهنود ،نبوی  و یا "فدائیان" بیشرمی(با بینشی توده ای مآبانه) چون علی‌ کشتگر و یا فرخ نگهدار اختلاف فاحش فرهنگی‌ در مقابله با حاکمین وقت وجود داشته باشد.چرا که تمامی‌ این افراد،هر چند با "اختلاف های" جزئی "ایدئولوژیک"، همگی‌ در یک چیز اساسی‌ فصل مشترکی دارند.و آن همانا (در کنار ایفای نقش جاده صاف کنان احیانا طبقه لیبرال حاکمان بعدی) هرمی‌ دیدن جامعه و "برتری" فکری،اخلاقی و معنوی دادن به خود در مقابل توده‌های تحت ستم می‌باشد!!اینان در پی‌ نفی فرهنگ ارتجاعی غالب قدم آنچنانی‌ بر نخواهند داشت; به جزاینکه آن را پیرو قانون سرمایه یعنی تابع خرد ابزارگونه  گردانندش.

به دیگر سخن مبارزهٔ تمامی‌ افراد بالا با حاکمین صرفاً سیاسی‌ست و نه طبقاتی.چرا که همگان در یک طبقه اجتماعی(بورژوازی) میباشند. حال آنکه مبارزه طبقات و اقشار تحت ستم, بخصوص زنان- (که در انقلابات آینده نقشی اساسی و محوری) در کنار روشنفکران ارگانیک شان(که شامل زنان نیز می باشد)،علیه حاکمین در کلیت سیستم ارتجاعی سرمایه داری, فرهنگ غالب وبقایای بینش ارباب-رعیتی در پی‌ نفی تمامیت‌ آن صورت خواهد گرفت. 

خلاصه کنیم:نفی فرهنگ آقا بالا سری-دیکتاتوری،مساوات کامل مرد و زن(و احترام گذاردن به هم سکس گرایان و...)،همدردی،همکاری،هم سوئی توأم با عشق و محبت، بدون پهن کردن دستمال یزدی،بدون تحقیر،با اتکا به نفس کامل،برای ساختن جامعه ی آزاد، خالی‌ از طبقه استثمار کننده سرمایه دار و نابودی دولت و مبارزه سهمگین علیه دین و مذهب می‌باشد.

  البته نا گفته نماند مبارزهٔ انقلابی علیه تمامیت سیستم از خود بیگانه کننده سرمایه داری باتمامیت افکار،اخلاق و معنویت آن کار چند ساله نیست, بلکه نسلها طول خواهد کشید.بختکی که روح و روان تک تک افراد جامعه را فرا گرفته به این سادگی ها از بین برو نیست.برای پالایش افکارمان از بقایای اندیشه‌های ارباب-- رعیتی وخود خواهی های فرد گرایانه سرمایه داری می‌بایست به قول معروف صبر ایوب داشت .به خصوص که این مساله در بین قشر مذهبی‌ / خرافاتی بیشتر از دیگران طول خواهد کشید. 

 پس نه الکی‌ خوش بین باشیم و نه بی‌ امید و گوشه گیر. میبایستی همیشه به خود نقب زده و یادآوری کنیم که قرنهاست که مردم با این گونه بینش‌ها زندگی‌ کرده اند. آستین ها رو بالا بزنیم،سختی‌ها را (بالا بلندیها،کژ روی ها،کله شقی ها)از دل‌ و جان خریده و با کار مداوم و کوشا در ساختن آینده تابناک سهم خویش را ادا کنیم. باشد' تا ` صبح دولت مان بدمد `. با قلب هائی پر از امید،دل‌‌هائی سرشار از شادی و لبانی خندان پیش به سوی مبارزه با تاریکی‌،جهل و خرافات قرون وسطایی اسلامی.زنده باد آزادی - برابری و وارستگی.زنده باد آنارشی.

پیمان پایدار   

No comments:

Post a Comment