Friday, March 4, 2011

ترانه نا سروده:فدریکو گارسیا لورکا

ترانه ئی که نخواهم سرود
من
هرگز

خفته ست روی لبانم
ترانه ئی
که نخواهم سرود من
هرگز

بالای پیچک
کرم شب تابی بود
و ماه نیش می زد
با نور خود بر آب

چنین شد که من دیدم به رویا
ترانه ئی را
که نخواهم سرود من هرگز

ترانه ئی پر از لب ها
و راه های دور دست
ترانه ساعات گمشده
در سایه های تار
ترانه ستاره های زنده
بر روز جاودان

از مجموعه:ترانه شرقی و اشعار دیگر
(ترجمه احمد شاملو)

No comments:

Post a Comment