Tuesday, July 23, 2019

احمد_شاملو_‏چه_بی_تابانه_می_خواهمت#

3:31
‏چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری ! چه بی تابانه تو را طلب می کنم ! بر پشت سمندی گویی نوزین که قرارش نیست. و فاصله تجربه یی بیهوده است. بوی پیرهنت این جا و اکنون. کوه ها در فاصله سردند. دست در کوپه و بستر حضور مأنوس دست تو را می جوید . و به راه اندیشیدن یاس را رج می زند. بی نجوای انگشتانت فقط. و جهان از هر سلامی خالی است شانه ات مجابم می کند در بستری که عشق تشنگیست زلال شانه هایت همچنانم عطش می دهد در بستری که عشق مجابش کرده است شاملو

No comments:

Post a Comment