Paul -Laurent Assounپل- لوران اسون
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
صد و بیست صفحه
قسمت دوم
*************************
قسمت دوم
*************************
مقدمه
چگونه می توان مجموعه ای از اصطلاحات فروید را در نظر آورد و به آن تحقق بخشید؟
تهیه چنین مجموعه ای مبتنی بر بررسی یکایک لغات خواهد بود, به نحوی که بطور نسبی معنایی واضح و روشن از هر یک از مفاهیم را ارائه دهد.
از این رو باید دو نکته مقدماتی را مورد پرسش قرار داد, دو نکته ای که امکان و کاربرد چنین مجموعه ای را به خود مشروط می کنند:
چه نوع مفهومی در اصطلاحات فروید مد نظر است ؟-
این لغات حاوی چه نوع "منطقی" می توانند باشند؟-
1.نوع مفاهیم رایج در روان کاوی از نوع برداشت این مفاهیم در فلسفه متمایز است
الف. می توان کار را با ذکر این تناقض شروع کرد: در روان کاوی جایی برای اصطلاحات فلسفی نیست,چرا که روان کاوی به نحو قاطعی از فلسفه متمایز است .
در کتاب فروید, فلسفه و فیلسوفان (1) که می تواند به عنوان پیش در آمدی بر کتاب حاضر تلقی شود رابطه این سه مقوله را مورد مداقه قرار داده ایم . در این کتاب به این مسئله پرداخته شده است که بنا بر چه عناصر دقیقی فروید از فلسفه روی بر می گرداند .
(1)Paul-laurent Assoun, Freud,la philosophie et les philosophes,PUF,2eme edicion,"Quadrige,1995
-در وهله نخست فلسفه به معنای رسمی آن و همچنین با توجه به نوع برداشت آن که متکی بر اصل "تقدم ضمیر ظاهر یا وجدان آگاه" است , پذیرش و کار کرد " فرضیه ضمیر ناآگاه" را مشکل و بغرنج می کند .
- در وهله دوم انگیزه اصلی فلسفه ارائه وجهه نظری متفکرانه نسبت به عالم و آدم و(2) ایجاد سیستمی کلی و نظری است که اساسا با چالش "علم" که به تفحص در جزئیات می پردازد, متغایر است .این تغایر را نیز در "علم ضمیر ناآگاه" بدان
.نحو که روان کاوی مدعی آن است, مشاهده می کنیم Weltanschauung(2)
ب . موضع فروید را باید مورد تدقیق بیش تری قرار دهیم
فروید بر سوابق فلسفی تکیه می کند . با توجه به این سوابق است که فرضیات خاص خود را پایه گذاری می کند و راه را به سوی آن ها می گشاید . مطالعه آن چه فروید از مجموعه کلی فلسفه اخد کرده است,نشان می دهد که نه تنها به افلاطون و کانت نظری خاص دارد,بلکه همواره متوجه دو قطبی است که شوپنهاور و نیچه را به یکدیگر مربوط می سازند . در این مورد نیز خواننده می تواند به فروید و نیچه(3) اثر نگارنده رجوع کند . نویسنده در این کتاب اهمیت مواجه ساختن این دو متفکر را با یکدیگر نشان می دهد. البته این مهم را باید با توجه به پیچیدگی موجود در نوع خاص مفاهیم روان کاوی که از تفکر نیچه بسیار متاثر است, در نظر گرفت .
(3)Paul-Laurent Assoun, Freud et Nietzche, PUF,1980,"Quadrige",1997.
لذا این نوع برداشت فلسفی دربطن روان کاوی کارگزاری خاصی پیدا می کند . ولی این برداشت در جهت مفاهیم روان کاوی به کار گرفته می شود و به نحوی آگاهانه از وجهه نظر فلسفی انحراف پیدا می کند .به علاوه, نحو نفوذ مفاهیم روان کاوی در مسائل فلسفی تاثیراتی خاص در آن ها ایجاد می کند که از لحاظ فلسفی می تواند مشخص و معین شود .
ج. برای روان کاوی هیچ چیز زیان بخش تر از این نیست که بخواهیم مفاهیم آن را که بنابر تجارب بالینی و عملی با افراد تحت روان کاوی حاصل آمده اند,در مقولات فلسفی "حل" کنیم . با توجه به چنین امری می توان گفت که نه تنها تدوین یک فرهنگ لغات فلسفی در مورد اصطلاحات روان کاوی ضروری به نظر نمی رسد,بلکه این خطر را در بر خواهد داشت که آن چه را که روان کاوی خود به دست آورده است,مورد رد و انکار قرار دهیم . لذا مفاهیم روان کاوی از حوزه مفاهیم نظری فلسفه فاصله می گیرند و حالتی تجربی پیدا می کنند ,تجربه به معنای آن چه از کار بالینی با افراد تحت روان کاوی حاصل می شود .مسئله به مفاهیمی مربوط است که بر حسب کار بالینی روی عوارض بیماری و استماع سخن بیماران حاصل می آیند و جزو"کشفیات" فروید محسوب می شوند. فروید خود را به ماجراجویانی تشبیه می کند که به کشف قاره آمریکا نائل آمدند. این گونه کشفیات هستند که به همت او صورت توجیهی پیدا کرده و مفاهیم روان کاوی را تشکیل داده اند .
2.مفاهیم روان کاوی با اتکا بر "علم ضمیر ناآگاه " از مقولات علمی متمایز می شوند .
الف.تناقض بعدی مربوط به رابطه روان کاوی با علوم دقیقه است. روان کاوی به عنوان علم ضمیر نا آگاه از وجهه نظر فلسفی فاصله می گیرد و ضمیر نا آگاه را در زمینه علوم وارد میکند و از این طریق موجب دگرگونی سیستم رسمی این علوم می شود .
روان کاوی از یک سو به ایده آل توجیهی "روان شناسی علمی"که در اواخر قرن نوزدهم تشکل یافت ,می پیوندد( در این مورد خواننده را به مقدمه بر روش شناسی فروید(1) ارجاع می دهیم),ولی از سوی دیگر مفاهیم خود را از تجارب خاص خود ,یعنی از یافته های بالینی در مورد فرایندهای نفسانی نا آگاه ,شروع می کند و آن را پرورش می دهد و از اطاعت از هر نوع عقلانیت دیگری سر باز می زند ,حال خواه این سیستم عقلانی فلسفی باشد یا علمی ,یعنی علوم دقیقه یا علوم مربوط به انسان(زیست شناسی و غیره).می توان این شعار معروف را که به موجب آن روان کاوی تنها به خود اتکا دارد,در مورد ساختن مفاهیم مختص به روان کاوی نیز صادق دانست چرا که این مفاهیم را شخص فروید و برای علم روان کاوی فراهم کرده است .
1.Paul-Laurent Assoun,Introduction a l'épistemologie freudienne, Payot,1981,1990
ب. در این جا باید نکته مهمی را افزود و بحث را کامل کرد.عقلانیتی مختص به روان کاوی وجود دارد که فروید آن را "علم ماورا النفس" (2) می خواند . برای درک این مهم خواننده را به مقوله مربوط در کتاب حاضر ارجاع می دهیم. ماورالنفس یکی از ارکان مهم در نظریه روان کاوی است و آن را نه به " روان شناسی" به معنای رایج آن می توان تاویل کرد و نه به ماورالطبیعه . چرا که ماورالنفس در واقع نوعی طرح و سیستم میان ماورالطبیعه و روان شناسی علمی است .
ماورا النفس دانشی نظری است که بر اساس کار واقعی با بیماران حاصل شده و فرایندی است که به ورای ضمیر آگاه رهنمون می شود و لذا به ورای روان شناسی به معنای اخص آن اشاره دارد . علم ماوراالنفس را باید به عنوان "روان شناسی ضمیر ناآگاه" منحصر به دانشی ورای روان شناسی دانست. هم از این روست که اصطلاحات فروید لزوما اصطلاحاتی ماورا النفسانی اند .
2. " چنان که میدانیم مابعد الطبیعه ارسطو- که مسامحه ت ماورا الطبیعه نامیده شده است- رساله ای است که بعد از کتاب علم الطبیعه او نگاشته شده و به همین علت نامی این چنین به خود گرفته است. اصطلاح ما بعد الطبیعه رفته رفته جای خود را به جهت موضوع اصلی بحث خود- ماورای طبیعت - به ماورا الطبیعه داده است. فروید بر اساس این مفهوم,اصطلاح(*) ماورا النفس (*)." را ابداع کرد که حاوی مفاهیمی است که در حد فرضیات مانده و هنوز به صورت تجربی اثبات نشده اندmetapsychologie.
مآخوذ از کتاب مبانی روان کاوی ( فروید- لکان) , نوشته دکتر کرامت موللی, نشر نی,1383,ص 328
3.هرگونه تعریف و تحدیدی از مفاهیم روان کاوی
ماهیتی ماورا النفسانی دارد و به کاری خلاقانه در زمینه زبان می انجامد .
این اصل پایه ای اصلی و موثق برای تدوین مجموعه ای از اصطلاحات فروید فراهم می آورد.
الف .اصطلاحات فروید هر یک بیانگر مفهومی است که ترکیبی موجز از سلسله "روابطی" را به دست می دهد که از واقعیات بالینی ومنحصر به فرد اشخاص تحت روان کاوی اخذ شده اند. بدان معنا که هر یک از مفاهیم سر گذشتی خاص خود دارد و بر اساس آن ساخته و پرداخته شده است .از این روست که تعیین زمان و تاریخ پیدایش آن ها امری لازم است . باید همواره توجه داشت که هر اصطلاح تا حد امکان به طور دقیق تعریف شده و بیانگر حرکتی باشد که در بطن " انکشاف" و تحقیق پدید آمده است . لذا گرچه هر تعریف فاقد قاطعیتی مطلق است , ولی این عدم قاطعیت به خصوصیت آن به عنوان مفهومی پایه ای لطمه وارد نمی آورد.
ب.هر یک از مفاهیم فروید جزئی از یک سیستم کلی است; البته نه به معنای مقوله ای نظری که حاصل از ساختمانی متفکرانه باشد, بلکه به معنای عنصری از یک شبکه منسجم از مفاهیم .هم از این روست که فروید علم ماورا النفس را عبارت از" توضیح و تعمق بخشیدن به نظراتی مفروض می داند که می توانند شالوده سیستم روان کاوی به حساب آیند".
ج.علم ماورا النفس ایجاب می کند که به مطالعه زبان تکلم بپردازیم تا بدین نحو این علم خاص را نیز حاوی زبانی مختص به خود کنیم .
- یک بار دیگر باید تناقضی را که پایه اصطلاحات روان کاوی است,مورد نظر قرار دهیم .علیرغم این که این اصطلاحات همگی به عنوان لغات فنی روان کاوی شناخته شده اند و جزو زبان خاص این علم هستند و غالبا مورد تقلید قرار گرفته اند ,مع الوصف فروید آن ها را با توجه به کار برد طبیعی شان در زبان رایج اخذ کرده است; البته با تعریفی مجدد از آن ها که با کاربردشان در علم ماورا النفس همخوانی داشته باشد . این امر را در اصطلاحاتی چون عمل, عشق, اضطراب, تعارض, احساس گناه و دفاع به خوبی ملاحظه می کنیم .
به کرات پیش می آید که فروید کلمه ای رایج را از زبان می گیرد و بدان جهتی می بخشد که به صورت اصطلاحی خاص برای او در می آید . از آن جمله است اصطلاح "آشنا غریبی" که در زبان آلمانی تعبیری رایج و متعلق به زبان معمولی است .
-بعضی از اصطلاحات فروید کار بردی قبل از او داشته اند و از حوزه روان شناسی-فلسفی ما قبل او به عاریت گرفته شده اند . این گونه اصطلاحات یا به نویسندگانی قبل از او و یا به حوزه های فکری خاصی تعلق دارند که البته در بطن زبان روان کاوی تعریفی جدید یافته و گویی دو باره "ابداع" شده اند.از آن جمله است لغاتی چون احوال قلبی1, دو گانگی احساسات2, این و آن نفسانی3, ضمیر آگاه ,ساخت و پرداخت های نظری4, نفی اثباتی5, نقض ,دینامیسم, اقتصاد نفسانی ,فانتسم, ضمیر ناآگاه, لیبیدو, نارسیسیسم, نوروز, مطلوب عشق6 ,رانش7, واپس زدگی یا دفع امیال, تکرار, تصورات , رویا, من نفسانی8, انحراف جنسی ,ترس بیمارناک, فاعل نفسانی,عوارض بیماری , توپیک 9 .
-گاه نیز فروید لازم می داند که از کاربرد قدیمی لغات فاصله بگیرد و با نو آوری های خود اصطلاحاتی فنی را به کار ببرد که قبل از او مورد استفاده قرار نگرفته اند.
از آن جمله است اصطلاحاتی چون تداعی آزاد معانی 10,استماع شناور11, انفصام من نفسانی 12,عقده ادیپ ,عقده محرومیت از ذکر, ایماگو13, علم ماورا النفس ,رانش مرگ ,روان کاوی, واقعیت نفسانی ,فرامن14 یا نفس لوامه, انتقال قلبی15.
1.Affects / 2.Ambivalence / 3.Le ca / 4.Construction / 5.Denegation / 6. Objet / 7.Pulsion
8. Le moi / 9. Tropique / 10. Association libre / 11.Ecoute flottante / 12.Clivage du moi
13.Imago / 14. Le surmoi / 15 Transfert
باید توجه داشت که فروید تنها هنگامی به جعل کلمه خاصی که از زبان معمولی بیگانه است,می پردازد که چاره ای دیگر نمی یابد , یعنی هنگامی که مفهوم
مورد نظرش نه در زبان رایج وجود دارد نه در زبان فنی (فلسفی, روان شناسی...). در این مورد قبل از همه باید نو آوری او را در مورد اصطلاح "روان کاوی" در نظر آورد که معرف روشی کاملا جدید و نوعی نو آوری است که می توان گفت تنها به خود ارجاع دارد,چرا که تنها فروید بدان وجود خارجی بخشیده است .
4.با توجه به این نکات انتقادی است که چنین مجموعه ای از اصطلاحات فنی می توانند اهداف خود را مشخص کند; بدین معنی که بر آن شود تا از طریق درک مفاهیم موجود در این مجموعه و توسعه آن ها ماهیت زنده, دقیق و علمی لغات روان کاوی را به خواننده مسترد کند .
الف . بدیهی است که فروید به معنای واقعی کلمه واجد مجموعه اصطلاحاتی خاص خویش است که عبارت از مجموعه لغاتی است که خاص شاخه ای از علوم هستند و نام روان کاوی به خود گرفته اند.وانگهی روان کاوی در لغت شناسی جای خود را باز کرده است,چرا که کاربرد خاص بعضی از کلمات را که روان کاوی بدان ها معنایی دیگر بخشیده در فرهنگ های معمولی که برای عموم تدوین شده اند , مشاهده می کنیم .رواج بعضی از اصطلاحات - که البته حاکی از مقاومت در مقابل محتوای واقعی روان کاوی هستند-به نوعی احساس آشنایی کاذب منجر می شود,به نحوی که لازم است به کاربرد خاص و دقیق آن ها باز گردیم و هرگونه سو تفاهمی را از میان بر داریم. شکی نیست که مجموعه ای از "الفاظ" وجود دارند که حاوی معانی خاصی هستند و در جمع خود "زبان"روان کاوی را تشکیل میدهند. خالق آن ها,یعنی زیگموند فروید, این کلمات را که واجد معانی خاص و به طور علمی قابل تعریف هستند, وضع کرده است . ولی دقت موجود در این اصطلاحات با این امر متناقض نیست که پایه و کاربرد آن ها مبتنی بر واقعیتی متحرک و دینامیک باشد .
ب. اصطلاحات فروید جز لایتجزایی از مجموعه ای کلی از مفاهیم هستند که دوران معاصر را تحت تاثیر قرار داده اند.لذا لازم است توجه داشته باشیم که لغات مورد نظر چگونه از زبان معمولی گرفته شده یا از طریق عاریت از روان شناسی یا فلسفه به دست آمده اند تا معنایی خاص را تثبیت و منسجم کنند .
در کتاب فروید, فلسفه و فیلسوفان (1) که می تواند به عنوان پیش در آمدی بر کتاب حاضر تلقی شود رابطه این سه مقوله را مورد مداقه قرار داده ایم . در این کتاب به این مسئله پرداخته شده است که بنا بر چه عناصر دقیقی فروید از فلسفه روی بر می گرداند .
(1)Paul-laurent Assoun, Freud,la philosophie et les philosophes,PUF,2eme edicion,"Quadrige,1995
-در وهله نخست فلسفه به معنای رسمی آن و همچنین با توجه به نوع برداشت آن که متکی بر اصل "تقدم ضمیر ظاهر یا وجدان آگاه" است , پذیرش و کار کرد " فرضیه ضمیر ناآگاه" را مشکل و بغرنج می کند .
- در وهله دوم انگیزه اصلی فلسفه ارائه وجهه نظری متفکرانه نسبت به عالم و آدم و(2) ایجاد سیستمی کلی و نظری است که اساسا با چالش "علم" که به تفحص در جزئیات می پردازد, متغایر است .این تغایر را نیز در "علم ضمیر ناآگاه" بدان
.نحو که روان کاوی مدعی آن است, مشاهده می کنیم Weltanschauung(2)
ب . موضع فروید را باید مورد تدقیق بیش تری قرار دهیم
فروید بر سوابق فلسفی تکیه می کند . با توجه به این سوابق است که فرضیات خاص خود را پایه گذاری می کند و راه را به سوی آن ها می گشاید . مطالعه آن چه فروید از مجموعه کلی فلسفه اخد کرده است,نشان می دهد که نه تنها به افلاطون و کانت نظری خاص دارد,بلکه همواره متوجه دو قطبی است که شوپنهاور و نیچه را به یکدیگر مربوط می سازند . در این مورد نیز خواننده می تواند به فروید و نیچه(3) اثر نگارنده رجوع کند . نویسنده در این کتاب اهمیت مواجه ساختن این دو متفکر را با یکدیگر نشان می دهد. البته این مهم را باید با توجه به پیچیدگی موجود در نوع خاص مفاهیم روان کاوی که از تفکر نیچه بسیار متاثر است, در نظر گرفت .
(3)Paul-Laurent Assoun, Freud et Nietzche, PUF,1980,"Quadrige",1997.
لذا این نوع برداشت فلسفی دربطن روان کاوی کارگزاری خاصی پیدا می کند . ولی این برداشت در جهت مفاهیم روان کاوی به کار گرفته می شود و به نحوی آگاهانه از وجهه نظر فلسفی انحراف پیدا می کند .به علاوه, نحو نفوذ مفاهیم روان کاوی در مسائل فلسفی تاثیراتی خاص در آن ها ایجاد می کند که از لحاظ فلسفی می تواند مشخص و معین شود .
ج. برای روان کاوی هیچ چیز زیان بخش تر از این نیست که بخواهیم مفاهیم آن را که بنابر تجارب بالینی و عملی با افراد تحت روان کاوی حاصل آمده اند,در مقولات فلسفی "حل" کنیم . با توجه به چنین امری می توان گفت که نه تنها تدوین یک فرهنگ لغات فلسفی در مورد اصطلاحات روان کاوی ضروری به نظر نمی رسد,بلکه این خطر را در بر خواهد داشت که آن چه را که روان کاوی خود به دست آورده است,مورد رد و انکار قرار دهیم . لذا مفاهیم روان کاوی از حوزه مفاهیم نظری فلسفه فاصله می گیرند و حالتی تجربی پیدا می کنند ,تجربه به معنای آن چه از کار بالینی با افراد تحت روان کاوی حاصل می شود .مسئله به مفاهیمی مربوط است که بر حسب کار بالینی روی عوارض بیماری و استماع سخن بیماران حاصل می آیند و جزو"کشفیات" فروید محسوب می شوند. فروید خود را به ماجراجویانی تشبیه می کند که به کشف قاره آمریکا نائل آمدند. این گونه کشفیات هستند که به همت او صورت توجیهی پیدا کرده و مفاهیم روان کاوی را تشکیل داده اند .
2.مفاهیم روان کاوی با اتکا بر "علم ضمیر ناآگاه " از مقولات علمی متمایز می شوند .
الف.تناقض بعدی مربوط به رابطه روان کاوی با علوم دقیقه است. روان کاوی به عنوان علم ضمیر نا آگاه از وجهه نظر فلسفی فاصله می گیرد و ضمیر نا آگاه را در زمینه علوم وارد میکند و از این طریق موجب دگرگونی سیستم رسمی این علوم می شود .
روان کاوی از یک سو به ایده آل توجیهی "روان شناسی علمی"که در اواخر قرن نوزدهم تشکل یافت ,می پیوندد( در این مورد خواننده را به مقدمه بر روش شناسی فروید(1) ارجاع می دهیم),ولی از سوی دیگر مفاهیم خود را از تجارب خاص خود ,یعنی از یافته های بالینی در مورد فرایندهای نفسانی نا آگاه ,شروع می کند و آن را پرورش می دهد و از اطاعت از هر نوع عقلانیت دیگری سر باز می زند ,حال خواه این سیستم عقلانی فلسفی باشد یا علمی ,یعنی علوم دقیقه یا علوم مربوط به انسان(زیست شناسی و غیره).می توان این شعار معروف را که به موجب آن روان کاوی تنها به خود اتکا دارد,در مورد ساختن مفاهیم مختص به روان کاوی نیز صادق دانست چرا که این مفاهیم را شخص فروید و برای علم روان کاوی فراهم کرده است .
1.Paul-Laurent Assoun,Introduction a l'épistemologie freudienne, Payot,1981,1990
ب. در این جا باید نکته مهمی را افزود و بحث را کامل کرد.عقلانیتی مختص به روان کاوی وجود دارد که فروید آن را "علم ماورا النفس" (2) می خواند . برای درک این مهم خواننده را به مقوله مربوط در کتاب حاضر ارجاع می دهیم. ماورالنفس یکی از ارکان مهم در نظریه روان کاوی است و آن را نه به " روان شناسی" به معنای رایج آن می توان تاویل کرد و نه به ماورالطبیعه . چرا که ماورالنفس در واقع نوعی طرح و سیستم میان ماورالطبیعه و روان شناسی علمی است .
ماورا النفس دانشی نظری است که بر اساس کار واقعی با بیماران حاصل شده و فرایندی است که به ورای ضمیر آگاه رهنمون می شود و لذا به ورای روان شناسی به معنای اخص آن اشاره دارد . علم ماوراالنفس را باید به عنوان "روان شناسی ضمیر ناآگاه" منحصر به دانشی ورای روان شناسی دانست. هم از این روست که اصطلاحات فروید لزوما اصطلاحاتی ماورا النفسانی اند .
2. " چنان که میدانیم مابعد الطبیعه ارسطو- که مسامحه ت ماورا الطبیعه نامیده شده است- رساله ای است که بعد از کتاب علم الطبیعه او نگاشته شده و به همین علت نامی این چنین به خود گرفته است. اصطلاح ما بعد الطبیعه رفته رفته جای خود را به جهت موضوع اصلی بحث خود- ماورای طبیعت - به ماورا الطبیعه داده است. فروید بر اساس این مفهوم,اصطلاح(*) ماورا النفس (*)." را ابداع کرد که حاوی مفاهیمی است که در حد فرضیات مانده و هنوز به صورت تجربی اثبات نشده اندmetapsychologie.
مآخوذ از کتاب مبانی روان کاوی ( فروید- لکان) , نوشته دکتر کرامت موللی, نشر نی,1383,ص 328
3.هرگونه تعریف و تحدیدی از مفاهیم روان کاوی
ماهیتی ماورا النفسانی دارد و به کاری خلاقانه در زمینه زبان می انجامد .
این اصل پایه ای اصلی و موثق برای تدوین مجموعه ای از اصطلاحات فروید فراهم می آورد.
الف .اصطلاحات فروید هر یک بیانگر مفهومی است که ترکیبی موجز از سلسله "روابطی" را به دست می دهد که از واقعیات بالینی ومنحصر به فرد اشخاص تحت روان کاوی اخذ شده اند. بدان معنا که هر یک از مفاهیم سر گذشتی خاص خود دارد و بر اساس آن ساخته و پرداخته شده است .از این روست که تعیین زمان و تاریخ پیدایش آن ها امری لازم است . باید همواره توجه داشت که هر اصطلاح تا حد امکان به طور دقیق تعریف شده و بیانگر حرکتی باشد که در بطن " انکشاف" و تحقیق پدید آمده است . لذا گرچه هر تعریف فاقد قاطعیتی مطلق است , ولی این عدم قاطعیت به خصوصیت آن به عنوان مفهومی پایه ای لطمه وارد نمی آورد.
ب.هر یک از مفاهیم فروید جزئی از یک سیستم کلی است; البته نه به معنای مقوله ای نظری که حاصل از ساختمانی متفکرانه باشد, بلکه به معنای عنصری از یک شبکه منسجم از مفاهیم .هم از این روست که فروید علم ماورا النفس را عبارت از" توضیح و تعمق بخشیدن به نظراتی مفروض می داند که می توانند شالوده سیستم روان کاوی به حساب آیند".
ج.علم ماورا النفس ایجاب می کند که به مطالعه زبان تکلم بپردازیم تا بدین نحو این علم خاص را نیز حاوی زبانی مختص به خود کنیم .
- یک بار دیگر باید تناقضی را که پایه اصطلاحات روان کاوی است,مورد نظر قرار دهیم .علیرغم این که این اصطلاحات همگی به عنوان لغات فنی روان کاوی شناخته شده اند و جزو زبان خاص این علم هستند و غالبا مورد تقلید قرار گرفته اند ,مع الوصف فروید آن ها را با توجه به کار برد طبیعی شان در زبان رایج اخذ کرده است; البته با تعریفی مجدد از آن ها که با کاربردشان در علم ماورا النفس همخوانی داشته باشد . این امر را در اصطلاحاتی چون عمل, عشق, اضطراب, تعارض, احساس گناه و دفاع به خوبی ملاحظه می کنیم .
به کرات پیش می آید که فروید کلمه ای رایج را از زبان می گیرد و بدان جهتی می بخشد که به صورت اصطلاحی خاص برای او در می آید . از آن جمله است اصطلاح "آشنا غریبی" که در زبان آلمانی تعبیری رایج و متعلق به زبان معمولی است .
-بعضی از اصطلاحات فروید کار بردی قبل از او داشته اند و از حوزه روان شناسی-فلسفی ما قبل او به عاریت گرفته شده اند . این گونه اصطلاحات یا به نویسندگانی قبل از او و یا به حوزه های فکری خاصی تعلق دارند که البته در بطن زبان روان کاوی تعریفی جدید یافته و گویی دو باره "ابداع" شده اند.از آن جمله است لغاتی چون احوال قلبی1, دو گانگی احساسات2, این و آن نفسانی3, ضمیر آگاه ,ساخت و پرداخت های نظری4, نفی اثباتی5, نقض ,دینامیسم, اقتصاد نفسانی ,فانتسم, ضمیر ناآگاه, لیبیدو, نارسیسیسم, نوروز, مطلوب عشق6 ,رانش7, واپس زدگی یا دفع امیال, تکرار, تصورات , رویا, من نفسانی8, انحراف جنسی ,ترس بیمارناک, فاعل نفسانی,عوارض بیماری , توپیک 9 .
-گاه نیز فروید لازم می داند که از کاربرد قدیمی لغات فاصله بگیرد و با نو آوری های خود اصطلاحاتی فنی را به کار ببرد که قبل از او مورد استفاده قرار نگرفته اند.
از آن جمله است اصطلاحاتی چون تداعی آزاد معانی 10,استماع شناور11, انفصام من نفسانی 12,عقده ادیپ ,عقده محرومیت از ذکر, ایماگو13, علم ماورا النفس ,رانش مرگ ,روان کاوی, واقعیت نفسانی ,فرامن14 یا نفس لوامه, انتقال قلبی15.
1.Affects / 2.Ambivalence / 3.Le ca / 4.Construction / 5.Denegation / 6. Objet / 7.Pulsion
8. Le moi / 9. Tropique / 10. Association libre / 11.Ecoute flottante / 12.Clivage du moi
13.Imago / 14. Le surmoi / 15 Transfert
باید توجه داشت که فروید تنها هنگامی به جعل کلمه خاصی که از زبان معمولی بیگانه است,می پردازد که چاره ای دیگر نمی یابد , یعنی هنگامی که مفهوم
مورد نظرش نه در زبان رایج وجود دارد نه در زبان فنی (فلسفی, روان شناسی...). در این مورد قبل از همه باید نو آوری او را در مورد اصطلاح "روان کاوی" در نظر آورد که معرف روشی کاملا جدید و نوعی نو آوری است که می توان گفت تنها به خود ارجاع دارد,چرا که تنها فروید بدان وجود خارجی بخشیده است .
4.با توجه به این نکات انتقادی است که چنین مجموعه ای از اصطلاحات فنی می توانند اهداف خود را مشخص کند; بدین معنی که بر آن شود تا از طریق درک مفاهیم موجود در این مجموعه و توسعه آن ها ماهیت زنده, دقیق و علمی لغات روان کاوی را به خواننده مسترد کند .
الف . بدیهی است که فروید به معنای واقعی کلمه واجد مجموعه اصطلاحاتی خاص خویش است که عبارت از مجموعه لغاتی است که خاص شاخه ای از علوم هستند و نام روان کاوی به خود گرفته اند.وانگهی روان کاوی در لغت شناسی جای خود را باز کرده است,چرا که کاربرد خاص بعضی از کلمات را که روان کاوی بدان ها معنایی دیگر بخشیده در فرهنگ های معمولی که برای عموم تدوین شده اند , مشاهده می کنیم .رواج بعضی از اصطلاحات - که البته حاکی از مقاومت در مقابل محتوای واقعی روان کاوی هستند-به نوعی احساس آشنایی کاذب منجر می شود,به نحوی که لازم است به کاربرد خاص و دقیق آن ها باز گردیم و هرگونه سو تفاهمی را از میان بر داریم. شکی نیست که مجموعه ای از "الفاظ" وجود دارند که حاوی معانی خاصی هستند و در جمع خود "زبان"روان کاوی را تشکیل میدهند. خالق آن ها,یعنی زیگموند فروید, این کلمات را که واجد معانی خاص و به طور علمی قابل تعریف هستند, وضع کرده است . ولی دقت موجود در این اصطلاحات با این امر متناقض نیست که پایه و کاربرد آن ها مبتنی بر واقعیتی متحرک و دینامیک باشد .
ب. اصطلاحات فروید جز لایتجزایی از مجموعه ای کلی از مفاهیم هستند که دوران معاصر را تحت تاثیر قرار داده اند.لذا لازم است توجه داشته باشیم که لغات مورد نظر چگونه از زبان معمولی گرفته شده یا از طریق عاریت از روان شناسی یا فلسفه به دست آمده اند تا معنایی خاص را تثبیت و منسجم کنند .
لازم است که هر مفهوم را در سلسله مفاهیم مشخص و بارزی که بدان تعلق دارد,جای دهیم . لذا علامت ستاره(*) مشخص می کند که این اصطلاح به چه مقولاتی ارجاع دارد . این علامت نه تنها به اجزای ساده ای که بدان مربوط اند, اشاره دارد, بلکه حاکی از حلقه زنجیرهای تشکیل دهنده آن هاست .لذا خواننده می تواند عمل متقابل دال و مدلول را با توجه به معانی آنها در منطق کلی ارجاع اصطلاحات به یکدیگر دریابد. خواننده برای اطلاعات بیش تر و ادامه مطالعات خود می تواند به کتاب روان کاوی1 به قلم نویسنده رجوع کند.
1.Paul -Laurent Assoun, psychanalyse,PUF, "Premier Cycle",1997.
ج. با توجه به ملاحظات قبلی ,هر مقاله که راجع به مفهوم خاصی نوشته شده واجد سه بعد یا سطح است :
اولین سطح مطالعه (*) تعریفی کلی و موجز از مفهوم مورد نظر به دست می دهد و مشخص می کند که کاربرد فروید از آن چگونه است, چه از لحاظ معنای معمولی آن و چه از جهت ریشه و منشا آن .
سطح دوم(**) بی آن که وارد جزئیات شود, نشان می دهد که مفهوم مورد نظر چه تحولاتی یافته است و چه رابطه متقابلی با دیگر مفاهیم فروید دارد و همچنین نتایج حاصل از آن در بطن کلی حوزه روان کاوی چیست .
سطح سوم(***)نشان دهنده آن است که به چه جهت مفهوم مورد نظر از کاربرد خود در زمینه روان شناسی- فلسفه جدا شده است. بدین معنی که چه امری را از لحاظ مسائل فکری تغییر داده است .
مرجع یا مراجع اصلی آثار فروید در رابطه با مفهوم مورد نظر در آخر هر مقاله ذکر شده است.همچنین است ذکر مراجعی که مربوط می شوند به تعبیر و تفسیر آثار ذکر شده در مقالات و کتبی که خود نگارنده به طبع رسانده است . در سطور زیر به ذکر این مقالات می پردازیم تا خواننده برای ادامه مطالعات خود بتواند بدان ها رجوع کند .
- برای ارائه مفاهیم و اطلاعات ضمیمه آن ها به کتاب روان کاوی به قلم نگارنده رجوع شود .
- برای ارائه کلی مفاهیم مربوط به علم ماورا النفس می توان به کتابی به همین نام(1) رجوع کرد.
-برای مطالعه تفصیلی مفاهیم متعلق به علم ماورا النفس به کتاب مقدمه ای بر ماورا النفس فروید(2) رجوع شود .
د. مفاهیم فروید روی هم رفته اصطلاحاتی فنی هستند که لازم است در وهله اول آن ها را فی نفسه و تا آن جا که امکان دارد به طور دقیق و علمی تعریف کرد و در مرحله بعدی تاثیر آن ها را در بطن کلی مفاهیم روان کاوی روشن ساخت . این مفاهیم در دانستنی های ما به عنوان افراد عادی تاثیراتی بسزا گذاشته اند,به نحوی که دیگر نمی توان واقعیات موجود را به صورتی که قبل از ابداع مفاهیم فرویدی داشته اند, درک کرد .ذکر چنین امری برای اجتناب از انحراف در کاربرد خاص مفاهیم لازم است و حاکی از آن است که باید در مورد روان کاوی تا آنجا که امکان دارد,با دقت علمی صحبت کرد و از کاربرد "من در آوردی" یا تحریف شده آ ن ها پرهیز کرد .این دستور العملی است برای دانشی زنده همچون روان کاوی . بدین طریق است که ره آورد فروید به عنوان نویسنده و متفکر در افق اندیشه آشکار خواهد شد , اندیشه ای که تحت سلطه ضمیر نا آگاه واقع خواهد شد .
1.Paul -Laurent Assoun, psychanalyse,PUF, "Premier Cycle",1997.
ج. با توجه به ملاحظات قبلی ,هر مقاله که راجع به مفهوم خاصی نوشته شده واجد سه بعد یا سطح است :
اولین سطح مطالعه (*) تعریفی کلی و موجز از مفهوم مورد نظر به دست می دهد و مشخص می کند که کاربرد فروید از آن چگونه است, چه از لحاظ معنای معمولی آن و چه از جهت ریشه و منشا آن .
سطح دوم(**) بی آن که وارد جزئیات شود, نشان می دهد که مفهوم مورد نظر چه تحولاتی یافته است و چه رابطه متقابلی با دیگر مفاهیم فروید دارد و همچنین نتایج حاصل از آن در بطن کلی حوزه روان کاوی چیست .
سطح سوم(***)نشان دهنده آن است که به چه جهت مفهوم مورد نظر از کاربرد خود در زمینه روان شناسی- فلسفه جدا شده است. بدین معنی که چه امری را از لحاظ مسائل فکری تغییر داده است .
مرجع یا مراجع اصلی آثار فروید در رابطه با مفهوم مورد نظر در آخر هر مقاله ذکر شده است.همچنین است ذکر مراجعی که مربوط می شوند به تعبیر و تفسیر آثار ذکر شده در مقالات و کتبی که خود نگارنده به طبع رسانده است . در سطور زیر به ذکر این مقالات می پردازیم تا خواننده برای ادامه مطالعات خود بتواند بدان ها رجوع کند .
- برای ارائه مفاهیم و اطلاعات ضمیمه آن ها به کتاب روان کاوی به قلم نگارنده رجوع شود .
- برای ارائه کلی مفاهیم مربوط به علم ماورا النفس می توان به کتابی به همین نام(1) رجوع کرد.
-برای مطالعه تفصیلی مفاهیم متعلق به علم ماورا النفس به کتاب مقدمه ای بر ماورا النفس فروید(2) رجوع شود .
د. مفاهیم فروید روی هم رفته اصطلاحاتی فنی هستند که لازم است در وهله اول آن ها را فی نفسه و تا آن جا که امکان دارد به طور دقیق و علمی تعریف کرد و در مرحله بعدی تاثیر آن ها را در بطن کلی مفاهیم روان کاوی روشن ساخت . این مفاهیم در دانستنی های ما به عنوان افراد عادی تاثیراتی بسزا گذاشته اند,به نحوی که دیگر نمی توان واقعیات موجود را به صورتی که قبل از ابداع مفاهیم فرویدی داشته اند, درک کرد .ذکر چنین امری برای اجتناب از انحراف در کاربرد خاص مفاهیم لازم است و حاکی از آن است که باید در مورد روان کاوی تا آنجا که امکان دارد,با دقت علمی صحبت کرد و از کاربرد "من در آوردی" یا تحریف شده آ ن ها پرهیز کرد .این دستور العملی است برای دانشی زنده همچون روان کاوی . بدین طریق است که ره آورد فروید به عنوان نویسنده و متفکر در افق اندیشه آشکار خواهد شد , اندیشه ای که تحت سلطه ضمیر نا آگاه واقع خواهد شد .
1. Paul-Laurent Assoun,La meyapsychologic, PUF, "Que sais-je"_ No .3581,2000(note Met.).
2. Paul-Laurent Assoun,Introduction a la metapsychologie freudienne,PUF, "Quadrige"#151,1993(note IMF).
**************************
ادامه دارد:پیمان پایدار
برای قسمت اول این کتاب مبتوانید به تاریخ 6 ماه می(5 روز پیش)رجوع کنید
**************************
2. Paul-Laurent Assoun,Introduction a la metapsychologie freudienne,PUF, "Quadrige"#151,1993(note IMF).
**************************
ادامه دارد:پیمان پایدار
برای قسمت اول این کتاب مبتوانید به تاریخ 6 ماه می(5 روز پیش)رجوع کنید
**************************
No comments:
Post a Comment