
من يک معلم ميمانم و تو يک زندانبان/ نامه ای از فــــرزاد کمانگر(*) ـ
زئوس ، خدای خدايان فرمان داد تا پرومته نافرمان را به بند کشند و اينگونه بود حکايت من و تو اينجا آغاز شد. تو ميراث خوار زندانبانان زئوس گشتی تا هر روز نگهبان فرزندی از سلاله آفتاب و روشنی گردی و برای من و تو زندان دو معنای جداگانه پيدا کرد، دو نفر در دو سوی ديوار با دری آهنی و دريچه ای کوچک ميان آن، توبيرون سلول ، من درون سلول .
********************
ازصفحه مجازی بالاترین به عاریه گرفته ام(*)
پیمان پایدار

No comments:
Post a Comment