هواداران آمریکائی گروه ایرانی مورد مداقه و رسیدگی  واقع شده اند .
 
 
**********************************
 
(*)در اینجا لازم میدانم موضع خود را در مورد سازمان مجاهدین , بعنوان یکی از مرتجع ترین سازمانهای موجود درعرصه سیاست جریانات مخالف "ولایت فقیه", برای چندمین بار تکرار کنم . 32 سال پیش (1980-1983) وقتی در پاریس بودم ,در وهله اول بعنوان هوادار رفقای "چریکهای فدائی خلق ایران:چفخا (موسوم به گروه اشرف دهقان)" ومتعاقب آن- بعد از انشعاب درونی- بعنوان هوادارچفخا("ارتش رهائیبخش خلقهای ایران") مفتخر به ارائه تزی شدیم ,که هر چند درآن زمان با شک و تردید اکثریت قریب به اتفاق دیگرگروههای فعال مخالف رژیم حاکم ایران در"سیته یونیورسیته" پاریس روبرو شد و بعضا مورد تمسخر نیز قرارگرفتیم , اما روز بروز صحت آن بر همگان آشکار گردیده است: آلترناتیو امپریالیستی بودن "شورای ملی مقاومت!! بزبانی دیگر, وقتی هواداران این سازمان (در آنزمان مسعود رجوی با ازدواج سیاسی اش با دختر هم پیمان خویش بنی صدر "لیبرال"- و بعدا پس از طلاق سیاسی اش از بنی صدر طبعا به طلاق از زنش نیز انجامید !) درحین تظاهرات موضعی خویش در محل مذکور و یا بعضا در خیابانهای اطراف به شعار "این ماه ماه خون است- خمینی سرنگون است" گلوی خویش را می دریدند ما همزمان با پخش اعلامیه خویش به تبلیغ و ترویج (تنها) موضع انقلابی موجود پافشاری می نمودیم .این اعلام موضع حیاتی و تاریخی در آن زمان ما را بدرستی بعنوان "پرچمدار" نیروهای ضد امپریالیستی علیه رژیم سفاک و منفور خمینی جلاد به ثبت رساند .
 
 نا گفته پیداست , سیر وقایع بعدی تاریخی , منجمله سر سپردگی مجاهدین به صدام حسین وبا شرکت مستقیم شان در جنگ امپریالیستی ایران و عراق بعنوان شریک او و حمله متعاقبشان به کرمانشاه در کنار سربازان عراقی ...,نه تنها صحت تئوری ما را ثابت گرداند بلکه در روند تکاملی خویش این روزها که رهبران و گردانندگان این جریان فاسد از شادی در پوست خود نمیگنجند چرا که از لیست سازمانهای تروریستی (بعد از 15 سال) یانکی ها در آورده شده اند و با همسو شدنشان با یک مشت فوق مرتجعانی چون جولیانی ,بولتن , گینریج ,...- تازه با دادن پول به آنان برای سخنرانی و دفاع از سازمان منحوس شان در گرم کردن میتینگهای مسخره اشان- به خیال خامشان (وشاید نه چندان خام) سعی در ربودن گوی سبقت از ملایان برای خوش خدمتی به سرمایه داری امپریالیستی تلاش میکنند...این تز ,کماکان بعنوان تنها موضع صحیح و انقلابی, میبایست مورد حمایت تمامی جریانات مترقی واقع گردد . بطوری که حتی شخص لیبرال منشی چون جناب نوری زاده نیز در مقاله کوتاهش در بالا به این حکم تاریخی و صحیح -که میتوان آنرا تکرار کمیک وار تاریخ نیز نامید- مهر تائید میزند . 
 
*******
 
در ضمن هرچند ,چند صباحی دگر گذشت ,تا با پالایش ایده های خویش صف خود را از جرگه مارکسیست-لنینیست ها جدا کرده و به آنارشیسم رسیدم, اما اینجانب کماکان به این تئوری رفیق مسعود احمدزاده (مطرح شده در کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک) پایبند میباشم که: تا زمانی که امپریالیسم (سرمایه داری انحصاری/ جهانی که دراین مرحله با فاز نئو لیبرالیسم شناخته میباشد) پا برجاست , برقراری "دموکراسی بورژوائی"(بگونه ای که در غرب باب روز میباشد) در ایران توهمی بیش نیست . بزبانی ساده تر دیکتاتوری امپریالیستی (چه از نوع شاهنشاهی و چه از نوع "ولایت فقیه" خمینی/خامنه ای و چه از نوع مسعود و مریم رجوی ....)جز لاینفک سیستم سیاسی در ایران بوده و خواهد بود .(حال میخواهد سیستم سیاسی نامش جمهوری اسلامی باشد یا "جمهوری دموکراتیک خلق" ,"جمهوری سوسیالیستی " یا هر خزعبلاتی دگر) . احزاب سیاسی ,چه به تنهائی و چه با وحدتی از چند جریان مشکوک و غیره , و با هر ایدئولوژی رنگارنگی که بمیان آیند, فقط و فقط دیکتاتوری خاص خویش را (توام با زندان و شکنجه و سرکوب هر گونه مخالفت) بر اکثریت 99% اعمال خواهند کرد و باب طبع 1% بالائی ها و نوچه های باج بگیرشان(اعم از جامعه شناسان ...وسیل لشکر حزب الهی از نوع جدید خویش) نیز خواهند بود و بس .
 
زنده باد آزادی بی قید و شرط سیاسی اجتماعی
مرگ بر سرمایه داری امپریالیستی تحت هر اسم و رسمی
نابود باد تمامیت دولت ولایت وقیح از هر قماشی
زنده باد آنارشی
 
پیمان پایدار