Monday, May 20, 2013

تنها در روزهای داغ وضعیت یا شرایط انقلابی هست
که توده ها(در هر کشور) حقیقتا زندگی میکنند. بقیه تاریخ ملتها روزمردگی ست و بس !!
 مصداق حکم بالا همانا بررسی تاریخ 107 سال گذشته ایران میباشد: دوران انقلاب مشروطه و در نهایت بمباران مجلس, جنبش ملی کردن نفت در دولت ملی دکتر مصدق تا کودتای شوم آمریکائی -انگلیسی 28 مرداد 1332  و بحران سالهای 1356 تا چند ماه پس از قیام شکست خورده بهمن 57 ,و متناوبا هر ده سال پس از آن(اوج دهه 60 و مشخصا سال  1368, جنبش دانشجوی و اوج آن 1378 و بالاخره دوران پرشکوه قبل و بعد از خرداد ماه 1388  ودر پی انتصاب مجدد احمقی نژاد, توام با تظاهرات 3 میلیونی خیابانی بعنوان آخرین  قیام دلیرانه و شکست خورده. مسئولیت شکست آن نیز عمدتا به گردن  موسوی جانی و کروبی فاسد بود) تا به امروز میباشد . بزبانی ساده تر شاید بتوان  گفت که ملت ایران عمدتا پنج شش سال زندگی حقیقتا همراه با شور و شوق را تجربه کرده و بقیه اش تاریخ یکنواخت, روزمردگی و شب را به صبح رساندن بوده و بس.(طبعا توده ها از ترور و زندان  و شکنجه  بهترین فرزندانشان گرفته تا اعدامهای دسته جمعی و قتل عامهای جنبشهای متعدد خسته شده و در تحلیل نهائی تا حدی از تغییر بنیانی نامید گشته !!) ناگفته نماند که  من این نظر را در مورد تاریخ تمامی ملتها صادق میدانم . تا خوانندگان عزیز این سطور چه به اندیشند .

******************   
همانطور که بر همگان آشکار است درک ما آنارشیستها از مقوله انقلاب فرسنگها با مارکسیستها (مهم نیست چه شاخه ای و با چه پسوندی: از م.ل گرفته تا مائوئیست و ترتسکیست ...)- و دگرعاشقان اقتدار- فاصله دارد !! آنها شروع حرکت فرد و جامعه انقلابی را از فردای سرنگونی نظم حاکمین و گرفتن قدرت سیاسی (بخوان بر اریکه دولت چنگ انداختند و تمامی ابزار سرکوبگرش همچون دادگاه, زندان, شکنجه و اعدام را با جان و دل بازسازی کردن- صدالبته اینبار بنام و به قیمومیت طبقه کارگر !!) توسط حزبشان بحساب می آورند ومورد بررسی قرار میدهند ;حال آنکه ماآنارشیستها  انقلاب را, چه در زمینه فردی و چه اجتماعی, مقوله ای روزمره می انگاریم :در زمینه فردی از همین امروز و اکنون است - که با تغییر انقلابی خویش و زندگی کردن با مرام آنارشیستی (عشق ورزی, همدردی,همبستگی و کمک متقابل) - که به آن جامعه عمل می پوشانیم . در زمینه اجتماعی نیز در حد امکانات و دربستر مبارزه حاد طبقاتی ,هویتی, فمینیستی و ملیتی هست که سعی در پیاده نمودن ارزشهای بالا در سطح وسیع بمانند محیط زیست, محله  و حوزه کاری نموده و آنارشی را در عمل پیاده می کنیم (حتا اگر برای یکروز , نیم روز و  یا شامگاهی) .تحولات تقریبا دو دهه  و نیم گذشته تا به امروز, از مکزیک(1994چیاپاس و اواهاکا2001) گرفته تا سیاتل - واشنگتن  1999, آرژانتین 2001-2002, بولیوی 2001, یونان و اسپانیا  وجنبش اشغال  نیویورک و جهان در سال 2012همگی گواه این پراکسس انقلابی میباشند. 

****************

باشد تا همزمان(1) با مبارزه حاد ایدئولوژیک و منزوی گرداندن دیدگاهای راست ارتجاعی,لیبرال های متعفن و رفرمیستهای  چپ نما و سازشکار (2) مبارزه بی امان سیاسی در تمامی عرصه ها منجمله در خیابان و محله.....و بالاخره (3) با مبارزه ای سهمگین در حیطه اقتصادی (چه در محل کار ,چه با منسجم کردن صفوف بیکاران برای بیرون کشیدن سهم هر چه بیشتر خویش از حلقوم بورژواهای ستمگر و وحشی  و چه گرفتن سهم زنان از کار خانگی ....و)صفوف مبارزاتیمان را قوی گردانیم و آلترناتیو آنارشیستی را ,هر چند در مناطقی و برای چند صباحی ,در عمل به طبقات ستمکش تحمیل گردانیم .

بدیگر سخن : تنها با تجربه کردن زندگی اشتراکی هست که میتوان آلترناتیو انقلابی را گسترش  داده و راهگشای آینده تابناک بشری گرداند .
  
  سخن کوتاه :با ایزوله گرداندن سیرک انتخاباتی بورژوازی ودلقک بازی  پارلمانتاریسم و برگزیدن عمل مستقیم , بعنوان تنها شیوه انقلابی ,هست که میتوانیم  به خواستهای بشریت تحقق بخشیم.غیر از این یعنی همانا افسار گرداندن جامعه را بدست طبقات استثمارگر و "متفکرین" نخبه گراشان(از قتصاد دانان و جامعه شناسان گرفته تا  رهبران مذهبی ,"فمینیستهای" دولتی و سازمانهای غیر انتفاعی...) دادن میباشد و بس: مرگ تدریجی.

پیش بسوی تحریم گسترده انتصابات رئیس جمهوری
مرگ بر ولایت وقیح و دستمال یزدی بدستان(بخوان خایه مالهای ) رنگارنگش:از رفسنجانی گرفته تا قالیباف,عادل , لاهیجانی , مشایی و الی آخر
پیمان پایدار

No comments:

Post a Comment