Saturday, May 25, 2013

           



 

شاشیدم به این رای گیری

by سیب به دست 
           نوشته تازه در سیب و سرگشتگی       
از بچگی میانه‌ای با انتخاب کردن و انتخاب شدن نداشتم. شاید تقلب آقای حمیدی  معاون مدرسه برای نماینده کردن فرزندش بعنوان رئیس شورای دانش‌آموزی دید من رو به دموکراسی شرقی برای همیشه عوض کرد. همراه نشدن سایر کاندیداها برای اعتراض به نتیجه آرا آب سردی بود که بر پیکر دموکراتیک من ریخته شد. تمام مدرسه رو برای رای دادن به خودم بسیج کرده بودم. وعده‌هایی ‌دادم که برآورده کردنشون از دست من که نه از دست وزیر فرهنگ هم برنمی‌آمد و برای تحقق بعضیشون به همکاری چند وزارتخانه نیاز بود. حسابی طرفدار پیدا کرده بودم. رای آوردن من مثل روز روشن بود اما آن مردک چلاق حساب دو دو تای من را هیچ کرد.
آن وقتها تا این حد میانه رو نبودم و بعضا حرکات رادیکال هم از من سر می‌زد. جواب من به آقای حمیدی خیس بود و بو دار. عکس‌العمل من زرد بود و رنگ نفرت داشت. یک شب برای این حرکت اعتراض آمیز پیچ و تاب خوردم و تحمل کردم. صبح روز بعد قبل از شروع صبحگاه دزدکی پشت کمد دفتر رفتم و توی کارتون پاره پوره رای گیری روی کپه رای ها و سلیقه‌ها شاشیدم. جریان ادرار از زیر کارتون و کمد خودش را به صندلی رئیس مدرسه رساند.
صف که تمام شد وارد دفتر که شدند بوی اعتراض به دماغشان خورد. خلاصه همگی کاندیداها احضار شدند و من لحظه‌ای هم به حرکت جوانمردانه فکر نکردم و همه با هم کتک مفصلی خوردیم. احساس می‌کردم حقشان است و این چوب اعتراض نکردن خودشان است که بر دست و پاهایشان فرود می‌آید.
سالها از آن روز می‌گذرد و همچنان رای گیری‌ها همان حس را به من می‌دهند. البته طول این مدت دموکراسی هم تلاشی برای به چشم آمدن نکرد. انتخابات 88 داشت همه چیز را درنظرم درست می‌کرد اما سرانجامش آن شد که همه می‌دانیم. حالا باز با رد صلاحیت هاشمی و حرکت به سمت انتصابی دیگر باز همان حس بچگی در من بیدار می‌شود. حیف که زمان خالی کردن اعتراض روی کپه رای‌ها پشت کمدهای وزارت کشور و دیدن جریان آن تا زیر پای وزیر کشور زمانش گذشته. باید بروم و نتیجه همه پیچ و تاب‌هایی که این سال‌ها خوردم را اینبار به نیابت از خودم و سایر رای دهنده‌ها روی همه مانیتورهای وزارت کشور و کیس‌هایشان خالی کنم.

No comments:

Post a Comment