Saturday, December 20, 2014

 بهرنگ صدیقی

http://en.wikipedia.org/wiki/Green_anarchism

به عاریه گرفته شده از صفحه رفیق روزای عزیزمان : پیمان پایدار
http://archiverosa.blogspot.com
******************
قصۀ کوبانی از کجا آغاز شد؟ کوبانی چه ویژگی‌هایی دارد که این روزها چنین به مرکز توجه بدل شده است؟ چطور این جمعیت ۶۰ هزار نفری نه فقط توانسته‌اند خود را در نظامی آزاد و برابر اداره کنند، که در مقابل سخت‌ترین فشارهایی که به نابودی‌شان کمر بسته‌اند اینچنین جانانه دفاع می‌کنند؟ دست‌کم بخشی از پاسخ به این پرسش‌ها را باید در نظام حاکم بر این سرزمین، که روایت سوری از نظام موسوم به KCK است یافت. نظامی که عبدالله اوجالان طی ۱۵ سالی که در زندان بوده تلاش کرده به دقت آن را پی بریزد. این‌که این نظام چیست، اوجالان چگونه به آن رسید و از چه کسانی تأثیر گرفت در ادامه خواهد آمد. خواهم گفت که اوجالان چطور به‌تأثیر از بوکچین از مارکسیسم- لنینیسم به نوعی آنارشیسم گرایید که البته چندان هم در قالب‌های معمول و مرسوم آنارشیسم نمی‌گنجد و این‌که چه ربطی است میان این چرخش اوجالان با طرح ایدۀ KCK.
KCK اساساً نه در پیِ براندازی دولت است نه در پیِ تصرف آن (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۶۶). رؤیای کردستان بزرگ و برپایی دولتی مستقل برای خلق کُرد را که PKK در آغاز راه در سر داشت کنار گذاشته و تجزیه‌طلبی را پیشۀ خود نمی‌داند. در پی «دموکراتیزاسیون کُرد» است و حالا اگر حتا کسی به زور هم جدایی را به خلق کُرد تحمیل کند نمی‌پذیرد (اوجالان، ۱۳۸۱ب: ۶۰). دیگر، برخلاف آغاز راه، «خودمدیریتی منطقه‌ای» را نه فقط رفرمیستی و ارتجاعی نمی‌داند (اوجالان، ۱۳۸۹آ: ۱۰۴)، که حالا صرفاً طالب همین است و راهش را تحقق خودگردانی (اتونومی) می‌داند، چه از راه‌های مسالمت‌آمیز و رسمی چه با جنگی تمام‌عیار (اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۴-۲۱۷).
 
عنصر وحدت‌دهندۀ ملت را در چنین جامعه‌ای نه دولت می‌داند، نه بازار، نه حقوق، و نه فرهنگ، که چنین تعابیری از ملت مانع از احترام به تنوع و بنابراین مانع از دموکراسی‌اند. ملت در نظام KCK متشکل از افرادی با جهانِ ذهنیِ دموکراتیک مشترک است، مبتنی بر باور به اجتماعات آزاد و برابر که متکی‌اند بر کثرت‌ و تفاوت‌مندی. اولی با آموزش و علم و فلسفه و هنر محقق می‌شود و دومی با کسب حق خودگردانی دموکراتیک ملت (اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۵-۲۱۷).
 
برای ملت دموکراتیک در نظام KCK این ده محور را سرلوحه می‌داند: (اوجالان، ۱۳۹۲: ۲۱۶- ۲۳۶)
تحقق آزادیِ فردی و کمونال توأمان محقق می‌شود (و در صورتی که اعضای ملت دموکراتیک درضمن شهروند یک دولت- ملت هم باشند باید بُعد شهروندی را هم به این دو افزود و در چهاچوب قانون اساسی آن را تعریف و محدوده‌اش را روشن کرد).
 
    دستیابی به خودگردانی دموکراتیک که بُعد سیاسیِ ملت دموکراتیک است از مهمترین اصول است. در این خصوص KCK چارت و سازمانی شبیه به دولت- ملت‌ها دارد اما ماهیتاً با آن‌ها متفاوت است. ارگان تصمیم‌گیریِ آن کنگرۀ خلق است که ارگانی دموکراتیک و به پیشاهنگی طبقات خلقی و طیف روشنفکر است، برخلاف نظام‌های پارلمانی در دولت- ملت‌ها که در کنترل طبقۀ فرادست و عناصر بورژوا است. هرم مدیریتی KCK را شورای اجرایی تشکیل می‌دهد که هماهنگ‌کنندۀ[۱۹] فعالیت‌های روزمره ملت است و بیش‌تر به سازمان‌های مدنی نزدیک است تا ارگان‌های حکومتی. و بالاترین سطح عمومیِ نمایندگیِ ملت دموکراتیک را نهاد ریاست کل KCK تشکیل می‌دهد که بر هم‌خوانی میان واحدهای متفاوت KCK و اجرا شدن سیاست‌های اساسی نظارت می‌کند و از طریق انتخابات عمومی تعیین می‌شود. همچنین احزاب سیاسی در این نظام دولت‌محور نیستند و مطالبات اجتماعی بنیادِ کار آن‌ها است. این احزاب جامعه را آگاهی می‌بخشند و سازماندهی می‌کنند و آن را مدام در برابر دولت تقویت می‌کنند.[۲۰]دموکراسی در تمام موارد فوق به شیوۀ دموکراسی مستقیم اعمال خواهد شد.[۲۱]
 
    در این نظامِ مدیریتی جامعه محوریت دارد، نه شهر و طبقه و دولت و تمدن که در شکل موجودشان با اصرار بر فردگرایی اساساً مبتنی‌اند بر استهلاک اجتماعی. اصلْ همان ماندگاری و تداوم جامعه و حیات اجتماعی است.
 
    آزاد شدن زنان و خلاصی از نگرش ناموسی به آنان محوریت دارد. از نظر اوجالان، «زنِ آزاد شده، جامعۀ آزاد شده است. جامعۀ آزادشده نیز ملت دموکراتیک است». این به معنای تلاش برای غلبه بر نگاه‌های رایج جنسیتی و مبتنی بر زاد و ولد بین مردان و زنان است. اوجالان اهمیت آزاد شدن زنان را به حدی می‌داند که جایی می‌گوید: «می‌گویند کارگران ستمدیده دنیا را نجات خواهند داد، اما من می‌گویم دنیا را زنان نجات خواهند داد» (اوجالان، ۱۳۸۱ب: ۱۱۷)
 
    دستیابی به خودگردانیِ اقتصادی مبتنی بر صنعت اکولوژیک و اقتصاد کمونی محوریت دارد. اقتصاد و صنعت و توسعه باید همسو با محیط زیست باشند. نظام مالی‌ و بازاری در این نظام بر کسب پول از طریق پول مبتنی نیست، بلکه در پی بازدهی اقتصادی است و تلاش برای تحقق شعار «کار کردن آزادی است» به‌جای تصور کار به مثابه عمل شاق و بیگاری. بر این اساس، «حفظ خاک و جنگل‌کاری… مقدس‌ترین نوع کار است».
 
    ساختار حقوقی در KCK مبتنی بر احترام به تنوع و حراست از آن است.
    KCK می‌کوشد به احیای فرهنگی و تاریخی ملت کُرد به نحوی صحیح بپردازد.
    دفاع در این نظام مبتنی است بر سیستم خوددفاعی. توضیح آن‌که، PKK در آغاز جنبش برای صیانت از نفس در خلق کُرد دفاع ذاتی را در پیش گرفت و به فاصله‌ای کوتاه به خوددفاعی متکی بر خشونت گذر کرد. حالا این سیستم خوددفاعی در وهلۀ نخست و به شرط آن‌که حق خودگردانی دموکراتیک خلق کُرد به‌رسمیت شناخته شود شکلی صلح‌آمیز خواهد یافت. بر این اساس «کلیۀ امور امنیتی الا دفاع ملی مشترکی که در برابر خارج صورت می‌گیرد، باید توسط خود جامعۀ کُرد انجام داده شوند»، چرا که «یک جامعه فقط خودش می‌تواند به بهترین وجه امنیت داخلی‌اش را برقرار سازد و به مناسب‌ترین شکل نیارهای آن را برآورده سازد».
    در KCK از دیپلماسی به‌مثابه ابزار صلح و برقراری روابط مفید و دوستانه با خلق‌های همسایه و اجتماعات خویشاوند بهره گرفته می‌شود و همچنین برای برساخت اجتماعات مشترک و ایجاد سنتزهایی از جوامع در سطحی بالاتر. در همین خصوص، «یکی از وظایف اساسی ملی، توسعۀ یک دیپلماسی کلیت‌مند میان کُردهاست». کنگرۀ دموکرایتک ملی می‌تواند چنین نقشی ایفا کند و تأسیس آن در اولویت نخست دیپلماسی KCK‌ است.
    تلاش مدام برای پاسخ‌دهی به ابعاد متفاوت «مسئلۀ کُرد»، با خودانتقادی رادیکال در PKK و اتخاذ رهیافت دموکراتیک، محوریت دارد.



شاید بیش از همه بتوان ردپای ایده‌های ماری بوکچین را در نوشته‌های زندان اوجالان یافت. بوکچین، پایه‌گذار ایدۀ اکولوژیِ اجتماعی یا جریان موسوم به اکوآنارشیسم، به رغم سابقه‌ای استالینیستی که داشت از دهۀ ۱۹۴۰ به سوی تروتسکیسم کشیده شد و به منتقد سرسخت استالینیسم بدل شد.
اوجالان و بوکچین[۱۹]
هم بوکچین هم اوجالان در آثارشان به تشریح تحولات تاریخیِ تمدن می‌پردازند، آن‌هم نه برای پیش‌بینی آینده بلکه با تکیه بر رویکردی دیالکتیکی برای تشخیص امکان‌های آینده و گام‌های بعدی‌یی که باید برداشته شود. هر دو به ریشه‌های تمدن پرداخته‌اند؛ بوکچین از جمله در اکولوژی آزادی و شهرنشینی بدون شهر و اوجالان از جمله در از دولت کاهنی سومر به‌سوی تمدن دموکراتیک (۱۳۸۱) و در نقشۀ راه (۱۳۹۱). هر دو روایت تاریخی‌شان را از جوامع پارینه‌سنگی آغاز کرده‌اند، به برآمدن کشاورزی و مالکیت خصوصی و جامعۀ طبقاتی پرداخته‌اند و به همین‌ترتیب به برآمدن دین، دولت، حکومت، ارتش، امپراتوری‌ها، اشرافیت، و فئودالیسم. در نهایت به مدرنیسم رسیده‌اند و از روشنگری و علم و تکنولوژی و صنعت و سرمایه‌داری گفته‌اند.
 
بوکچین در این روایت تاریخی و برای دفاع از پروژۀ اکولوژی اجتماعی‌اش نشان می‌دهد که صرفاً با اصلاح دولت مشکلی حل نمی‌شود و تغییرات باید انقلابی‌تر و بنیادی‌تر از این‌ها باشد. به جوامع پیشاخط[۲۰] رجوع می‌کند و نشان می‌دهد که آن‌ها کمونال و همیارانه[۲۱] زندگی می‌کردند. ویژگی‌هایی را برمی‌شمارد که همیاری را در آن‌ها محقق کرده است: حق بهره‌گیری از ملزومات زندگی به قدر نیاز و بدون حق تملک و آسیب‌رسانی به آن‌ها[۲۲]، اخلاق مکمل‌نگر[۲۳]، و حق همگان برای بهره‌گیری از ملزومات زندگی فارغ از میزان کاری که کرده‌اند[۲۴] (Bookchin, 1991: Chap 2). چنین جامعه‌ای را وی جامعۀ ارگانیک[۲۵] می‌خواند.
اما بنا به روایت بوکچین، از این جامعۀ ارگانیک به‌تدریج نظام‌هایی سلسله‌مراتبی سربرآورده است: نظام‌های پدرسالار[۲۶] و سلطه بر زنان؛ نظام‌های پیرسالار[۲۷]؛ شکل‌گیری طبقۀ روحانیان، جنگاروان؛ برپایی دولت‌ها؛ و جامعۀ طبقاتی (Bookchin, 1991: Chap 3). در این مسیر آرام‌آرام ایدۀ سلطه بر طبیعت شکل گرفت و طبیعت به ‌استثمار درآمد. البته در برابر این نظام‌ها همواره در طول تاریخ مقاومت‌هایی بوده و هست که از همان جوامع ارگانیک نخستین الهام گرفته‌اند و بر اصول آنان متکی بوده‌اند.
 
بوکچین در شهرنشینی بدون شهر به مصادیق این جوامع ارگانیک پرداخته است: از آتن باستان و نخستین شهرها در ایتالیا و آلمان گرفته تا کمون پاریس در ۱۸۷۱ و سویت‌ها در روسیه در ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ و انقلاب اسپانیا در ۱۹۳۶-۳۷ و حتا نمونه‌های امروزین آن‌ها در قصبه‌های نیوانگلند[۲۸] در منطقۀ نیوانگلند ایالات متحدۀ امریکا. او، بر خلاف مارکسیست‌ها، نشان می‌دهد چطور انقلاب نه از کارخانه بلکه از شهر آغاز می‌شود.
 
اوجالان نیز در آثاری که در امرالی نوشت به مسیری مشابه با بوکچین رفت. به تمدن سومر پرداخت و زیگورات‌ها را زادگاه نهاد دولت خواند (اوجالان، ۱۳۸۱آ: ۱۵). روحانیان سومری را که آن‌ها را ساختند «نخستین معماران قدرت سیاسی متمرکز» خواند که معابد را در شهرها برپا کردند و همین شد که از دل شهرها دولت‌ها و امپراتوری‌ها و تمدن‌ها سربرآورد. اما طبیعتِ پدیده‌ها همان باقی ماند، به تعبیر وی زیگورات‌
نطفۀ هزاران نهاد تمدن را به‌وجود آورد… اولین مرکز عبادی است که در آن‌جا خدا نخستین بندۀ خویش را خلق نمود. زیگورات‌ مرکز فعالیت‌های هنری و اجرای کنسرت‌های موسیقی و در عین حال دانشگاه بود. اولین جایگاه یزدان‌ها و الهه‌ها بود. فاحشه‌خانه‌های عمومی و خصوصی برای نخستین‌بار در آن‌جا بوجود آمدند… تمام پرستشگاه‌ها، مدارس و سالن‌های دوران‌های بعدی، شکل پیشرفتۀ این مدل‌اند. (اوجالان، ۱۳۸۱آ: ۴۹)
 
اما این مسیر بی‌مانع هم پیش نرفته است. گرچه نخستین دولت در سومر تشکیل شده و به تعبیر اوجالان «تاریخ در سومر آغاز شده است»، اما نخستین مقاومت‌ها در مقابل دولت هم در همین سومر شکل‌گرفته است. نکته آن‌که تعبیر آزادی نیز نخستین بار در تاریخ در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از سومریان به خط میخی دیده شده در توصیف یک انقلاب عمومی موفقیت‌آمیز در مقابل شاهان مستبد، این تعبیر amargi بوده است. عجیب است که معنای تحت‌الفظی این واژه «بازگشت به آغوش مادر» است. این مادر چه بنابر مادرتباریِ غالب در جوامع ارگانیک تفسیر شود چه به طبیعت تعبیر شود، به هر حال مادری سخاوتمند بوده است.
(Bookchin, 1991: 168)
 
اوجالان در کتاب دفاع از یک خلق (۱۳۸۳) از جامعۀ طبیعی سخن می‌گوید که نظیر جامعۀ ارگانیک بوکچین است. دربارۀ شکل‌های نخستین این جوامع می‌نویسد:
منظور از جامعۀ طبیعی نظامی است که نوع انسان همراه با گسست از انسان‌ اولیه به آن وارد شده و تجمعات انسانی تا مرحلۀ پیدایش جامعۀ سلسله‌مراتبی در مدت‌زمانی طولانی به‌طور اجتماعی در آن‌ها زیسته‌اند؛ به‌لحاظ ابزارهای سنگی مورد استفاده‌شان به این گروه‌های انسانی که به‌طور عموم کلَن[۲۹] خوانده می‌شوند و تعداد آن‌ها از ۲۰ تا ۳۰ نفر متغیر است، انسانیت عصر دیرینه‌سنگی و نوسنگی نیز اطلاق می‌شود. آنان از راه شکار و جمع‌آوری گیاهان، از آن‌چه که در طبیعت موجود است، تغذیه می‌کردند. (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۵)
در این کلَن‌ها زندگی کمونال است:
انسان جامعۀ طبیعی دست‌کم به قانون زندگی دسته‌جمعی با اعضای کلَنی که خود جزئی از آن است به‌طور قطع و بدون قید و شرط پایبند است. عضو کلَن نمی‌تواند به داشتن زندگی‌ای متمایز از سایرین بیاندیشد. زندگی بیرون از کلَن غیرقابل تصور است… جامعه‌ای عاری از امتیاز، طبقه، سلسله‌مراتب و استثمار است که میلیون‌ها سال ادامه داشته است… در درون کلَن روابط خصوصی برقرار نشده‌اند. آن‌چه که در نتیجه جمع‌آوری گیاهان و شکار حیوانات به‌دست آمده است، از آن همگان می‌باشد. کودکان متعلق به همۀ کلَن می‌باشند. نه مرد و نه زن هنوز خصوصی نشده‌اند. اطلاق نام کمون اولیه به این شکل از جامعه ناشی از این ویژگی‌هاست. (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۸-۱۹)
 
او نتیجه می‌گیرد که «جامعه انسانی، نه بر روابط حاکمیتی درازمدت بلکه بر روابط مبتنی بر همبستگی درازمدت استوار است. طبیعت را همچون مادری می‌پندارد که در دامن آن بزرگ شده است و همبستگی میان انسان و طبیعت مبنای زندگی است.» (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۸-۱۹). با این وصف، در جامعۀ طبیعی مردم به‌مثابه بخشی از طبیعت زندگی می‌کنند و جماعات[۳۰] بشری بخشی از اکولوژی طبیعی است.
 
او معتقد است خواست زندگی در جامعۀ طبیعی که آزادی و برابری را برای انسان فراهم می‌آورد، شرایطی که بشر در دوره‌ای طولانی بر مبنای آن زیسته است، هیچ‌گاه نابود نشده و نمی‌شود و برپایی دولت‌ها و نظام‌های سلسله‌مراتبی فقط بروز و ظهور آن را مانع شده است (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۹). خواست برپاییِ جوامع طبیعی در میان گروه‌ٔهای قومی و جنبش‌های طبقاتی و گروه‌ٔهای دینی و فلسفی که همواره در طول تاریخ برای دستیابی به آزادی مبارزه کرده‌اند تداوم داشته و در تعارض دائمی با جامع سلسله‌مراتبی بوده است:
جامعۀ طبیعی هیچ‌وقت از بین نرفته است… همیشه از توانایی هستی‌بخشیدن به خود برخوردار بوده است. چه به‌عنوان اتنیسیته، برده و سرف، چه به‌عنوان زمینه‌ای برای سپری شدن طبقۀ کارگر و ظهور جامعۀ جدید، چه به‌عنوان جامعۀ کوچ‌نشین جنگل و صحرا، چه به‌عنوان روستایی آزاد و خانوادۀ متکی بر مادر علیرغم تمامی تخریبات انجام شده به‌عنوان اخلاق زندۀ جامعه هیچ‌گاه میدان را خالی نگذاشته است. (اوجالان، ۱۳۸۳:۸۰)
 
با این وصف، «برخلاف دیدگاه رایج، تنها نیروی محرکۀ پیشرفت جامعه مبارزه محدود طبقاتی نبوده بلکه مقاومت عظیم ارزش‌های جامعۀ اشتراکی است. البته منظور انکار و نادیده گرفتن مبارزۀ طبقاتی نیست و سخن این است که آن را فقط باید یکی از نیروهای دینامیکی تاریخ بدانیم. نقش نخستین را اجتماعی که همیشه در حال کوچ به کوه و جنگل و بیابان است، بازی می‌کند» (اوجالان، ۱۳۸۳:۸۰). به این ترتیب، اوجالان ما را فرامی‌خواند به تأسیس یک «جامعۀ دموکراتیک اکولوژیک» و منظورش از آن عبارت است از یک نظام اخلاقی که مشتمل باشد بر روابط دیالکتیکیِ پایدار با طبیعت که در آن بهزیستیِ عمومی از طریق دموکراسیِ مستقیم حاصل می‌آید. (اوجالان، ۱۳۸۳: ۱۶۱-۱۶۷)
 
نه بوکچین نه اوجالان اعتقادی به این آموزۀ استالینیستی نداشتند که افراد را نیروهایی فراانسانی کنترل می‌کنند. با این وصف، برآمدن سلسله‌مراتب، و همچنین برآمدن نظام سرمایه‌داری را نمی‌توان ناگزیر دانست. از نظر هر دو، مسیر تاریخ همیشه می‌توانسته راه دیگری برود و همین‌که ما زمانی کمونال زندگی می‌کردیم مجدد می‌توانیم همان شیوۀ زندگی را احیا کنیم. شاید این همان بینش رهایی‌بخش بنیادی در دیدگاه‌های بوکچین و اوجالان باشد. همان امیدی که برای احیای چنین فرمی از زندگی در اکولوژی آزادی بوکچین نهفته است در دفاع از یک خلق (۱۳۸۳) اوجالان نیز به‌چشم می‌خورد؛ این احساس خوشایند که مردم زمانی در نوعی همبستگی کمونال زندگی کرده‌اند و این‌که ما اگر تصمیم بگیریم ترتیبات اجتماعی‌مان را تغییر دهیم می‌توانیم دوباره آن را تجربه کنیم.
 
اما این ایده‌ها چطور به مسئلۀ خلق کُرد پاسخ می‌دهد؟ از نظر اوجالان خلق کُرد همیشه به اصل همیاری و جامعۀ ارگانیک پایبند بوده است؛ به تعبیر وی، جامعۀ خلق کُرد در گذشتۀ تاریخی‌اش مبتنی بر سیستم کلَن و کنفدراسیون‌های عشیره‌ای بوده و از جامعه‌ای مبتنی بر دولت متمرکز فاصله داشته است و به همین سبب آنان قابلیت بالقوۀ آزادی را دارند. البته او تأکید می‌کند که دستیابی خلق کُرد به آزادی به‌معنای آزادیِ همگان است. «هر راه‌حلی مشتمل بر گزینه‌هایی خواهد بود که نه فقط برای خلق کُرد معتبر است که برای همۀ مردم جوابگو است. این یعنی من به این مسئله بر مبنای نوعی انسان‌گرایی می‌نگرم، یک انسانیت، یک طبیعت، و یک جهان». (دفاع از یک خلق به نقل از Biehl, 2014). او معتقد است به تدریج که کُردها به برپایی نهادهای دموکراتیک محلی بپردازند، در نهایت کل ترکیه دموکراتیزه خواهد شد. این نهادها شبکه‌ای خواهند شد در طول مرزهای ملیِ موجود برای شتاب دادن به ظهور تمدن دموکراتیک در کل منطقه که نه فقط آزادی را برای کُردها فراهم آورد بلکه بازسازی ژئوپلیتیک و فرهنگی را نیز به بار می‌آورد و در نهایت یک اتحاد کنفدرال دموکراتیک در کل خاورمیانه به ارمغان خواهد آمد. او این تعبیر کُردی از اختیار بر شهر را «کنفدرالیسم دموکراتیک» می‌خواند.
 
«بیانیۀ کنفدرالیسم دموکرایتک کردستان» که اوجالان در مارس ۲۰۰۵ منتشر کرد فراخوانی است برای ایجاد یک «ساختار کمونال-دموکراتیک» مبتنی بر جامعۀ طبیعی که در آن «تصمیمات اجرایی اصلی ازآن مجلس روستا، محله و شهر و نمایندگان آنان است. بنابراین، تصمیمات خلق و توده‌های آن است که اعتبار دارد». نظامی که:
سیستم دموکراتیک غیردولتی خلق است. سیستمی است که تمامی اقشار خلق و در رأس آنان، زنان و جوانان، سیاست سازماندهی دموکراتیک خود را تعیین کرده و بر اساس شهروند کنفدراسیونی مستقیم و برابر، مجالس شهروند آزاد خود را در منطقه ایجاد می‌کنند… نیرویش را از خلق گرفته و در عرصه اقتصاد نیز در پی رسیدن به خودکفایی است.[۳۱]
 
وقتی بوکچین در جولای ۲۰۰۶ از دنیا رفت، PKK در پیام تسلیت خود گفت: «تز بوکچین دربارۀ دولت، قدرت، و سلسله‌مراتب با مبازارت ما به اجرا درمی‌آید و محقق می‌شود… ما این امید را برای عمل در این راه حفظ می‌کنیم تا نخستین جامعه‌ای باشیم که یک کنفدارلیسم دموکراتیک ملموس را برپا می‌کند». و حالا دست‌کم سه سالی می‌شود که این سیستم در کردستان ترکیه و در پی آن در منطقۀ رژوئا، با تکیه بر سه اصل اکولوژی و دموکراسی و برابری جنسیتی به بار نشسته است و کوبانی از گل‌های همان است.[۳۲]


برای خواندن کُل مقاله روی اینجا کلیک کنیم.
برای خواندن در منبع روی تیترها کلیک کنیم.

No comments:

Post a Comment