Paul -Laurent Assounپل- لوران اسون
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
صد و بیست صفحه
*************************
قسمت اول
گفتار مترجم
در مورد اصطلاحات روان کاوی فرهنگ های متعددی در زبان فرانسه وجود دارد . این خود نه تنها حاکی از اهمیت این علم در فرهنگ فرانسوی است, بلکه نشان دهنده جنب و جوش فوق العاده تحقیقات در این کشور است . خصوصیت کتاب حاضر در این است که اصطلاحات و لغات روان کاوی را با توجه به انعکاس آن ها در زبان و تفکر فلسفی مورد نظر قرار داده است . پل-لوران آسون, نویسنده کتاب ,یکی از بر جسته ترین روان کاوان فرانسوی است . در کتاب حاضر, وی با وفاداری به این خط مشی سعی بر آن داشته است که اصطلاحات و لغات فنی روان کاوی را با توجه به آن چه فروید علم ماورالنفس خوانده است, تعبیر و تفسیر کند . فروید اصطلاح ماورالنفس را بر اساس لفظ ماورا الطبیعه ابداع کرد تا بدین وسیله نشان دهد که بر اساس داده های عینی و بالینی می توان سیستمی نظریاز نفسانیات به دست داد که نه تنها بر این داده ها تکیه داشته باشد, بلکه با ساخت و پرداخت های خود موجب عمق بخشیدن و گسترش هر چه بیش تر دامنه تحقیقات بالینی شود . علم ماورالنفس مسئله بغرنج رابطه روان کاوی و فلسفه را در خود جمع دارد . فروید به رغم فرهنگ و معرفت عظیم خود, همواره نظری توام با سئو ظن به مباحث فلسفی داشته است . وی در مکاتبات خود با لودویش بینسونگر(1)- که بر آن بود تا پلی میان فلسفه هوسرل و هیدگراز یک سو و کشفیات روان کاوی از سوی دیگر ایجاد کند-روان کاوی را عبارت از تحقیقاتی می داند که پیوسته به اقامت در طبقه پائین ساختمان معرفت اکتفا کرده و هیچگاه بر آن نبوده است تا خود را در طبقات بالای فلسفه جای دهد. شاید بتوان گفت که فاصله گیری فروید از فلسفه نتایجی مثبت برای روان کاوی و به خصوص برای بیماران داشته است . چرا که اگر روان کاوی خود را در دامن مباحثات بی پایان فلسفی در گیر می کرد, نمی توانست این همه در صحنه علمی جهان و به خصوص در طب و روان پزشکی حضور داشته باشد . چنان که تاریخ روان پزشکی در قرن بیستم نشان میدهد, هر گام جدیدی که در راه رهایی بیماران از یوغ بیمارستان های روانی بر داشته شده, نیروی خود را مدیون کشفیات روان کاوی و روش انقلابی آن در ملاحظه اختلالات نفسانی بوده است .چرا که از نظر فروید, تفاوتی کیفی میان انسان سالم و بیمار وجود ندارد .این اصل انقلابی وجهه نظر روان کاوی را از علم پزشکی که متکی بر تفاوت میان سالم و بیمار است, متمایز می سازد .همین امر را در مورد رابطه روان کاوی با روان شناسی نیز به نحو دیگری ملاحظه می کنیم . زبان تکلم که راه اصلی برای کشف ضمیر ناآگاه است, موجب تقربی خاص در روان کاوی شده که آن را به طرزی قاطع از هر گونه تقربی در روان شناسی متمایز و متغایر می سازد . رجوع روان کاو به فرد انسانی به عنوان تنها موجودی که واجد زبان تکلم است, او را بر آن می دارد که به آدمی به مثابه شی ننگرد و او را به موجودی عینی مبدل نسازد . حال آنکه اساس روان شناسی را همین تقرب به اصطلاح عینی تشکیل می دهد .تجارب روان کاوی پیوسته موید این امرند که اعمال عینیت در مورد فرد آدمی فریبی بیش نیست و این که علوم انسانی بخواهند حالتی انفعالی به خود بگیرند و روش های علوم دقیقه را در زمینه نفسانیات به کار گیرند, توهم است .لذا روان کاوی به همان اندازه از روان شناسی تمایز پیدا می کند که از روان پزشکی .
می بینیم که کشفیات روان کاوی موجب پرسش هایی اساسی می شوند که لزوما نمی توانند ازحیطه فلسفه خارج باشند . در این جاست که می توان روان کاوی را حدی میانه بین فلسفه و علوم دانست. وجه فلسفی روان کاوی در کشورهای انگلوساکسون چندان مورد توجه نگرفته است, حال آنکه کشورهای لاتینی و در راس آن ها فرانسه توجه بسیاری بدان مبذول داشته اند .در فرانسه تدریس اجمالی روان کاوی جزو برنامه تحصیلی اکثررشته ها درسیکل دوم دبیرستان است . لذا اصطلاحات و مفاهیم روان کاوی مقولاتی غریب و نا آشنا برای اکثر قریب به اتفاق فرانسوی ها نیستند . این امر ترجمه آثار مربوط به روان کاوی را به زبانی چون فارسی دشوار می کند. چرا که نویسنده فرانسوی لزوما در خطاب به خوانندگان خود پیوسته معرفت آن ها را نسبت به این مفاهیم در نظر دارد .در حالی که چنین زبانی در خطاب به خواننده فارسی با مشکلاتی چند مواجه خواهد شد .
اما چنان که پل-لوران اسون خاطر نشان می کند, آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم روان کاوی خالی از اشکال نیست, زیراغالبا موجب تحریف و عدم درک صحیح ازآن ها شده است . در این جا می توان تصور کرد که عدم آشنایی خواننده فارسی زبان می تواند به عنوان یک مزیت به حساب آید .
انتشار کتاب مبانی روان کاوی( فروید- لکان) در دو سال اخیر تجربه ای غنی و آموزنده برای نویسنده این سطور بود .این کتاب نشان داد که با اتخاذ زبانی ساده می توان به ارائه مشکل ترین مباحث روان کاوی همت گماشت بدون آن که صدمه بیش از حدی به دقت علمی آن ها وارد شود .استقبال خوانندگان نیز من را در ارائه این مهم به مراتب تشویق کرد. شش ماهی بیش نگذشت که کتاب نایاب شد و لزوم تجدید چاپ آن به وجود آمد . در این جا لازم می دانم که ارجاع دائم خواننده را به آن کتاب برای درک بیش تر کتاب حاضر توصیه کنم . خواننده می تواند در عین حال به سایت زیر که به منظور آشنایی با روان کاوی ترتیب داده ام, رجوع کند www.movallali.fr
(1)Ludwig Binswanger
**************************
ادامه دارد: پیمان پایدار
صد و بیست صفحه
*************************
قسمت اول
گفتار مترجم
در مورد اصطلاحات روان کاوی فرهنگ های متعددی در زبان فرانسه وجود دارد . این خود نه تنها حاکی از اهمیت این علم در فرهنگ فرانسوی است, بلکه نشان دهنده جنب و جوش فوق العاده تحقیقات در این کشور است . خصوصیت کتاب حاضر در این است که اصطلاحات و لغات روان کاوی را با توجه به انعکاس آن ها در زبان و تفکر فلسفی مورد نظر قرار داده است . پل-لوران آسون, نویسنده کتاب ,یکی از بر جسته ترین روان کاوان فرانسوی است . در کتاب حاضر, وی با وفاداری به این خط مشی سعی بر آن داشته است که اصطلاحات و لغات فنی روان کاوی را با توجه به آن چه فروید علم ماورالنفس خوانده است, تعبیر و تفسیر کند . فروید اصطلاح ماورالنفس را بر اساس لفظ ماورا الطبیعه ابداع کرد تا بدین وسیله نشان دهد که بر اساس داده های عینی و بالینی می توان سیستمی نظریاز نفسانیات به دست داد که نه تنها بر این داده ها تکیه داشته باشد, بلکه با ساخت و پرداخت های خود موجب عمق بخشیدن و گسترش هر چه بیش تر دامنه تحقیقات بالینی شود . علم ماورالنفس مسئله بغرنج رابطه روان کاوی و فلسفه را در خود جمع دارد . فروید به رغم فرهنگ و معرفت عظیم خود, همواره نظری توام با سئو ظن به مباحث فلسفی داشته است . وی در مکاتبات خود با لودویش بینسونگر(1)- که بر آن بود تا پلی میان فلسفه هوسرل و هیدگراز یک سو و کشفیات روان کاوی از سوی دیگر ایجاد کند-روان کاوی را عبارت از تحقیقاتی می داند که پیوسته به اقامت در طبقه پائین ساختمان معرفت اکتفا کرده و هیچگاه بر آن نبوده است تا خود را در طبقات بالای فلسفه جای دهد. شاید بتوان گفت که فاصله گیری فروید از فلسفه نتایجی مثبت برای روان کاوی و به خصوص برای بیماران داشته است . چرا که اگر روان کاوی خود را در دامن مباحثات بی پایان فلسفی در گیر می کرد, نمی توانست این همه در صحنه علمی جهان و به خصوص در طب و روان پزشکی حضور داشته باشد . چنان که تاریخ روان پزشکی در قرن بیستم نشان میدهد, هر گام جدیدی که در راه رهایی بیماران از یوغ بیمارستان های روانی بر داشته شده, نیروی خود را مدیون کشفیات روان کاوی و روش انقلابی آن در ملاحظه اختلالات نفسانی بوده است .چرا که از نظر فروید, تفاوتی کیفی میان انسان سالم و بیمار وجود ندارد .این اصل انقلابی وجهه نظر روان کاوی را از علم پزشکی که متکی بر تفاوت میان سالم و بیمار است, متمایز می سازد .همین امر را در مورد رابطه روان کاوی با روان شناسی نیز به نحو دیگری ملاحظه می کنیم . زبان تکلم که راه اصلی برای کشف ضمیر ناآگاه است, موجب تقربی خاص در روان کاوی شده که آن را به طرزی قاطع از هر گونه تقربی در روان شناسی متمایز و متغایر می سازد . رجوع روان کاو به فرد انسانی به عنوان تنها موجودی که واجد زبان تکلم است, او را بر آن می دارد که به آدمی به مثابه شی ننگرد و او را به موجودی عینی مبدل نسازد . حال آنکه اساس روان شناسی را همین تقرب به اصطلاح عینی تشکیل می دهد .تجارب روان کاوی پیوسته موید این امرند که اعمال عینیت در مورد فرد آدمی فریبی بیش نیست و این که علوم انسانی بخواهند حالتی انفعالی به خود بگیرند و روش های علوم دقیقه را در زمینه نفسانیات به کار گیرند, توهم است .لذا روان کاوی به همان اندازه از روان شناسی تمایز پیدا می کند که از روان پزشکی .
می بینیم که کشفیات روان کاوی موجب پرسش هایی اساسی می شوند که لزوما نمی توانند ازحیطه فلسفه خارج باشند . در این جاست که می توان روان کاوی را حدی میانه بین فلسفه و علوم دانست. وجه فلسفی روان کاوی در کشورهای انگلوساکسون چندان مورد توجه نگرفته است, حال آنکه کشورهای لاتینی و در راس آن ها فرانسه توجه بسیاری بدان مبذول داشته اند .در فرانسه تدریس اجمالی روان کاوی جزو برنامه تحصیلی اکثررشته ها درسیکل دوم دبیرستان است . لذا اصطلاحات و مفاهیم روان کاوی مقولاتی غریب و نا آشنا برای اکثر قریب به اتفاق فرانسوی ها نیستند . این امر ترجمه آثار مربوط به روان کاوی را به زبانی چون فارسی دشوار می کند. چرا که نویسنده فرانسوی لزوما در خطاب به خوانندگان خود پیوسته معرفت آن ها را نسبت به این مفاهیم در نظر دارد .در حالی که چنین زبانی در خطاب به خواننده فارسی با مشکلاتی چند مواجه خواهد شد .
اما چنان که پل-لوران اسون خاطر نشان می کند, آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم روان کاوی خالی از اشکال نیست, زیراغالبا موجب تحریف و عدم درک صحیح ازآن ها شده است . در این جا می توان تصور کرد که عدم آشنایی خواننده فارسی زبان می تواند به عنوان یک مزیت به حساب آید .
انتشار کتاب مبانی روان کاوی( فروید- لکان) در دو سال اخیر تجربه ای غنی و آموزنده برای نویسنده این سطور بود .این کتاب نشان داد که با اتخاذ زبانی ساده می توان به ارائه مشکل ترین مباحث روان کاوی همت گماشت بدون آن که صدمه بیش از حدی به دقت علمی آن ها وارد شود .استقبال خوانندگان نیز من را در ارائه این مهم به مراتب تشویق کرد. شش ماهی بیش نگذشت که کتاب نایاب شد و لزوم تجدید چاپ آن به وجود آمد . در این جا لازم می دانم که ارجاع دائم خواننده را به آن کتاب برای درک بیش تر کتاب حاضر توصیه کنم . خواننده می تواند در عین حال به سایت زیر که به منظور آشنایی با روان کاوی ترتیب داده ام, رجوع کند www.movallali.fr
(1)Ludwig Binswanger
**************************
ادامه دارد: پیمان پایدار
No comments:
Post a Comment