Thursday, November 14, 2013



- قایقَ‌ت می‌شوم؛
بادبان‌َم باش
بگذار هرچه حرفْ پُشتِ‌مان می‌زنند مردم
بادِ هوا شود، دورتَرِمان کند!


- مادر بزرگ!
حنایت رنگ ندارد دیگر.
او که آخرِ قصه قرار بود بیاید
اول قصه رفت!


 -  ساعت از قرار گذشت. جهان بی‌قرار شد!


 -  به ماه می‌مانی: در برکه نزدیک وُ، در آسمان دور


 -  به تماشای دریا رفتم؛ تماشای تو آمده بود!


- گیسوهات را بگو
دست از سرِ باد بردارند
دارد به کوه می زند خودش را


- تو در تمام زبان ها 
ترجمه لبخندی
هر کجای جهان که تو را بخوانند
گل از گلشان میشکفد...


- تنت 
به دشتِ گل‌های وحشی‌ می‌ماند:
معطَّر و ناشناخته.
بوسه‌ام
هرجا که می‌نشیند
پروانه‌ای از خواب می‌پرد!


- نگــران درهــای بستــه نیستــم؛
بــاز مــی‌شــونــد همــه‌ی‌شــان!
نگــران تــو ام
کــه کــدام طــرف آستــانــه،
مــی‌ایستــی . . .

رضا كاظمى

No comments:

Post a Comment