- قایقَت میشوم؛
بادبانَم باش
بگذار هرچه حرفْ پُشتِمان میزنند مردم
بادِ هوا شود، دورتَرِمان کند!
- مادر بزرگ!
حنایت رنگ ندارد دیگر.
او که آخرِ قصه قرار بود بیاید
اول قصه رفت!
- ساعت از قرار گذشت. جهان بیقرار شد!
- به ماه میمانی: در برکه نزدیک وُ، در آسمان دور
- به تماشای دریا رفتم؛ تماشای تو آمده بود!
- گیسوهات را بگو
دست از سرِ باد بردارند
دارد به کوه می زند خودش را
- تو در تمام زبان ها
ترجمه لبخندی
هر کجای جهان که تو را بخوانند
گل از گلشان میشکفد...
- تنت
به دشتِ گلهای وحشی میماند:
معطَّر و ناشناخته.
بوسهام
هرجا که مینشیند
پروانهای از خواب میپرد!
- نگــران درهــای بستــه نیستــم؛
بــاز مــیشــونــد همــهیشــان!
نگــران تــو ام
کــه کــدام طــرف آستــانــه،
مــیایستــی . . .
No comments:
Post a Comment