Wednesday, September 21, 2016


The Broken Chessboard: صفحه شکسته شطرنج Brzezinski Gives Up on Empire

برژنسکی بی خیال امپراتوری میشه

Screen Shot 2016-08-24 at 8.03.56 PM
Photograph courtesy of Munich Security Conference, distributed under a CC-BY 2.0 license.

ترجمه از : پیمان پایدار
The main architect of Washington’s plan to rule the world has abandoned the scheme and called for the forging of ties with Russia and China. While Zbigniew Brzezinski’s article in The American Interest titled “Towards a Global Realignment” has largely been ignored by the media, it shows that powerful members of the policy making establishment no longer believe that Washington will prevail in its quest to extent US hegemony across the Middle East and Asia. 

معمار اصلی طرح واشنگتن برای حکومت بر جهان طرح را رها کرده  و خواستارایجاد روابط با روسیه و چین شده است. در حالی که مقاله زبیگنیو برژینسکی در جهت منافع آمریکا با عنوان " به سوی یک تجدید همپیمانی جهانی" تا حد زیادی توسط رسانه ها نادیده گرفته شده، نشان می دهد که اعضای قدرتمند در مسند سیاست گذاری دیگر معتقد نیستند که واشنگتن در تلاش خود برای هژمونی ایالات متحده در سراسر شرق میانه و آسیا پیروز خواهد شد .

Brzezinski, who was the main proponent of this idea and who drew up the blueprint for imperial expansion in his 1997 book The Grand Chessboard: American Primacy and Its Geostrategic Imperatives, has done an about-face and called for a dramatic revising of the strategy. Here’s an excerpt from the article in the AI:

برژینسکی، که طرفدار اصلی این اندیشه بود و خودش طراح گسترش امپریالیستی در کتاب سال 1997 اش بنام صفحه بزرگ شطرنج : برتری آمریکا و الزامات ژئواستراتژیک آن، نظرش را عوض کرده و خواهان  اصلاح چشمگیر این استراتژی میباشد. در اینجا گزیده ای از مقاله او در ای آ :
“As its era of global dominance ends, the United States needs to take the lead in realigning the global power architecture.
"از آنجائی که دوران تسلط جهانیش به پایان رسیده، ایالات متحده نیازمند آنست که  رهبری را پیرامون تجدید همپیمانی قدرت معماری جهانی بدست گیرد. 

Five basic verities regarding the emerging redistribution of global political power and the violent political awakening in the Middle East are signaling the coming of a new global realignment.

پنج حقایق اساسی پیرامون توزیع مجدد قدرت سیاسی جهانی در حال ظهور و بیداری سیاسی خشونت آمیز در شرق میانه، علامتی از آمدن یک تجدید همپیمانی جدید جهانیست. 

The first of these verities is that the United States is still the world’s politically, economically, and militarily most powerful entity but, given complex geopolitical shifts in regional balances, it is no longer the globally imperial power.” (Toward a Global Realignment, Zbigniew Brzezinski, The American Interest)

اولین این حقایق اینست که ایالات متحده هنوز از لحاظ سیاسی، اقتصادی، و نظامی  قدرتمند ترین نهاد جهانیست اما، با توجه به تغییرات ژئوپولتیکی پیچیده در توازن منطقه ای، دیگر در سطح جهانی قدرت امپریالیستی نیست. "(به سوی یک تجدید همپیمانی جهانی، زبیگنیو برژینسکی،منافع آمریکا ) 

Repeat: The US is “no longer the globally imperial power.” Compare this assessment to a statement Brzezinski made years earlier in Chessboard when he claimed the US was ” the world’s paramount power.”

تکرار: ایالات متحده " دیگر قدرت امپریالیستی در سطح جهانی نیست." مقایسه کنید این ارزیابی را با بیانه ای که برژنسکی چند سال پیش در صفحه شطرنج ابراز کرده بود وقتی که گفت ایالت متحده آمریکا " "برترین قدرت در جهان است.
“…The last decade of the twentieth century has witnessed a tectonic shift in world affairs. For the first time ever, a non-Eurasian power has emerged not only as a key arbiter of Eurasian power relations but also as the world’s paramount power. The defeat and collapse of the Soviet Union was the final step in the rapid ascendance of a Western Hemisphere power, the United States, as the sole and, indeed, the first truly global power.” (“The Grand Chessboard: American Primacy And Its Geostrategic Imperatives,” Zbigniew Brzezinski, Basic Books, 1997, p. xiii)

"... آخرین دهه از قرن بیستم شاهد تغییر تکتونیکی در امور جهان بوده . برای اولین بار، یک قدرت غیر اوروآسیائی نه تنها به عنوان یک داور کلیدی روابط قدرت  بلکه به عنوان برترین قدرت جهان ظهور کرده است. شکست و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آخرین گام در صعود سریع یک قدرت نیمکره غربی، ایالات متحده آمریکا، به عنوان تنها و، در واقع، اولین قدرت واقعا جهانی بود"(" صفحه بزرگ شطرنج: برتری آمریکا و الزامات ژئواستراتژیک، "زبیگنیو برژینسکی، کتابهای عمومی ، 1997، ص. XIII) 

Here’s more from the article in the AI:
“The fact is that there has never been a truly “dominant” global power until the emergence of America on the world scene….. The decisive new global reality was the appearance on the world scene of America as simultaneously the richest and militarily the most powerful player. During the latter part of the 20th century no other power even came close. That era is now ending.” (AI)
 در اینجا  بخش بیشتری از مقاله در ای آ :
"واقعیت این است که هرگز یک قدرت جهانی "مسلط" تا ظهور آمریکا در صحنه جهانی وجود نداشته..... واقعیت قطعی جدید جهانی همانا ظهور آمریکا در صحنه جهان به طور همزمان به عنوان ثروتمندترین و از لحاظ نظامی قدرتمندترین بازیکن بود. در دوران آخر قرن بیستم قدرت دیگری حتی نزدیک نیامد . آن دوران در حال  سپری شدن /پایانی است . "(ای آ)

But why is “that era is now ending”? What’s changed since 1997 when Brzezinski referred to the US as the “world’s paramount power”?

اما چرا "آن دوران حالا دارد به پایان میرسد"؟ چه چیزی از سال 1997 تغییر کرده وقتی برژینسکی  به آمریکا به عنوان " برترین قدرت  جهان" اشاره میکرد؟
Brzezinski points to the rise of Russia and China, the weakness of Europe and the “violent political awakening among post-colonial Muslims” as the proximate causes of this sudden reversal. His comments on Islam are particularly instructive in that he provides a rational explanation for terrorism rather than the typical government boilerplate about “hating our freedoms.” To his credit, Brzezinski sees the outbreak of terror as the “welling up of historical grievances” (from “deeply felt sense of injustice”) not as the mindless violence of fanatical psychopaths.

برژینسکی به ظهور روسیه و چین اشاره میکند، ضعف اروپا و "بیداری خشونت آمیز سیاسی پسا استعماری در میان مسلمانان" را به عنوان علل تقریبی این بازگشت ناگهانی بر میشمرد. نظرات او در مورد اسلام به خصوص آموزنده است چرا که او به جای تکیه کلامهای رایج معمولی دولت در مورد "نفرت ( آنها-م) از آزادی ما "  یک توضیح منطقی برای تروریسم ارائه میدهد .این اعتبار را باید به او داد، چرا که برژینسکی  وقوع ترور را به عنوان "تلنبار شدن نارضایتی های تاریخی" ( از "احساس عمیق بی عدالتی") میبیند و نه به عنوان خشونت کور متعصب روانی .
Naturally, in a short 1,500-word article, Brzezniski can’t cover all the challenges (or threats) the US might face in the future. But it’s clear that what he’s most worried about is the strengthening of economic, political and military ties between Russia, China, Iran, Turkey and the other Central Asian states. This is his main area of concern, in fact, he even anticipated this problem in 1997 when he wrote Chessboard. Here’s what he said:

 طبیعتا، در یک مقاله 1500 کلمه ای کوتاه، برژنسکی نمی تواند بررسی کند تمام چالش ها (یا تهدیدات)ی که ایالات متحده ممکن است در آینده با آن مواجه باشد. اما روشن است آنچه که او بیش از هر چیزی نگران است همانا تقویت روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی بین روسیه، چین، ایران، ترکیه و دگر کشورهای آسیای مرکزیست. این حیطه اصلی  نگرانی اوست، در واقع، او حتی این مشکل را در سال 1997 پیش بینی کرده بود زمانی که صفحه شطرنج را نوشت . اینجا چیزی است که او گفت :
“Henceforth, the United States may have to determine how to cope with regional coalitions that seek to push America out of Eurasia, thereby threatening America’s status as a global power.” (p.55)

"پس، ایالات متحده ممکن است مجبور باشد تعیین کند چگونه با ائتلاف منطقه ای که خواهان بیرون کردن آمریکا از اورو آسیا ست ، در نتیجه تهدید کند وضعیت امریکا را به عنوان یک قدرت جهانی، برخورد کند." (صفحه 55) 

“…To put it in a terminology that harkens back to the more brutal age of ancient empires, the three grand imperatives of imperial geostrategy are to prevent collusion and maintain security dependence among the vassals, to keep tributaries pliant and protected, and to keep the barbarians from coming together.” (p.40)

"... ،با واژه/ اصطلاحاتی که به دوران وحشیانه تر امپراتوریهای باستانی برمیگرده سه تا از الزامات بزرگ ژئو استراتژیک امپریالیستی همانا جلوگیری از تبانی و حفظ وابستگی امنیتی در میان اتباع، مطیع نگه داشتن شاخه های فرعی و حفاظت شده، و جلوگیری کردن از دور هم جمع شدن وحشی ها /بربرها میباشد . "(صفحه 40) 

“…prevent collusion…among the vassals.” That says it all, doesn’t it?

"... جلوگیری از تبانی ... در میان اتباع." همه چیز را می گوید، این طور نیست؟
The Obama administration’s reckless foreign policy, particularly the toppling of governments in Libya and Ukraine, has greatly accelerated the rate at which these anti-American coalitions have formed. In other words, Washington’s enemies have emerged in response to Washington’s behavior. Obama can only blame himself.

سیاست خارجی بی پروا دولت اوباما، به ویژه سرنگونی دولت در لیبی و اوکراین، تا حد زیادی میزان تشکیل این ائتلاف ضد آمریکائی را شتاب بخشید. به عبارت دیگر، دشمنان واشنگتن در واکنش به رفتار واشنگتن مطرح شدند/ظهور یافتند. اوباما تنها می تواند خود را سرزنش کنند.
Russian Federation President Vladimir Putin has responded to the growing threat of regional instability and the placing of NATO forces on Russia’s borders by strengthening alliances with countries on Russia’s perimeter and across the Middle East. At the same time, Putin and his colleagues in the BRICS (Brazil, Russia, India, China and South Africa) countries have established an alternate banking system (BRICS Bank and AIIB) that will eventually challenge the dollar-dominated system that is the source of US global power. This is why Brzezinski has done a quick 180 and abandoned the plan for US hegemony; it is because he is concerned about the dangers of a non-dollar-based system arising among the developing and unaligned countries that would replace the western Central Bank oligopoly. If that happens, then the US will lose its stranglehold on the global economy and the extortionist system whereby fish wrap greenbacks are exchanged for valuable goods and services will come to an end.

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه به تهدید رو به رشد بی ثباتی در منطقه و قرار دادن نیروهای ناتو در مرزهای روسیه با تقویت اتحاد با کشورهای همسایه روسیه و در سراسر شرق میانه پاسخ داده است. هم زمان، پوتین و همکارانش در پیمان کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) به ایجاد سیستم بانکی آلترناتیو دست زده اند ( بانک بریکس و بانک سرمایه گذاری زیر ساخت آسیا(*) - بسزسا) که در نهایت به چالش خواهد کشاند سلطه دلار را که منبع  قدرت جهانی آمریکا ست . به همین دلیل برژینسکی 180 درجه تغییر جهت داده و طرح هژمونی آمریکا را رها کرده؛ زیرا او نگران خطرات ناشی از ظهور یک سیستم بانکی مبتنی بر غیر دلار در  میان کشورهای در حال توسعه و غیرمتعهد است که جایگزین بانک  انحصارگرایانه مرکزی(الیگاپولی)غربی گردد . اگر این اتفاق بیفتد، ایالات متحده قدرت خفه کننده اش را در اقتصاد جهانی به طور کلی و  سیستم کلاش گرایانه اش را که به موجب آن رد و بدل کالاها و خدمات با اسکناسهای سبز دلار انجام میشود به پایان خواهد رسید .
(*)The Asian Infrastructure Investment Bank (AIIB)
Unfortunately, Brzezinski’s more cautious approach is not likely to be followed by presidential-favorite Hillary Clinton who is a firm believer in imperial expansion through force of arms. It was Clinton who first introduced “pivot” to the strategic lexicon in a speech she gave in 2010 titled “America’s Pacific Century”. Here’s an excerpt from the speech that appeared in Foreign Policy magazine:

متاسفانه، رویکرد محتاطانه تر برژینسکی به احتمال زیاد توسط هیلاری کلینتون کاندیدای مورد علاقه ریاست جمهوری دنبال نخواهد شد چرا که او یک معتقد راسخ گسترش امپریالیستی از طریق نیروی نظامی میباشد. این هیلاری بود که برای اولین بار "محور/ مدار" را در واژگان استراتژیک در یک سخنرانی که او در سال 2010 با عنوان " قرن اقیانوس آرام آمریکا" ارائه کرد معرفی نمود. در اینجا گزیده ای از آن  سخنرانی را که در مجله سیاست خارجی چاپ گردید می آورم:
“As the war in Iraq winds down and America begins to withdraw its forces from Afghanistan, the United States stands at a pivot point. Over the last 10 years, we have allocated immense resources to those two theaters. In the next 10 years, we need to be smart and systematic about where we invest time and energy, so that we put ourselves in the best position to sustain our leadership, secure our interests, and advance our values. One of the most important tasks of American statecraft over the next decade will therefore be to lock in a substantially increased investment — diplomatic, economic, strategic, and otherwise — in the Asia-Pacific region…

"از آنجائی که جنگ در عراق فروکش کرده و آمریکا شروع به عقب نشینی نیروهایش از افغانستان میکند، ایالات متحده در یک نقطه محوری قرار دارد . در طول10  سال گذشته، ما منابع بسیار زیادی را در این دو منطقه اختصاص داده ایم .  در 10 سال آینده، ما باید در مورد جائی که وقت و انرژی سرمایه گذاری میکنیم   هوشمند و سیستماتیک باشیم، تا بتوانیم خودمان را در بهترین موقعیت برای حفظ رهبری قرار داده ،منافعمان را حفظ کرده، و به پیشبرد ارزش هایمان تحقق بخشیم.  یکی از وظایف مهم کشور داری آمریکا در دهه آینده همانا افزایش قابل توجهی از سرمایه گذاری - دیپلماتیک، اقتصادی، استراتژیک و غیره - در منطقه آسیا- اقیانوسیه است ... 

Harnessing Asia’s growth and dynamism is central to American economic and strategic interests and a key priority for President Obama. Open markets in Asia provide the United States with unprecedented opportunities for investment, trade, and access to cutting-edge technology…..American firms (need) to tap into the vast and growing consumer base of Asia…

 مهار کردن رشد و پویائی آسیا برای منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا حکم مرکزی دارد و از اولویت های مهم رئیس جمهور اوباما نیز هم. بازار آزاد در آسیا  فرصت های بی سابقه ای را برای سرمایه گذاری، تجارت، و دسترسی به تکنولوژی اعلا در اختیار ایالت متحده آمریکا قرار میدهد ... شرکت های آمریکائی (نیازمند) بهره وری از رشد روز افزون و گسترده مصرف کنندگان در این منطقه دارند .  

The region already generates more than half of global output and nearly half of global trade. As we strive to meet President Obama’s goal of doubling exports by 2015, we are looking for opportunities to do even more business in Asia…and our investment opportunities in Asia’s dynamic markets.”

منطقه در حال حاضر بیش از نیمی از تولید جهانی و نزدیک به نیمی از تجارت جهانی را بخود اختصاص میدهد. همینکه ما در تلاش برای رسیدن به هدف رئیس جمهور اوباما  در دو برابر کردن صادرات تا سال 2015 هستیم، ما حتی به دنبال فرصت هائی بیشتری برای کسب و کار در آسیا نیز میباشیم ... و فرصت های سرمایه گذاری خود در بازارهای پویای آسیا نیز هم . " 

(“America’s Pacific Century”, Secretary of State Hillary Clinton”, Foreign Policy Magazine, 2011)

("قرن اقیانوس آرام  آمریکا،" وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون، "مجله سیاست خارجی، 2011) 

Compare Clinton’s speech to comments Brzezinski made in Chessboard 14 years earlier:

مقایسه کنید سخنرانی کلینتون را با نظر برژینسکی در صفحه شطرنج برژینسکی 14 سال قبل:
“For America, the chief geopolitical prize is Eurasia… (p.30)….. Eurasia is the globe’s largest continent and is geopolitically axial. A power that dominates Eurasia would control two of the world’s three most advanced and economically productive regions. ….About 75 per cent of the world’s people live in Eurasia, and most of the world’s physical wealth is there as well, both in its enterprises and underneath its soil. Eurasia accounts for 60 per cent of the world’s GNP and about three-fourths of the world’s known energy resources.” (p.31)

"برای آمریکا، جایزه اصلی ژئوپلیتیک اورآسیا ست ... (صفحه 30) .... اورآسیا بزرگترین قاره جهان و از لحاظ ژئوپلیتیک محوری است. قدرتی که بر اورآسیا غالب باشد دو تا از سه پیشرفته ترین مناطق تولیدی اقتصاد جهان را کنترل میکند. ... .حدود 75 درصد از مردم جهان در اورآسیا زندگی می کنند، و بیشترین ثروت فیزیکی جهان نیز در آنجا وجود دارد ، هم در وجود شرکتها و هم در زیر خاکش.  اورآسیا 60 درصد از تولید ناخالص ملی جهان و سه چهارم از منابع انرژی شناخته شده جهان را در خود دارد . "(صفحه 31) 


The strategic objectives are identical, the only difference is that Brzezinski has made a course correction based on changing circumstances and the growing resistance to US bullying, domination and sanctions. We have not yet reached the tipping point for US primacy, but that day is fast approaching and Brzezinski knows it.

اهداف استراتژیک یکسان هستند، تنها تفاوت این است که برژینسکی   مسیرش را بر اساس تغییر شرایط و مقاومت در حال رشد به زورگوئی ها، سلطه و تحریم آمریکا اصلاح کرده است. ما هنوز به نقطه اوج برای برتری آمریکا نرسیده ایم، اما آن روز به سرعت نزدیک  میشود و برژینسکی آن را می داند.
In contrast, Clinton is still fully-committed to expanding US hegemony across Asia. She doesn’t understand the risks this poses for the country or the world. She’s going to persist with the interventions until the US war-making juggernaut is stopped dead-in-its-tracks which, judging by her hyperbolic rhetoric, will probably happen some time in her first term.


در مقابل، کلینتون هنوز به طور کامل متعهد به گسترش هژمونی آمریکا در سراسر آسیاست. او خطراتی را که این برای کشور و یا جهان بهمراه دارد درک نمیکند . او در ادامه به مداخلات سرسختی خواهد کرد تا اینکه نیروی عظیم منهدم کننده جنگی آمریکا در راه خود متوقف شود ، با قضاوت کردن لفاظی های هذلولی او،این احتمالا در دوره اول رئیس جمهوریش اتفاق خواهد افتاد.
Brzezinski presents a rational but self-serving plan to climb-down, minimize future conflicts, avoid a nuclear conflagration and preserve the global order. (aka–The “dollar system”) But will bloodthirsty Hillary follow his advice?

برژینسکی یک طرح منطقی اما خود خدمت برای پائین آوردن، به حداقل رساندن درگیری های آینده، جلوگیری از جنگ هسته ای و حفظ نظم کلی ارائه میدهد. (بخوان -"سیستم دلار") اما آیا هیلاری خونخوار به توصیه او عمل خواهد کرد ؟
Not a chance.من که فکر نمیکنم 
MIKE WHITNEY lives in Washington state. He is a contributor to Hopeless: Barack Obama and the Politics of Illusion (AK Press). Hopeless is also available in a Kindle edition. He can be reached at fergiewhitney@msn.com.

مایک ویتنی در ایالت واشنگتن زندگی می کند.  او همکاری داشته در کتاب ناامید: باراک اوباما و سیاست توهم ( ای کی پرس ).  نا امید همچنین در نسخه کیندل(اسم مارکی از "ای پد"-م) در دسترس است. با او میتوان با آدرس ذیل تماس گرفت.
fergiewhitney@msn.com

No comments:

Post a Comment