Wednesday, February 15, 2012

پسوند   " بازی  " و دیگر ترکیبات آن : از کتاب کوچه احمد شاملو
با همکاری آیدا سرکیسیان

حرف ب دفتر اول / قسمت هفتم


*****************************************
1289 بازی

در ترکیباتی که حرکت و بازی نمایشی و احتمالا پهلوانی را افاده کند.

(1289)  ترکیبات جمله ئی و شبه جمله ئی بازی

1290 (1289؟ پیش قاضی و معلق بازی
نک 1291.اا مترادف پیش [یا پهلوی]لوطی لنگ پهن کردن[ یا انداختن]. 


1291(1289) ؟ پیش یا [جلو] لوطی (و) معلق بازی
به کسی گویند که از سر نادانی خواسته باشد زرنگ تر از خودی را فریب دهد .اا به گونه 1290 نیز می آید. اا مترادف پیش [یا جلو] ملا منبر رفتن .

(1289) ترکیبات دیگر بازی

1292(1289) چالحوض [یا چاله حوض] بازی
cala(e)hovz
آب بازی و ورزش و تفریح در چالحوض .اا نک 248, همچنین چالحوض (در حرف چ) .اا نیز نک 8066 م

***************

1293(1289)چوگان بازی

باورهای توده, آئین ها ,چوگان بازی (1293

1294 (1289)در فقه الرضا مذکور است که زنهار چوگان بازی مکن که در آن حال شیطان با تو می تازد و فرشتگان از تو نفرت می کنند و اگر کسی در آن حال چهار پایش به سر در آید و او بمیرد به جهنم می رود . [ حلیه المتقین : ورق 151 ب

1295(1289)میل بازی
ورزش و شیرینکاری با میل که از وسائل ورزشی باستانی است. اا نک زورخانه (در حرف ز) .

************
1296  بازی
در ترکیباتی که رفتار و شیوه و روش و هنجار را افاده می کند.- این ترکیبات با افعال مرکب در آوردن و راه انداختن به صورت تعبیر مصدری در می آید.

(1296) ترکیبات دیگر بازی
1297(1296) بازی رشکی [ یا رشگی ] ( و) ماستی
reshki / reshgi (o)masti
 
1314,مترادف ,1302, 1307, 1308, 1311
1342 ,1340,1339 ,1334 ,1332
 ,است ; و بعید نیست که اشاره آن به نقشی باشد که شخصیت های نمایشی رشکی (یا رشگی) و ماستی در بازی نمایشی بقال بازی برعهده دارند و مزاحمت هائی که این دو برای بقال ایجاد می کنند .همچنین ممکن است نام های این دو شخصیت , در آن نمایش , از این اصطلاح گرفته شده باشد (نک 1196) .اا اما استاد انجوی شیرازی می نویسد:" در شهرستان اراک و بعضی از روستاهای آن از دهم بهمن ماه , یعنی پنجاه روز مانده به عید نوروز , عده ئی که خود را رشکی و ماسی می نامند راه می افتند و تک تک  به خانه های مردم میروند و مژده کوتاه شدن عمر زمستان را میدهند . مردم آنها را خوش قدم میدانند و معتقدند آمدن آنان باعث گشایش و فرج است . رشکی و ماسی ها پیراهن و شلواری قرمز رنگ می پوشند و دور تا دور دامن پیراهن  و خود تشتک و در بطری یا زنگوله می دوزند و یک کلاه مقوائی بوقی که پولکدوزی شده و زنگوله هائی از آن آویزان است به سر میگذارند و یک صورتک مضحک مقوائی هم به صورت می زنند , چند تا زنگوله را به نخی میکشند و به دست می گیرند تا در موقع لازم تکان دهند و زنگوله ها را به صدا در آورند.عده ئی به جای این نخ زنگوله دار یک داریه زنگی به دست می گیرند . گاهی هم یک نفر ضرب می گیرد و یک نفر رشکی و ماسی می شود .رشکی و ماسی ها تا حدودی شبیه حاجی فیروزهای تهرانند که شب عید نوروز راه می افتند .

رشکی و ماسی , وقتی وارد حیاط خانه ئی شد زنگوله ها را به صدا در می آورد یا با داریه زنگی می زند و می خواند و می رقصد :
رشکی و ماسی اومده
اونی که می خواستی اومده
روده و پوده اومده
هرچی که بوده اومده
خال خال زنگی اومده
علی دو رنگی اومده
بز بز قندی اومده
بچه فرنگی اومده
از همه رنگی اومده.
بعد ضرب و آهنگ تغییر پیدا می کند و این جور می خواند:
سالی یه بار میایه
دعاگوی شمایه
هرکه دیگه بیایه
آقاش سگ سیایه.
خانم بالا, شمائی؟
از خونه در نیائی!
عرق داری می چائی!
سلیمون, آی سلیمون,
قالی را بکش تو ایوون!
ریشه قالی کبوته(1)
اسم عاموم محموده (2)
محمود بالا بالا
(سردسته شاغلا (3
وقتی میری به بازی
نکنی زبون درازی!
باز ضرب عوض می شود و این جور می خواند:
سر تا سر بازار همه دود کبابه
لب تشنه و دل گشنه و بغداد خرابه.
اسم سگ مون (4) مالونه
جاش به زیر پالونه (5)
.پالون زیر دالونه

عقرب زیر قالی !
خسوره(6)چه کارم داری؟
 
دیشب چه دردی داشتی
آفتابه ور می داشتی
دور حیاط می گشتی؟

اون شو که بارون اومه (7)
یارم لب بون اومه
رفتم لوش (8) ببوسم
نازک بود و خون اومه .

بعد با آهنگ دیگر ادامه می دهد :




توی این همه کاسبا (9)سلمونی دزده
میاد ریشو بزنه ,سبیلا(10) می دزده.
صغری خانم, کبری خانم ,عذرا خانم ,سکینه خانم ,فاطمه خانم ,سلام علیکم نکردم !
سلام علیکم ,یا الله
دختر مش ماشالا !
حال شما چطوره؟
شوهر امسال شما چطوره؟
سواد مواد داره یا بی سواده؟
حجره میره یا که میره اداره؟
برف اومده نم کشیده سوادش
از عمه جز چیزی نمونده یادش .
بلال دونه دونه
دون کن ببر به خونه
بچه ت نگیره بونه .
به من بگو از آقا پیر که چن تا اولاد داره .
صد تا پسر ,هزار تا دختر داره .
پسر بزرگش که جنون گرفته
قباشو داده کیسه توتون گرفته .

دختر بزرگش که جهاز نداره
خاک به سرش! یه جانماز نداره .
زنی که جهاز نداره
این همه نازنداره.
مردی که نون نداره
یه ذر (11) زبون نداره .

فاطمه خانم تمیزه

همیشه پشت میزه
چای شیرین می ریزه
فوت می کنه تو قلیون(12)
  صداش میره به تهرون ,
تهرونیا می خندن
در اتاقو می بندن .
   چون موقع دریافت پول یا جنس و بار و خوراکی نزدیک شده, رشکی و
ماسی هم به شیرین زبانی خود می افزاید :
اراک و قلدراشون
قنات و هندوناشون
سنجون و سبزیاشون
هزاوه و انگوراشون
کاشونو عقرباشون
مشهد و زوارشون
تهرون و خانماشون
شیراز و شاعراشون
اصفهون و خربزاشون.(13)
و اگر صاحبخانه چیزی به او ندهد همچنان سعی میکند با آواز و
 ضرب و داریه زنگی او را بر سر مهر بیاورد :
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن,
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمی خندی؟
ارباب خودم مثل گل دسته
مرتضی علی کمرشو بسته .
جشن ها و آداب و معتقدات زمستان: ج 1 ,ص 67 ,به تلخیص]

چنان  که می بینیم, در سراپای این "گدائی" که به صورت یک رسم عنوان شده است ,از اصل موضوع- یعنی رفتن زمستان و آمدن بهار- خبری نیست .آنچه خوانده می شود هم تکه هائی است پخش و پراکنده و سر و دم بریده و بدون ارتباط از تعدادی ترانه های مختلف قدیم و جدید و قافیه بندی های کودکان; و بخش عمده آن نیز همان ابیات ضربی حاجی فیروزهای دم عید تهران است که بر اثر اشباع غیر پیروز آنها در تهران , به عنوان بخشی از تمدن شهر نشینی به شهرستان ها و از جمله به اراک و "بعضی روستاهای آن" صادر شده اند! در صورتی که چنین رسومی , اگر ریشه های روستائی دارد می باید از جمله "صادرات" روستاها باشد و نه از "واردات" آنها. دلیل ساده ادعا, ترانه این رشکی ماسی هاست که از خلقیات تازه شهرنشینان سخن می گوید و از طبقات شهر نشین و رفتار شهر نشین و اصطلاحات شهر نشین و مشکلات شهر نشین : یعنی موضوعاتی را مطرح می کند که باز اگر بتوان پذیرفت که در خود اراک می تواند به گونه ئی قابل قبول باشد, باری در روستاهای آن به هیچ صورتی نمی تواند مطرح شود . ممکن است این سئوال که "شوهر امسال شما چه طور است" در تهران و حتی در محیط کوچک اراک خانم های ظریفی را به خنده بیندازد ولی احتمالا در روستاها , برای قاطبه اهالی محترم فقط نشانه نزدیک بودن آخرالزمان تلقی می شود . این که شوهر جدید خانم "اهل بازار" است یا "کارمند اداره", و توصیه ئی از قبیل  "بلال خریدن و برای بچه به خانه بردن", و اصطلاحاتی کاملا تهرانی نظیر "نم کشیدن سواد" , و صحبت از رسوم فرنگی مآبی مثل "فاطمه خانمی که پشت میز نشسته و چای می ریزد ", تمام, نشانه های غریب ولایت بودن ترانه رشکی و ماسی است .

لباس آنها نیز که باز اشاره قابل قبولی به موضوع اصلی (نزدیک شدن بهار) ندارد تقلید صرف لباس حاجی فیروزهای تهران است که استاد انجوی نیز بدان اشاره کرده اند . و این لباس, خود نیز ظاهرا از سیا بازی دسته های نمایش رو حوضی الگو برداری شده با مشتی خرت و پرت و آت و آشغال و نمایش و کلاه بوقی که ذوق ابتدائی اسفناکی, بدون هیچ توجیهی ,آلنگ و دولنگ این لباس کرده است که یعنی خوشمزگی !

به گمان ما, رشکی و ماسی آئینی سنتی نبوده که فرض کنیم اکنون به ابتذال و تهی شدگی از درونمایه خود گرفتار آمده است . شاید چنین چیزی را به نحوی در باب حاجی بشود عنوان کرد,اما رشکی و ماسی فقط تقلید حاجی فیروز دوره سکرات آن است .

نام رشکی و ماسی را نیز گویا فقط به دلیل بی مسمی بودن برای آن انتخاب کرده اند; و نسبت این اسم با مسمای آن ,درست مثل نسبت تشتک های در شیشه پپسی کولا و کوکاکولا با لباس نمایشی کاکا سیاه دوره فاجاریه است .


ادامه دارد....پیمان پایدار

*******************************
1. کبود است
2.اسم عمویم محمود است.اا به نظر می آید مموته صحیح باشد
3. شغال ها.
4.در روایت تهرانی : اسم سگم مالونه...
5. روایت تهرانی : مالون زیر پالونه
6.خسور یعنی مادر شوهر.اا تصور می رود ضمیر "م" در چکارم داری زائد باشد .XOSUR
7.آن شب که باران آمد
8.لو یعنی لب ./لووش یعنی لبشLOV / LO-ES
9.در روایت تهرانی : میون کاسبا...
10.سبیل را...
11.یک درع.اا در یک روایت تهرانی : ایقذه یا این قده...
12.در روایت تهرانی: پک می زند به قلیون / صداش میره تا شمرون / شمرونیا...
13.به ترتیب : اراک و قلدرهای آن/ قنات و هندوانه های آن /سنجان و سبزی هایش /هزاره و انگورهایش / کاشان و عقرب هایش / مشهد و زوارش/ تهران و خانم هایش/ شیراز و شاعرانش /اصفهان و خربزه هایش .اا نک 2655/آ

No comments:

Post a Comment