کتاب شعری از"اریش فرید"(*) بنام:شعرعاشقانه برای آزادی
برگردان: ژیلا مشعشی و محمد خلیلی
قسمت یازدهم
قسمت یازدهم
*******************************************
شعر عاشقانه برای آزادی
شعر آزادی برای عشق
آزادی
.ماننده عشق است
***
اگر از پس سالیانی چند
خوشبختی موعود
باز
از درون گنجه دربسته
,برون آید
: و بگوید که
-رخصتی دو باره
!توراست
!بگو
آن گاه
چه می توانی کرد؟
***
آیا می توانم
نفسی عمیق برکشم
و بازوانی پرواز دهم
تا دوباره
برنایی باز آید و
؟!شور زندگی
***
یا اینکه
بوی نفتالین خواهم داد و
ماندگی
با استخوان هایی که
می فرسایند
درضرباهنگ قلب یک غریبه ؟
***
آزادی عشق است
و عشق
-آزادی -
پیش از آنی که مرده باشم
هنوز
یک بار دیگر
سخن از گرمای زندگی می گویم
تا دیگرانش بدانند که
,گرمایی ندارد
که می توانست...
,پیش از آنی که مرده باشم
هنوز
یک بار دیگر
سخن از عشق می گویم
تا دیگرانش بگویند :
-!بوده است
,آری
,بایستی باشد
هنوز
یک بار دیگر
,سخن از سمت خوشبختی
, و امید به شادمانی می گویم
:تا دیگرانش بپرسند
-چه بود و
چه وقت خواهد آمد؟
بی نمودار
اگر من
خیلی پیرم برای تو
اگر تو
,خیلی جوانی برای من
معنایی ست در خور
برای درسنامه ها
و برای حسابگرانی که
.هر چیز را به قواره می برند
خواندن
کسی که از شعر
انتظار رهایی دارد
باید بیاموزد که
.شعر بخواند
کسی که از شعر
انتظار رهایی ندارد
باز
بهتر است که
بیاموزد
.چگونه خواندن را
وداع با گذشته ها
خوبی ها
پرواز می کنند
از جایی که
,گذشته نام دارد
می روند
تا خورشید
که هر روزه در طلوع است و
.در غروب
مسیر قدیمی مدرسه
روی همین خیابان
در همین جایی که سالیانی پیش
,تا رسیده بودند
صدایی تهدیدگر
پژواگ بسته بود :
-ایست !...
.و من نایستاده بودم
***
روی همین خیابان
پس از رد سالیان
-سال های ساکت-
:هنوز صدایی می گوید
..!-ایست
و من می ایستم.
شعر عاشقانه برای آزادی
شعر آزادی برای عشق
آزادی
.ماننده عشق است
***
اگر از پس سالیانی چند
خوشبختی موعود
باز
از درون گنجه دربسته
,برون آید
: و بگوید که
-رخصتی دو باره
!توراست
!بگو
آن گاه
چه می توانی کرد؟
***
آیا می توانم
نفسی عمیق برکشم
و بازوانی پرواز دهم
تا دوباره
برنایی باز آید و
؟!شور زندگی
***
یا اینکه
بوی نفتالین خواهم داد و
ماندگی
با استخوان هایی که
می فرسایند
درضرباهنگ قلب یک غریبه ؟
***
آزادی عشق است
و عشق
-آزادی -
پیش از آنی که مرده باشم
هنوز
یک بار دیگر
سخن از گرمای زندگی می گویم
تا دیگرانش بدانند که
,گرمایی ندارد
که می توانست...
,پیش از آنی که مرده باشم
هنوز
یک بار دیگر
سخن از عشق می گویم
تا دیگرانش بگویند :
-!بوده است
,آری
,بایستی باشد
هنوز
یک بار دیگر
,سخن از سمت خوشبختی
, و امید به شادمانی می گویم
:تا دیگرانش بپرسند
-چه بود و
چه وقت خواهد آمد؟
بی نمودار
اگر من
خیلی پیرم برای تو
اگر تو
,خیلی جوانی برای من
معنایی ست در خور
برای درسنامه ها
و برای حسابگرانی که
.هر چیز را به قواره می برند
خواندن
کسی که از شعر
انتظار رهایی دارد
باید بیاموزد که
.شعر بخواند
کسی که از شعر
انتظار رهایی ندارد
باز
بهتر است که
بیاموزد
.چگونه خواندن را
وداع با گذشته ها
خوبی ها
پرواز می کنند
از جایی که
,گذشته نام دارد
می روند
تا خورشید
که هر روزه در طلوع است و
.در غروب
مسیر قدیمی مدرسه
روی همین خیابان
در همین جایی که سالیانی پیش
,تا رسیده بودند
صدایی تهدیدگر
پژواگ بسته بود :
-ایست !...
.و من نایستاده بودم
***
روی همین خیابان
پس از رد سالیان
-سال های ساکت-
:هنوز صدایی می گوید
..!-ایست
و من می ایستم.
ادامه دارد: پیمان پایدار
********************************
(*)Fried Erich / انتشارات مازیار-تهران- چاپ اول1382
No comments:
Post a Comment