Sunday, March 9, 2014

زينب پاشا :پيشتاز بيداری زن قرنها ستمديده ايرانی است



" در تاريخ پرفراز و نشيب ما، زنانی نيز بوده اند که برای بهبود وضع اسف بار اجتماعی خود و همنوعانشان، مبارزه کرده اند. آنان به فراست دريافته بودند که رهايی زنان از ستم چند لايه زمانه، تنها از خودشان ساخته است. اغلب اين زنان را زنان طبقه اشراف و ممتاز تشکيل مي دادند ولی زينب پاشا از معدود زنان انگشت شماری است که از طبقه پايين اجتماعی، عليه نظام ستمگر زمانه خود سر به عصيان برداشت. لکن پيکار او مانند ديگر پيکارگران زن ايرانی، ناشناخته باقی مانده بود و جسته و گريخته از آن زير عناوين «کيد زنان»، «مکر زنان» در تاريخ مذکر نام برده می شد. تا اينکه در سال 1360  شرح مبارزات اين زن عيار و مبارز  برای نخستين بار در کتاب «زنان ايران در جنبش مشروطه» گرد آورده شده است .

زينب پيشتاز بيداری زن قرنها ستمديده ايرانی است. وی تقريباَ 110 سال پيش مهر سکوت تاريخ را از لب برمی دارد، زنجير سنن و قوانين فئودالی را می گسلد و برای نخستين بار د ر تاريخ با چهل نفر از زنان قهرمان تبريز عليه ستم، ستم پيشگان داخلی و استعمار گران خارجی و به موازات آن عليه نابرابریهای جنسی به جنگ مسلحانه دست می زنند.

زينب معروف به « بی بی پاشا»، « زينب باجی»، « ده باشی زينب»، «زينب پاشا» در يکی از محلات قديم تبريز- عمو زين الدين، در يک خانواده روستائی به دنيا آمده است. پدرش شيخ سليمان، دهقان بی چيزی بوده که مانند ديگر روستائيان بسختی روزگار می گذرانيده. از زندگی زينب پيش از واقعه رژی، بيش از اين اطلاعاتی در دست نيست. همانطور که از زندگی افسانه آميز ديگر عياران بنام اين عصر، حلاج اوغلی، حاج اللهيار، چيز زيادی نمی دانيم. آنچه که مسلم است زينب در رنج و محنت بزرگ شده و سالها به علل شوربختی خود و مردم زجر کشيده اش فکر کرده و از تجارب غنی قرنها مبارزه مردمش، ساده و بیواسطه، مانند بابک، کوراوغلی، قاچاق نبی و ... درس آموخته است.

شهرت زينب از زمانی آغاز مي شود که ناصرالدين شاه امتياز خريد و فروش توتون و تنباکو را در سراسر ايران به يک شرکت انگليسی واگذار می کند. « انگليسيان به ايران آمده، مانند دولتی که ايران را فتح کرده باشند به تمام بلاد ماُمور می فرستند. امتياز رژی کاسه صبر مردم را لبريز می کند. تبريز نخستين شهری است که عکس العمل تندی نشلن مي دهد و پرچم مخالفت را بلند مي کند. بازار اين شهر به علامت اعتراض بسته می شود و متجاوز از بيست هزار نفر مسلح می شوند.» و به شاه تلگراف می کنند که به هيچ وجه زير بار اين قرارداد نخواهند رفت. پس از چند روزی که از بسته شدن بازار می گذرد، ماُموران دولتی بزور ارعاب و تهديد و وعده و وعيد بازاريان را مجبور به باز کردن بازار می کنند لکن چند ساعتی از باز شدن بازار نگذشته بود که 
« دسته ای از زنان مسلح با چادر نمازی که گوشه های آن را به کمر بسته بودند، در بازار ظاهر می شوند و دست به اسلحه می برند و بازار را مجبوراَ می بندند.» و سپس بسرعت در کوچه پس کوچه ها از نظرها پنهان می شوند. رهبری اين زنان را زينب به عهده داشت. ماُمورين دولتی بارها سعی در باز کردن بازار می کنند ولی گروه زينب هربار با اسلحه گرم و سنگ و چماق به بازار می ريزند و رشته های دولتيان را پنبه می کنند.

ميرزا فرخ يکی از شعرای معاصر زينب که خود شاهد مبارزات زينب و ياران او بوده، در اين باره شعری دارد که آن روزها ورد زبان مردم تبريز بوده است:

حکم ايله دی زينب پاشا

جمله اناث و فراشا

سيز بازاری باسون داشا

دگنگی ياغليون گليم

پاتاوامی ياغليوم گليم"
**************** 
ممنون از رفیق بهیار کوشا برای ارسال این متن به نه سخد
پیمان پایدار

No comments:

Post a Comment