Saturday, September 10, 2011

دو شعر از پابلو نرودا , از دفتر " ما بسیاریم " , به ترجمه نیاز یعقوبشاهی و ع- طالع- چاپ انتشارات توس 1352Muchos Somos

(1) به پیش
من با راستی پیمان بستم
که روشنائی را به زمین باز گردانم.

میخواستم همچون نان باشم .
مبارزه هرگز مرا خواهان نیافت .


اما, اینک منم, با آنچه دوست میداشتم,
با تنهائی ای که از دست دادم .
در سایه آن سنگ ,من نمی آسایم .

دریا خروشان است, خروشان در سکوت من .

_________________________

(2)ما بسیاریم

از آدمهای بسیاری که هستیم, که هستم ,
نمی توانم بر یکی انگشت بگذارم.
آنها برای من, درپوشش جامه ها گم شده اند .

هنگامی که همه چیز گویا چنان است
که مرا آدمی با هوش جلوه دهد ,
ابلهی که من او را در خود پنهان میدارم,
زمام سخنم را بدست میگیرد, و دهانم را اشغال میکند .

در فرصت های دیگر, میان مردم ممتاز
چرت میزنم
و هنگامیکه خویشتن دلیرم را به خود می خوانم,
ترسوئی که کاملا برایم ناشناخته است,
اسکلت حقیرم را
در قنداق هزاران محافظه کاری می پیچد .

هنگامی که خانه ای مجلل, به آتش کشیده می شود,
بجای آتش نشانی که خبر می کنم ,
آتش افروزی به صحنه میپرد
و او منم . کار دیگری نمی توانم کرد.
چه بایدم کرد تا خود را بشناسم ؟
چگونه می توانم از نو خود را بسازم ؟

همه کتابهائی که میخوانم,
چهره قهرمانان خیره کننده,
و اغلب, سرشار از اعتماد به نفس را بزرگ می کنند .
از حسد آنها می میرم.
و در فیلم ها که, گلوله ها در باد پرواز می کنند,
در حسد گاو چرانان میمانم,
نیز در ستایش اسبان .

اما ,هنگامی که وجود بی باکم را فرا می خوانم,
همان خویشتن کاهل قدیمی پیش می آید.
چنین است که هرگز نمی دانم من اصلا کیستم
نه اینکه چند تنم, نه اینکه که خواهیم شد؟
دلم میخواست بتوانم زنگی را بفشارم

 و خویشتن واقعی ام را فرا خوانم, من حقیقی ,
زیرا اگر براستی به خویشتن راستینم نیازمند باشم,
نباید به خودم اجازه دهم که از میان برود .

وقتی می نویسم, در دوردست ها سیر میکنم
و وقتی باز می گردم, پیش از آن عزیمت کرده ام
دلم می خواست ببینم آیا همین چیزها
برای دیگر مردمان نیز, چونان که برای من, پیش می آید؟
دلم می خواست ببینم که آیا بسیاری از مردم نیز مثل من هستند؟
و اینکه آیا به همینسان برای خود جلوه میکنند؟

وقتی این مساله به تمامی کشف شد,
می خواهم خود را در مورد اشیا چنان آموزش دهم,
که وقتی میکوشم مسائل خود را توضیح دهم,
سخن بگویم از جغرافیا, نه از خود .

****************************
پیمان پایدار

No comments:

Post a Comment