Friday, September 9, 2011

آنارشیسم:کماکان تنها تئوری انقلابی ضد سرمایه داری, قسمت دهم

و اینک ادامه این بخش از کتاب رفیق عزیزم ,جیمز هرود James Herod


پیمان پایدار

****************************

راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
Ways to begin Gutting Capitalism


(36)زبان خود را بازیابیم / بازستانیم

ما مدتهاست که زبان خلاق و آزاد خویش را صحبت نمیکنیم . ما زبان حاکمانمان و مزدورانشان را صحبت میکنیم . تعجبی نیست, با توجه به اینکه زیر بمباران مدارس و رسانه های جمعی بوده ایم .در ضمن ما واقعا با همدیگر هم زیاد صحبت نمیکنیم, که البته تنها راهی است که زبان میتواند خلق شود . به جایش ما به آنها گوش می دهیم . ما با گوشی بر روی سرهامان قدم می زنیم . ما به معلمان گوش می دهیم, بعضی اوقات برای بیست سال . ما به اخبار گوش میدهیم, به برنامه های بحث و گفتگوی تلویزیون ,به هواشناسی ,به هزاران تبلیغات, به گزارشات بورس, حتی با وجود اینکه هیچکدام از ما سهام نداریم (و اونائی که دارند, زیاد نیست). ما به رئیس جمهور گوش می دهیم. ما به رئیس هایمان, به وزرا, به دکتر و روانشناس, گوش میدهیم . بعضی ها حتی خوابشان نمی برد مگر اینکه رادیو و یا تلویزیون روشن باشد . رادیو در همه ماشین ها هست . در محل کار, در هر آشپزخانه . میلیونها انسان صبح ها با رادیوی ساعتی بلند میشوند . رادیو در سواحل و در کمپ ها موجود است . ما به سیستم راه و ترابری (م.ب.ت.آ در ماساچوست) پشت بلندگوهایشان در هر ایستگاه قطار گوش میدهیم که به ما می گویند در آنطرف / ورای خطهای زرد نروید, سیگار نکشید و آشغال نریزید, خبرچینی از خرابکارها بکنیم و اینکه روز خوبی داشته باشیم , بدون اخم و اعتراض از یک مسافر . ما مرتبا به زبانی که ساخت خودمان نیست در حال گوش فرا دادن هستیم .  

ما حتی به آنها اجازه می دهیم که زبانشان را راست توی مغز کودکانمان, قبل از اینکه آنها حرف بزنند, فرو کنند . زبانی است پر از حسن تعبیر ( نیک واژه*) دو پهلو, مغلطه ,عامیانه و مغشوش گرانه . زبانی بس زشت می باشد . در مقایسه با فقط صد سال پیش زبان ما در حال حاضر تحلیل رفته, آلوده و فاسد گردیده توام با ضعیف شدن عظیم قدرت گویا گرانه . ما نمی توانیم با استفاده از این زبان راحت بیندیشیم . هر چند به نظر عجیب می آید اگر بگوییم که کلمات چیزهای خیلی مشخص (کنکرت) هستند, و ما می توانیم به آنها توجه نشان دهیم . ما لزومی ندارد که بگوییم "جامعه صنعتی " به جای سرمایه داری, فقط یک مثال زده باشیم . کتابهایی در مورد دو پهلو گویی (مغلطه) توسط مخالف گرایان در حال نوشته شدن است . ما می بایستی مطالعه شان کنیم . ما همچنین میبایستی لغات را که از اولین قربانیان سرمایه داری در قرون 16, 17, 18م میلادی بوده اند هر کجا که میتوانیم پیدا کنیم, مطالعه کنیم. آنها دید واضح تری از صدماتی که بهشان می خورد داشتند .حتی در قرن نوزدهم زبان مخالفان خیلی غنی و قوی بود . به طور مثال اگر میخواهید ببینید که چقدر زبان ما حقیر گشته, آن را پس از مطالعه سخنرانی های 'ویلیام موریس'(+) یا ولتر ده  کلیر'( *+) مقایسه کنید' . 

(37) قابلیت دفاع از خود را بازیابیم

هیچگاه در تاریخ گذشته مردمی این چنین بی چون و چرا تمام عیار در مقابل ستمگرانشان بی دفاع نگشته آنطور که طبقه کارگر جهان سرمایه داری گردیده, طبقه ای که شامل اکثریت قریب به اتفاق مردم می باشد . ما صاحب هیچگونه ابزاری نیستیم و نمیتوانیم نیازهای زندگیمان را تامین کنیم, نه حتی لباس و پناهگاهی . ما دارای زمین نیستیم و نمیتوانیم غذای مورد نیازمان را تهیه کنیم. ما صاحب هیچگونه سلاحی نیستیم و از خود در مقابل حملات نمیتوانیم دفاع کنیم . کومونیته هایمان و خانواده هایمان تیکه پاره شده اند . ما کنترل چیزهایی که به فرزندانمان تعلیم و آموزش می دهند نداریم . زبانمان دیگر متعلق به ما نیست .ما دیگر موسیقی خویش را نمیتوانیم بسازیم . هر هفته پولهایمان را به طبقه حاکم تحویل میدهیم که برایمان نگهداری کنند(در بانکها) . ما  کاملا تحت فرمان و اراده حاکمانمان هستیم (و تازه فکر میکنیم که آزادیم !) . حتی شخصیت هایما ن عوض شده و تضعیف گردیده . مدتهاست که آن استقلال و مقاومت دو آتیشه که توسط دهقانان و افراد بومی سراسر جهان در مقابل تهاجمات اولیه سرمایه داران از خود نشان می دادند از ما رخت بربسته است . ما در حال حاضر نوعی مردم سر به راه هستیم, آنقدر فرمان بردار که حتی آگاه نیستیم که ما را سر به راه کرده اند . ما مردمی مرعوب شده, مغلوب شده پاسیو و کنترل گشته, خوددار, تسلیم و اداره شده هستیم . 

حال آنکه ما کاملا فرمانبردار نیستیم و این نکته قوت و تنها امید ماست (یا ناامیدی, اگر آنها تنها نیاز به این داشته باشند که عمدتا فرمانبردارمان کنند) . اینکه آنها تا کنون شکست خورده اند حتی با تمام قدرتهایشان , مدارس , قدرت نظامی و رسانه ای جمعی نتوانسته اند کاملا ما را سر براه کنند, گویای اینست که آنها هرگز نمی توانند کاملا ما را سر به راه گردانند (مگر اینکه اصل و نهاد - ژن- ما را عوض کنند که من مطمئن هستم 24 ساعته دارند روش کار میکنند ). این گویای آنست که ما میتوانیم پیروز شویم, که ما قوی تر هستیم .

این دقیقا واضح است که قابلیت دفاع از خود را بازیافتن به معنی ساده تلنبار کردن اسلحه یوزی نمیباشد. در حقیقت اصلا مسئله ساده ای نیست .عملا به مانند باز یافتن قابلیت زندگی مستقلانه (خود مختارانه) میباشد .معهذا , خیلی چیزها هست که ما فی مابین میتوانیم انجام دهیم .بطور مثال , میتوانیم دو چشمی پلیس ها را بپائیم .هر وقت معرکه ای پیش آمد و پلیس داخل شد,میبایستی دورشون حلقه بزنیم و مشاهده گر باشیم . این خود به یک عمل ترمزی علیه خشونت گرائی پلیس تبدیل میگردد و در ضمن میتوانیم شاهدانی باشیم بر هر آنچه که رخ میدهد . متاسفانه , مسائل در حال حاضر در جهت مخالف سیر میکنند . کلی از  مردم محل , تحت نظارت مستقیم پلیس منطقه خودشون, مواظبند که جرمی در محله شون رخ ندهد . بزبانی دیگر, مردم خودشون رو به پلیس تبدیل کرده اند, به اسم مقابله با جرم و جنایت, جاسوسی همسایه هاشونو میکنند . اگر روند بهمین گونه پیش بره, دیری نخواهد پائید مثل روسیه بشه, اعضای یه خانواده جاسوسی اعضای دیگه خانواده را برای سازمان مخفی دولتی انجام دهند . مردم توجه شون از جنایات مرتکب شده توسط دولت , کمپانیها, و پلیس سلب شده و فقط تهدیدی که لات و لوت ها واسه محله شون هست رو میبینند .

فمینیست ها راه صحیحی رو پیش گرفته بودند وقتی در اواخر دهه 1960 رو به کلاس های کاراته کرده بودند. آنها گفتند که از ناتوانی و آسیب پذیری/ درماندگی خسته شده اند .پس به فراگیری شیوه های دفاع از خود پرداختند. ما نه تنها میبایستی علاقمندی به دفاع از خود را زنده گردانیم, بلکه میباید به گسترش آن نیز همت کنیم . میبایستی به سطح کومونیته کشاندش ونمیبایست صرفا درحدود پراتیک انفرادی بماند . از آنجائی که ما هیچگاه نخواهیم توانست تانک, هلیکوپتر, ماشین پلیس, گاز اشک آور, و....بخریم( نه اینکه تازه حتی بخواهیم که داشته باشیم), ما میبایستی به اختراع سلاحهای اجتماعی برای مقاومت و مقابله با آنها و دفاع از خویش کوشش نمائیم  .      

************************************
پایان فصل هفت

تیتر فصل هشت : نظرات عمومی بر سر استراتژی

ادامه دارد... : پیمان پایدار


*****************************
(*)Euphemisms / (+) William Morris  / (+*) Voltairine de cleyre

No comments:

Post a Comment