Monday, July 18, 2011

بسيج و خشونت، يك تحليل اقتصادي

مقدمه
تحلیل فوق العاده زیبای اقتصادی, با زبانی شیرین و تدوین و ویراستاری قابل تقدیر,مجددا از طرف رفیق خوبم الهه عشق و دوستی بدستم رسیده که تقدیم حضور خوانندگان این صفحه میکنم.سلامتی و پیروزی تک تک شما عزیزان خواست قلبیم میباشد:سرنگون باد رژیم جهل و ستم ملاها و حاکمیت استبداد و مرگ پرست اسلامی__زنده باد آزادی__پیش بسوی آنارشی__پیمان پایدار

*************************************************


بسيج و خشونت، يك تحليل اقتصادي
م.ن

چرا بسيجي‌ها در مقابل مردم خشونت زيادي به كار مي‌برند؟ آيا  آنها خود انگيزه‌هاي متفاوتي دارند؟
جرس
مقدمه
بسياري از افرادي كه در زمينه اقتصاد تخصص يا مطالعه‌اي ندارند، اقتصاد را علمي «ملال‌آور» به تصوير كشيده‌اند اما به ويژه از نيمه دوم قرن بيستم با ورود اقتصاددانان به مباحث اجتماعي و ارائه تحليل‌هاي بديع و نوآورانه در حوزه مسائل و پرسش‌هاي اجتماعي، اين علم تا حدود زيادي از ويژگي ملال‌انگيزي خود فاصله گرفته است. در اين نوشتار سعي مي‌كنم با زباني ساده و به دور از تحليل‌هاي پيچيده اقتصادي موضوعي را تحليل كنم كه در نگاه اول شايد هيچ ارتباطي با اقتصاد نداشته باشد. پس توصيه مي‌كنم كه «اندكي شكيبا باشيد» مطمئنم در پايان مطالعه اين نوشتار خواهيد ديد كه اين «علم ملال‌آور» با ارائه تحليل‌هاي بديع و نوآورانه چگونه مي‌تواند در زندگي رومزه ما مفيد واقع شود.

چگونه آغاز كنيم؟
چگونه مي‌توان برخي از رفتارهاي شخصي و اجتماعي را با ابزارهاي اقتصادي تجزيه و تحليل كرد. آيا اقتصاد براي مشكلاتي مانند تجاوز به حقوق ديگران، دروغ گفتن، تقلب، پارتي بازي، خشونت و مانند آن كه در جامعه امروز به نحو گسترده‌اي فراگير شده‌اند، راه حل و توضيحي دارد؟ آيا اقتصاد مي‌تواند عشق، هنر، زيبايي، موسيقي، جنگ و قدرت را تحليل كند يا تنها براي تحليل‌هاي آكادميك در حوزه پول، تجارت، توليد، مصرف، توزيع درآمد، فقر و ... كاربرد دارد؟

شايد اولين كسي كه پاي اقتصاد را به خارج از حوزه‌هاي كلاسيك آن كشاند، «گري بِكِر» استاد اقتصاد دانشگاه شيكاگو و برنده جايزه نوبل اقتصاد باشد، او در اواسط دهه شصت ميلادي براي موضوعاتي مانند تمايل به داشتن فرزند و مهاجرت، تحليل‌هاي جديد و بديعي ارائه كرد. مدل‌هاي بِكِر تا آن اندازه دقيق و موشكافانه بود كه در اندك زماني مدل‌هاي قديمي كه عمدتاً بر پايه اصول جامعه‌شناختي استوار بود عملاً ‌به كنار نهاده شدند. او در «تئوري اقتصاد خرد باروري» خود، فرزند را در دوره‌هاي مختلف اقتصاد كشاورزي و صنعتي مدرن به صورت «كالاي سرمايه‌اي» و «مصرفي بادوام» براي خانوار تعريف كرد و از اين طريق با وارد كردن تأثير متغيرهاي اقتصادي بر تقاضاي فرزند، نشان داد كه چگونه با تغيير ساختار اقتصاد از كشاورزي به صنعت و مدرن شدن جامعه، نگاه والدين به فرزند به عنوان يك كالاي سرمايه‌اي كه داشتن تعداد بيشتر آن بر كمتر آن ترجيح دارد به كالاي مصرفي بادوام كه بر اساس «تابع مطلوبيت كل خانوار» و «مطلوبيت نهايي نزولي» تعريف مي‌شود، داشتن تعداد كمتري از آن اما با كيفيت بالاتر بر كميت بيشتر ترجيح داده مي‌شود.

پس از بكر، «تودارو و هريس» نيز مهاجرت را به عنوان يك پديده‌اي اقتصادي مدل‌سازي كردند. آنها نشان دادند كه انگيره‌هاي اصلي مهاجرت اقتصادي است و تئوري‌هاي جامعه‌شناسانه كه بر اساس «عوامل جذب و دفع» استوارند قادر نيستند بخش اعظمي از انگيزه‌هاي مهاجرت را توضيح دهند.

«
رابرت ماندل» برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 1999، از ديگر پيشتازان اين عرصه است. او در كتاب خود با عنوان «انسان و اقتصاد» كه در سال 1968 انتشار يافت، به بررسي موضوعاتي مانند عشق، موسيقي، هنر، زيبايي و ... از منظر اقتصاد مي‌پردازد. «رابرت بَرو» از ديگر اقتصاددانان صاحب نظر در اين حوزه است. او نشان داده است كه مسائل فرهنگي، سياسي و اجتماعي را مي‌توان به صورت كمي در حوزه «اقتصاد رشد» تحليل كرد. «جرج آكرلف» نيز نشان داده است كه مسائل روانشناختي و اجتماعي را مي‌توان با ابزارهاي تحليل بازار كار تجزيه و تحليل كرد و به نتايج مبتكرانه‌اي رسيد.

اما در اين ميان شايد «استيون لويت» برنده جايزه «باهوش‌ترين اقتصاددان جوان آمريكا»، چيز ديگري است. «لويت» كه فارغ‌التحصيل هاروارد و MIT است، با نگاهي متفاوت از افراد معمولي به چيزهاي پيرامون خود مي‌نگرد. او عمدتاً‌ به مسائل و معماهاي زندگي روزمره علاقه‌مند است. او مي‌گويد: اگر از من در مورد وضعيت اقتصاد، آينده آن، بازار بورس و مانند آن بپرسيد به راستي چيزي در مورد آنها نمي‌دانم» اما «لويت» چيزهاي بسيار مفيدتري مي‌داند.

بر اساس ادعاي او اگر دو شرط برقرار باشد، اقتصاد مي‌تواند بسياري از رفتارهاي پيچيده فردي و اجتماعي را توضيح دهد: اول طرح سؤال مناسب و دوم در اختيار داشتن داده‌هاي كافي. چنانچه اين دو شرط برقرار باشد، اقتصاد پاسخ‌هاي جالب و گاه شگفت‌آوري را ارائه مي‌دهد. تصور كنيد: بين كاهش جرائم در دهه 90 در شهر نيويورك و قانوني شدن سقط جنين چه ارتباطي وجود دارد؟ آيا معلم‌ها هم تقلب مي‌كنند؟ آيا كارمندان عالي‌رتبه هم دزدي مي‌كنند؟ چه شباهتي بين گروه «كوكلوكس كلان» و فروشندگان مسكن وجود دارد؟ چرا فروشندگان مواد مخدر با مادرانشان زندگي مي‌كنند؟ آيا نام شما در سرنوشتتان مؤثر است؟ «لويت» براي اين‌گونه پرسش‌ها، پاسخ‌هاي جالب و مهيجي ارائه مي‌دهد.

پرسش:
-
چرا بسيجي‌ها در مقابل مردم خشونت زيادي را به كار مي‌برند؟
-
آيا اين موضوع ناشي از خواست فرماندهان عالي‌رتبه آنان است يا آنها خود انگيزه‌هاي متفاوتي دارند؟

مروري بر تئوري كارگزاري:
«
كارگزار» شخصي است كه براي ديگري يا به نمايندگي از او مشغول به كار است. بنابراين شخصي كه به استخدام يك شركت يا سازمان درآمده باشد، «كارگزار» آن سازمان است. «تئوري كارگزاري»، مطالعه انگيزه‌هاي موجود براي كارگزاران است. اين انگيزه‌ها حائز اهميت هستند چرا كه كارگزاران نياز به داشتن علايق و اهدافي مشابه با علايق و اهداف كارفرمايان خود ندارند.

تئوري كارگزاري بر هزينه ايجاد انگيزه تمركز دارد. وقتي يك اتومبيل كرايه مي‌كنيد، يك رابطه كارگزاري ايجاد كرده‌ايد. بحث‌هاي زيادي در مورد اينكه رانندگي با چه اتومبيلي بهتر است، در ميان مردم وجود دارد. برخي اتومبيل‌هاي موتور جلو و برخي موتور عقب را ترجيح مي‌دهند. برخي اتومبيل كلاسيك و بعضي آيروديناميك. تعدادي شاسي بلند و برخي كوپه. اما «پرستون مك‌آفي» مي‌گويد: اتومبيل كرايه‌اي!!! هيچ اتومبيلي بهتر و راحت‌تر از راندن با اتومبيل كرايه‌اي نيست. شما مي‌توانيد سريع‌تر رانندگي كنيد، پيچ‌ها را با سرعت بالا بپيچيد، لايي بكشيد و اصلاً هم نگران هزينه‌هاي مترتب بر آن نباشيد. چرا؟

بياييد براي آنكه نقش انگيزه‌ها را در تئوري كارگزاري بهتر تشريح كنم مثالي را مرور كنيم. فرض كنيد شما صاحب يك خانه هستيد كه 100 ميليون تومان ارزش‌گذاري شده است. شما براي فروش اين خانه به آژانس املاك مراجعه مي‌كنيد. سهم آژانس از كل معامله را هم 3 درصد در نظر بگيريد يعني اگر خانه با قيمت 100 ميليون تومان به فروش برسد، صاحب آژانس 3 ميليون تومان عايدي كسب مي‌كند. حال تصور كنيد كه شما نخواهيد خانه را در اين قيمت به فروش برسانيد و بخواهيد مثلاً يك ماه صبر كنيد تا خانه را با 10 درصد بيشتر بفروشيد. به نظر شما عكس‌العمل صاحب آژانس چه خواهد بود؟

من تجربه فروش خانه ندارم اما در تجربه اجاره‌نشيني و يافتن خانه اجاره‌اي به كرات با اين موضوع مواجه شده‌ام. صاحب آژانس اصرار مي‌كند كه شما خانه را در اين قيمت بفروشيد حتي اگر احتمال دهد كه تا يك ماه ديگر با 10 درصد بالاتر آن را خواهد فروخت. توجه كنيد؛ اگر خانه با قيمت 10 درصد بالاتر به فروش رسد كل عايدي بنگاه‌دار از اين افزايش فقط 300 هزار تومان در مقابل سود 9.7 ميليون توماني شما خواهد بود. به دست آوردن مبلغ 3 ميليون تومان به صورت قطعي در شرايط حال بر كسب عايدي 3 ميليون و 300 هزار توماني در شرايط «نااطميناني» در آينده ارجح است. پس ميان انگيزه‌هاي شما و صاحب آژانس تفاوت بسيار زيادي وجود دارد. تحقيقات «لويت» نشان مي‌دهد كه بنگاه‌هاي مسكن خانه‌هايي را كه خود آنها مالكشان هستند، به طور متوسط 10 روز بيشتر در بازار نگه مي‌دارند و آنها را با قيمت 3 درصد بالاتر مي‌فروشند!! پس بين انگيزه‌هاي كارگزار و كارفرما لزوماً‌ همسويي وجود ندارد. در واقع همسويي ميان انگيزه‌هاي كارفرما و كارگزار به ميزان و سهم عايدي هر يك از آنها وابسته است. اگر سهم كارگزار از افزايش عايدي كل در مقايسه با سهم كارفرما اندك باشد، كارگزار خود را ملزم به رعايت انگيزه‌هاي كارفرما نخواهد دانست.

يك تجربه:
در دهه 90 پليس آمريكا با پديده‌ توأم با خشونت و فراگيري «كرك كوكايين» مواجه شد. اين موضوع به حدي جدي بود كه تصور فروشندگان ميليونر مواد مخدر، پليس و سياستمداران آمريكا را به وحشت انداخت. «سودهير ونكتش» كه در ميان دوستانش به «سيد» معروف بود و در رشته رياضيات تحصيل مي‌كرد (او بعداً در رشته بازرگاني به ادامه تحصيل پرداخت) در هنگام جمع‌آوري پرسشنامه براي يك كار پژوهشي به طور اتفاقي با يكي از زيرشاخه‌هاي گروه‌هاي فروشنده مواد مخدر به نام «ملت هوادار گانگستر سياه» آشنا شد و پس از مدتي تصميم گرفت در مورد آنها تحقيق كند. رييس اين زير شاخه فردي بود به نام «ج.تي»كه گروه او نيز به همين نام معروف بود. «ج.تي» در رشته بازرگاني تحصيل كرده بود و پس از مدتي وارد اين گروه شده بود. از آنجا كه «ج.تي»در رشته بازرگاني تحصيل كرده بود، صورت مالي فروش و هزينه‌هاي گروه تحت امرش را به صورت دقيق طي 4 سال يادداشت كرده بود. «سيد» توانست با جلب اعتماد يكي از اعضاي گروه آن دفترچه را به دست آورد و وقتي باز هم به صورت اتفاقي با «لويت» آشنا شد، آن دفترچه را در اختيار او قرار داد. «لويت» دريافت كه ساختار سازماني و شيوه توزيع درآمد گروه «ج.تي»، به شركت‌هاي سرمايه‌گذاري آمريكا مانند شركت‌ »مك دونالدز» بسيار شبيه است.

ساختار مديريت «ملت هوادار گانگستر سياه» از يك هيأت مديره تشكيل شده بود كه هر يك از گروه‌هاي زير مجموعه مي‌بايد 20 درصد از مبلغ فروش خود را به آنان مي‌پرداخت. مابقي درآمد در اختيار رييس گروه بود تا «هر طور كه خود صلاح مي‌داند» هزينه كند. در ساختار تشكيلات زيرمجموعه‌ها نيز يك رييس در رأس هرم، سه افسر كه هر كدام به طور مستقيم با رييس در ارتباط بودند، يك مأمور امنيتي، يك خزانه‌دار و يك افسر عملياتي قرار داشت. زير دست هر افسر تعداد 25 تا 85 سرباز بنابر شرايط بازار در فهرست حقوقي قرار داشت.

«
لويت»، با مطالعه صورت‌هاي مالي گروه «ج.تي»دريافت كه «ج.تي»درآمد ماهيانه‌اي در حدود 8500 دلار دارد كه سالانه بيش از 100 هزار دلار براي او عايدي در بر داشت. او با تعميم دادن اين درآمد به ساير رؤساي گروه‌ها نتيجه گرفت كه در حدود 120 رييس سالانه چنين درآمدي دارند و هر يك از اعضاي هيأت مديره نيز سالانه بيش از 500 هزار دلار از طريق اداره اين باند، عايدي كسب مي‌كنند.

اما وضعيت رده‌هاي پايين‌تر و سربازها چگونه بود؟ محاسبات «لويت» نشان داد كه سربازان حداكثر 700 دلار در ماه به خانه مي‌برند !! اما چه عاملي باعث مي‌شد كه با اين درآمد پايين سربازان بازهم مايل باشند در اين گروه كار كنند آن هم در شرايطي كه احتمال كشته شدنشان 1 به 4 بود؟ «سيد» دريافت كه تعداد زيادي از نوجوانان سياه‌پوست ساكن در منطقه تحت امر «ج.تي»، در صف انتظار ورود به رده سربازان هستند. اين موضوع براي او گيج كننده بود اما باز هم اين «لويت» بود كه توانست با تحليل‌هاي بديع خود، پرده از اين راز برافكند.

«
لويت» مي‌گويد: «همان دليلي كه دختران مزارع ايالت ويسكانسين را به هاليوود مي‌كشاند، نوجوانان سياه‌پوست را هم به سمت «ج.تي»سوق مي‌دهد». «انگيزه پول‌دار شدن، مشهور شدن، حضور در ميان سران رده‌هاي بالا، شناخته شدن و برخورداري از امكانات مالي فراوان» همان چيزي كه براي يك نوجوان سياه‌پوست در تمام عمرش يك رؤيا بود. بله؛ اين راز تمايل به ورود به گروه خطرناك «ج.تي» بود. او مي‌گويد: «اگر درآمد انتظاري به اندازه كافي زياد باشد، خيلي‌ها براي ورود به اين عرصه صف مي‌كشند تا فقط شانس خود را امتحان كنند». او مي‌ديد كه تعداد افرادي كه مايل به فروش مواد مخدر در شيكاگو هستند از تعداد گوشه‌هاي دنج و مناسب خيابان براي فروش مواد مخدر بسيار بيشتر است.

تعادل بازار عرضه و تقاضاي كار مي‌گويد كه وقتي افراد زيادي تمايل و توان انجام كاري را داشته باشند، دستمزد انجام آن كار خيلي بالا نيست. به زبان اقتصادي‌تر، افزايش عرضه نيروي كار با فرض ثبات ساير شرايط از جمله تقاضاي نيروي كار، موجب كاهش دستمزد مي‌شود. اين يك اصل است كه دانشجويان اقتصاد در دروس مقدماتي خود مي‌‌آموزند. البته مهارت خاصي كه هر شغل نيار دارد، ناخوشايند بودن شغل و ميزان تقاضا براي خدمات آن از جمله ديگر عوامل تأثيرگذار بر دستمزد پرداختي است.

«
لويت» مي‌گويد: درآمد روسپي‌ها از معمارها بيشتر است. چون عرضه بالقوه فاحشه نسبتاً پايين است چرا كه هيچ دختري با رؤياي فاحشه شدن بزرگ نمي‌شود، مهارت آنها اگر چه تخصصي نيست اما در زمينه‌اي تخصصي به كار گرفته مي‌شود، اين شغل ناخوشايند است چرا كه با احتمال بالاي خشونت و از دست دادن يك زندگي پاك همراه است و در نهايت اينكه تقاضا براي خدمات آن بالاست. «يك معمار با احتمال بيشتري يك فاحشه را استخدام مي‌كند تا يك فاحشه معمار را».

پس از مدتي «ج.تي» درگير جنگ خياباني با يك گروه رقيب شد. اما به راستي چرا او وقتي اين همه درآمد داشت و در حالي كه مي‌دانست فضاي آرام براي كسب وكار او مناسب‌تر است، خود را در چنين جنگي درگير كرد آن چنان كه بخش اعظمي از سود و مشتريان خود را از دست داد؟
اما «ج.تي» اصلاً با چنين جنگي موافق نبود و حتي شروع كننده آن هم نبود!! در واقع اين سربازان بودند كه جنگ را آغار كردند و هر روز شعله‌هاي آن را بيشتر و بيشتر مي‌افروختند؟! به نظر شما باز هم بايد به مرور «تئوري كارگزاري» بازگرديم؟ گمان مي‌كنم اگر اين بار «تئوري كارگزاري» را با «عوامل چهارگانه بازار كار» تلفيق كنيم، نتيجه بهتري به دست خواهيم آورد.اول انگيزه‌هاي «ج.تي» را در مقابل انگيزه‌هاي سربازان قرار دهيد. شرايط آرام و بدون جنگ يعني سود سرشار براي «ج.تي» در مقابل درآمد اندك براي سربازان. اگر سربازي مي‌توانست خود را از ديگران «متمايز» كند آيا نمي‌توانست با سرعت بيشتري به رده‌هاي بالاتر افسري، خزانه‌داري، رييس گروه يا عضويت در هيأت مديره دست يابد آن هم در بازاري كه عرضه نيروي كار كه تخصص چنداني نياز ندارد، بسيار بالاست؟ انگيزه سربازان با انگيزه «ج.تي» همسو نبود و جنگ از اينجا كليد خورد.

«
پيشرفت» يك عضو در اين گروه‌ها با ميزان «خشونت‌آميز بودن رفتارهايش» نسبت مستقيم و بالايي دارد پس براي متمايز شدن و سرعت دادن به حركت در مسير ترقي، «خشونت» شرط اول و اساسي است. از سوي ديگر با افزايش ميزان خشونت، تعدادي از متقاضيان از بازار كار خارج مي‌شدند و اين با توجه به آن اصول چهارگانه بازار كار، به مفهوم افزايش درآمد سربازاني است كه از قدرت ريسك‌پذيري بالاتري برخوردارند.

نگاهي به بازار كار ايران
بازار كار از سمت عرضه، تابع هرم سني جمعيت است. بر اساس تئوري‌هاي جمعيت‌، جمعيت هر كشوري حداقل از سه مرحله مجزا تشكيل شده است. مرحله اول دوره اقتصادكشاورزي كه با پايين بودن سطح بهداشت عمومي، پايين بودن درآمد خانوار، بالا بودن نرخ زاد و ولد، بالا بودن نرخ مرگ و مير، پايين بودن اميد به زندگي و در نهايت پايين بودن نرخ رشد جمعيت همراه است.

در مرحله دوم كه با جهش اقتصادي، صنعتي شدن، افزايش سطح بهداشت عمومي، افزايش سطح درآمد، افزايش اميد به زندگي و كاهش مرگ و مير همراه است، به دليل آنكه خانوارها علائم بهبود را با تأخير دريافت مي‌كنند و نرخ زاد و ولد نيز تابعي از تعدادي فرزندان زنده‌اي است كه خانوار اميد دارد در پايان دوره زندگي برايش باقي بماند، نرخ رشد جمعيت افزايش پيدا مي‌كند. اين دوره را عموماً «دوره انفجار جمعيت»‌ مي‌نامند. سرانجام در دوره سوم خانوار با دريافت علائم مربوطه، نرخ باروري خود را كاهش داده و نهايتاً نرخ رشد جمعيت نيز كاهش مي‌يابد.

دوره‌هاي دوم گذار جمعيتي، عموماً طي يك نسل و با ورود متولدان آن به عرصه‌هاي مختلف از لوازم دوره نوزادي گرفته تا آموزش‌هاي دبستان، دبيرستان، دانشگاه و سرانجام بازار كار، متغيرهاي اقتصاد كلان را دچار ناپايداري شديدي مي‌كنند. اما بزرگترين چالشي كه كودكان متولد شده در اين دوره و سياستمداران و برنامه‌ريزان اقتصادي با آن مواجهند، دوره ورود به بازار كار آنان است. ايجاد شغل براي سيل عظيمي جمعيت جوياي كار كه عمدتاً به «خانوارهاي طبقات متوسط و پايين درآمدي» تعلق دارند، از بزرگترين معضلات دولت‌هاست.
 مطالعات «جوليان برير» نويسنده كتاب «اقتصاد ايران در آستانه ورود به قرن بيستم»، نشان مي‌دهد كه گذار جمعيتي در ايران، شاهد سه دوره جهش بوده است. دوره اول مربوط به سال‌هاي ابتدايي 1300 و آغاز دوره پهلوي اول است. در اين دوره با «ورود كاميون» به ايران، مرگ و مير ناشي از قحطي عملاً ‌از ميان رفت، دوره دوم به سال‌هاي «اشغال ايران توسط متفقين» باز مي‌گردد. در اين دوره بهبود شرايط بهداشتي، درآمد و تغذيه مناسب باعث ايجاد يك جهش ديگر در جمعيت ايران شد و سرانجام مبارزه با بيماري «مالاريا» در دهه 30، موج سوم افزايش جمعيت را به دنبال داشت.

اما بزرگترين جهش جمعيت در ايران به دوره 1355 تا 1365 باز مي‌گردد. بسياري از كارشناسان معتقدند سياست‌هاي تشويقي جمهوري اسلامي در سال‌هاي ابتدايي انقلاب در ايران، مهم‌ترين عامل چنين جهشي بوده است اما بنابر اظهارات يكي از اساتيد دانشگاهيم، دو تن از كارشناسان سازمان برنامه و بودجه در سال 1348 پيش‌بيني كرده‌ بودند كه جمعيت ايران در سال 1365 به 45 ميليون نفر افزايش خواهد يافت. اما در نهايت بر اساس سرشماري سال 1365، جمعيت ايران به 48 ميليون نفر رسيد يعني سياست‌هاي جمهوري اسلامي كه بعدها به «فتواي توليد مثل» شهرت يافت، تنها باعث ايجاد خطاي حدود 3 ميليون نفري يا 6.6 درصدي در جمعيت شد.

نتايج سرشماري سال 1385 نيز نشان داد كه سهم گرو‌ه‌هاي سني 15 الي 19 ساله از كل جمعيت 12.4 درصد، 20 الي 29 ساله 23.0 درصد و 30 الي 34 ساله 7.8 درصد بوده است. با توجه به اينكه اكثر جوانان متولد دهه 65-1355 به دليل نامناسب بودن بازار كار، ورود به بازار كار را به تعويق انداخته‌اند و از آنجا كه گروه سني 15 الي 19 سال نيز طي 4 سالي كه از سرشماري مذكور گذشته است، به تدريج وارد بازار كار شده‌اند، در حال حاضر اشتغال اين گروه كه عمدتاً‌ داراي تحصيلات عالي و دانشگاهي هستند، «صف» عظيمي از «لشگر بيكاران» را روانه سمت «عرضه نيروي كار» كرده است. از سوي ديگر، از سمت تقاضاي بازار كار هر لحظه علائم ناخوشايندي به بازار ارسال مي‌شود و خيل عظيم بيكاران و منتظران در صف در حال افزايش است.

«
مسعود نيلي» اقتصاددان برجسته ايراني در مطالعه‌اي با عنوان «تحلیلی از چالش‌های آینده اقتصاد ایران، زبان حال حكايت‌هاي آينده اقتصاد ايران»، نشان داده است كه بزرگترين چالش پيش‌روي اقتصاد ايران «اشتغال» جويندگان كار است كه طي چند سال آينده، بازار كار ناگزير بايد سالانه حداقل 1.1 الي 1.2 ميليون شغل ايجاد كند. وي همچنين نشان داده است كه تنها ايجاد شغل كافي نيست بلكه بايد مشاغلي ايجاد شوند كه «هزينه‌هاي يك زندگي سطح متوسط» را تأمين كند. وي مي‌‌گويد: «ایجاد شغل، تنها شرط لازم و نه کافی است و آنچه این شرط را تکمیل می‌کند «ایجاد درآمد» است. باید دید اقتصاد ما چگونه می‌تواند سالانه بیش از یک میلیون و صد تا یک میلیون و دویست هزار «شغل درآمدزا» که رفاه نسبی برای نیروی کار به بار آورد، ایجاد کند. تحقق این شرایط را می‌توان متناظر با نرخ رشد اقتصادی حدود 10 درصد در سال برای یک دوره 10ساله دانست».

مي‌دانيد اين نرخ رشد 10 درصدي يعني چه؟ او ادامه مي‌دهد: « ظاهرا گزارش‌های رسمی تهیه شده، منابع مورد نیاز 5 سال برنامۀ پنجم برای تحقق رشد متوسط 8 درصد در سال را معادل حدود هزار میلیارد دلار (سالانه حدود 200 میلیارد دلار) برآورد کرده‌اند. ابعاد بسیار بزرگ این منابع برای رشدی کمتر از آنچه در اینجا ذکر شد، بیانگر دشواری و یا ناممکن بودن این هدف است».و باز هم مي‌دانيد اين يكي يعني چه؟ تزريق سالانه 200 ميليارد دلار سرمايه‌گذاري جديد به يك اقتصاد 500 ميليارد دلاري با فرض محال امكان تأمين آن، چنان شوكي به اقتصاد وارد مي‌كند كه همين «شيرازه‌ نيم‌بند» آن را نيز از هم خواهد گسست.

بگذاريد بخش ديگري از گزارش دكتر نيلي را كه ابعاد تكان‌دهنده‌تري را نشان مي‌دهد با هم مرور كنيم: «اقتصاد ما طی سال‌های آتی، اگر در سناریوی بدون اصلاح قیمت انرژی به پیش رود، در تحقق رشد اقتصادی مورد نیاز برای ایجاد اشتغالِ بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر، با تنگنای انرژی مواجه خواهد شد و حتی با فرض متناسب بودن سایر شرایط، این عامل، ما را در حد رشد حدود 4 درصد متوقف خواهد کرد. در سناریوی اصلاح قیمت انرژی، با هر کیفیت اجرا، کندی چند ساله‌ای بر اقتصاد ما سایه خواهد انداخت. در این صورت هم در چارچوب شرایط موجود، رشد اقتصادیِ میان‌مدت در محدوده 2 تا 4 درصد خواهد بود. با رشد اقتصادی کمتر از 4 درصد، اقتصاد ما به سختی قادر خواهد بود حتی در حدود 400 هزار شغل در سال ایجاد کند. معنی این عدد آن است که براساس روندهای جاری، سالانه بین 600 هزار تا 800 هزار نفر در سال به تعداد بیکاران اضافه خواهد شد. می‌دانیم که سال‌های 1387 و 1388 سال‌های مناسبی برای اقتصاد ما نبوده‌اند و علی‌الاصول میزان اشتغال‌ ایجاد شده ظرف دو سال گذشته باید ناچیز باشد. بنابراین حتی اگر مقداری که در فاصله سال‌های اخیر به تعداد بیکاران اضافه شده را هم در نظر نگیریم، می‌توان انتظار داشت که تا سال 1394، در روند جاری اقتصاد، بین 3 تا 4 میلیون نفر به تعداد بیکاران اضافه شود. بر این اساس، کل تعداد بیکاران به نزدیک 7 میلیون نفر خواهد رسید!! (تأكيد از نگارنده است) توجه به این نکته بسیار مهم است که طی سال‌های آینده، بخش اصلی بیکاران را جوانان بین 30 تا 40 سال و «تحصیل‌کردگان دانشگاهیِ» شهری تشکیل خواهند داد که درصد زیادی از آنان «زن» خواهند بود. مدیریت مسائل این میزان بیکار با کیفیت ذکر شده مسلماً کاری دشوار خواهد بود و هزینه‌های زیادی به دولت برای مواجهه با این مسائل تحمیل خواهد شد که هیچ‌گونه اثر مثبتی بر رشد اقتصادی نخواهد داشت».

سناريوي دكتر نيلي جداً‌ تكان دهنده است. صفي با 7 ميليون بيكار در سال 1394. او در پايان مي‌گويد: «این نوشته... را می‌توان به منزله یک هشدار تلقی کرد. فرض کنید کسی به اهالی یک منطقه مسکونی مثلاً یک شهرک هشدار بدهد که بر اساس اطلاعاتی که دارد، سیلی بزرگ در راه است و اگر به این آبادی برسد، «همه چیز» را با خود خواهد برد. گروهی از اهالی این آبادی، آجرها و سنگ‌ها و دیگر مصالحی را که می‌توان برای ساختن سیل‌بند استفاده کرد، به سمت یکدیگر پرتاب می‌کنند و هر بار که تیر به هدف می‌خورد، شادی زایدالوصفی در چهره آنها پدیدار می‌شود و گروهی دیگر به قصه‌گویی و بازی مشغولند در حالی که امواج سیل، هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می‌شود. راستی اگر آنها می‌دانستند که این سیل با آنان چه خواهد کرد، باز هم این گونه رفتار می‌کردند و همچنان به بازی و دعوا می‌پرداختند؟»

اما به راستي اين يك بازي است؟ يك دعواي سرگرم كننده است؟ به داستان «سربازان خشنِ» «ج.تي» بازگرديم و آن را با شرايط حال ايران مقايسه كنيم. چه مي‌بينيد؟ صفي از بيكاران، شاغليني با دستمزد اندك كه قادر به تأمين حداقل معاش خود نيستند، رؤياي سفره نفت، كوچك شدن لحظه به لحظه «كيك اقتصاد»، انگيزه‌هاي غيرهمسو، صعود تصاعدي براي نزديك شدن به رده‌هاي بالاتر، متمايز شدن و مورد احترام صاحب منصبان و قدر قدرتان قرار گرفتن ؟ و...

باز هم «تئوري كارگزاري» را با «اصول چهارگانه» بازار كار در كنار هم بگذاريد:اما به راستي:
-
ابزار دست‌يابي به اين اهداف چيست؟
و:
-
چرا بسيجي‌ها اينقدر خشن هستند؟
-
آيا انگيزه‌هاي اين «كارگزاران خشن» با منافع «كارفرمايانشان» همسو است؟
-
آيا آنها سوار بر «اتومبيل كرايه‌اي» شده‌اند؟
 
 
منابع و مآخذ:
-
بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران، حساب‌هاي ملي اقتصاد ايران،
-
برير، جوليان، اقتصاد ايران در آستانه ورود به قرن بيستم
-
بلاگ، مارك، روش‌شناسي علم اقتصاد، ترجمه غلامرضا آزاد، نشر ني، چاپ اول، تهران، 1380
-
تودارو، مايكل، توسعه در جهان سوم، ترجمه غلامعلي فرجادي، انتشارات كوهسار، چاپ هفدهم، تهران، 1389
-
لويت، استيون و دابنر، استيون، اقتصاد ناهنجاري‌هاي پنهان اجتماعي، ترجمه سعيد مشيري، نشر ني، چاپ اول، تهران، 1386
-
مك‌آفي، آر، پرستون، مقدمه‌اي بر تجزيه و تحليل اقتصادي، ترجمه كامبيز پيكارجو و علي صيادزاده، انتشارات كوير، چاپ اول، تهران، 1387
-
مركز آمار ايران، نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1385
-
نيلي، مسعود، تحلیلی از چالش‌های آینده اقتصاد ایران، زبان حال حكايت‌هاي آينده اقتصاد ايران
 
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

No comments:

Post a Comment