Thursday, July 14, 2011

فرزند درد, پدر عشق

آنچنان عشق بورز که تبدیل به معشوق بشی,تازه بیشتر,تا آنجائی که به خود عشق مبدل شی:فه کوندو کابرال

خواننده خنیاگر(*) معروف و دوست داشتنی 74 ساله آرژانتینی,"فه کوندو
 کابرال"(+) ,که گیتار بدست ازعشق - صلح و عدالت سخن میراند و ترانه میسرائید, از بین ما رفت.او که با دلی پرشور و عشقی بیکران به بشریت بیش از 159 کشور دنیا را درنوردیده بود,در سحرگاه شنبه 9 ژولای 2011 در ساعت 5 صبح, متناقضا توسط جوخه های مرگ باند مسلحی نامعلوم- وقتی پس از دو کنسرت در پایتخت گواتمالا به سمت فرودگاه راهی نیکاراگوئه بود- بااصابت شانزده گلوله(!!) جان داد. و بدین صورت آمریکای لاتین و دنیا را به گریه وعزا نشاند.او که به داشتن طنزی بی نظیر,خلاقیتی غیر قابل انکار برای موسیقی و شورشگری (با علت) شناخته شده بود , میراثی از یاد نرفتی از خود بجا گذاشت و جاودانه شد

*********************
هر چند تاریخچه زندگی او مملواز تراژدی بود, اما نه روح و نه صدایش را هیچگاه غبار تیرگی نپوشاند :در 21 ماه می 1937,یکروز قبل از تولدش, پدرش خانه را با هفت فرزند در کنار مادرشان ترک کرد و رفت.اولین سالهای زندگیش را در "سرزمین آتش"(*+) گذراند.مبتلا به آته ایسم بود, وبهمین دلیل در شش سالگی اولین کلمه ,اسم مادرش سارا, را بزبان آورد.مجددا در 9 سالگی بحرف میآید.از همان وقت به الکل پناه میبرد و از خانه میگریزد.در همان دوران بگوشش میرسد که خوان دومینگو پرون(**), رئیس جمهور[پوپولیست] وقت "به فقرا کار میدهد". در مدت زمان کمی خودش را به بوئنوس آیرس میرساند(++) و با به مسخره گرفتن گارد کاخ رئیس جمهوری["خانه صورتی"(1)] خودش را به آنها میرساند.وقتی زن رئیس جمهور -"اویتا" (2)-سئوالش را میشنود, خوشحال شده و میگوید:"بالاخره یه نفر از من کار خواست و نه صدقه"!! بخاطرهمین همتش بود که مادرش به کاری دست میابد و کل خانواده اش به" تاندیل"(3)نقل مکان میکند.در آنجا در حین کارگری بر روی زمین , به موسیقی فولکلور روی میآورد.در ضمن اوهمچنین به جرم و دزدی نیز روی میآورد

در سن 14 سالگی راهی زندان (بهسازی) میشود.او خود را "پرنده ای ولگرد"میخواند که از سر خیر"یسوعیون"(4),پدر روحانی، خواندن و نوشتن را میآموزد.از قبل آن او کاهش رفتار های خشونت آمیز خود را در میان کتاب ها در کتابخانه مییابد. با ادبیات جهانی آشنا , به آن انس گرفته و شیفته آن میشود.بالاخره -یکسال قبل از پایان دوران حبس-ازآنجا میگریزد. از حسن تصادف روزگار(24 فوریه 1954) با خانه بدوشی آشنا میشود که او را با زندگی عیسی مسیح(عرفان مسیحی) آشنا میگرداند.در ضمن ,همین به او انگیزه اولیه غرق شدن در حرفه موسیقی را میدهد.از این تجربه, اولین سروده و آهنگش  تولد میابد که نامش را "پرواز زیر" مینامد..."زیرا در آنجا حقیقت نهفته است".ترانه ایست برای گهواره  و آغاز  زندگی پر بار هنری اش .بدین سان با گیتاری بدست به شهر توریستی "مر- ده- پلاتا"(5) نقل مکان میکند,جائی که صاحب هتلی به او برای اولین بار امکان نواختن در جمع حضار را میدهد

علاوه بر گپ زدن در باب زندگی مسیح, او در رابطه با گاندی و "مادر ترسا ی کلکته" بارها سخنوری کرده بود. در سال  1970 با ترانه "من نه به اینجا تعلق دارم  و نه به  اونجا"(6) شهرتی جهانی یافت

ناگفته نماند, با شیفتگی خاص خویش شروع به نقد کوبنده درد و رنج های اجتماعی و سروده های اعتراضی / انقلابی کرد.بطوری که پس از بسر کار آمدن حکومت دیکتاتوری ژنرالهای ارتش-تا 1983- به مکزیک پناهنده و در آنجا کارموسیقی را پیگیری کرد.در 40 سالگی "با عشق زندگیش" در نیویورک آشنا شد,دختری بیست ساله, که از او صاحب دختری نیز شد

آخرین تراژدی های زندگی اش موقعی بوقوع پیوستند که زن و فرزندش را در سانحه هوائی از دست داد , و بعد هم نابینا شد!! او در سال 1984 به آرژانتین باز گشت,تا بلکه "پیغمبری" شود در زادگاهش, با تولید نوار(دیسک) های موسیقی و تجمع مشتاقانش در استادیوم ها و سالن های تئاتر. و دقیقا بخاطر تلاش هایش در خدمت صلح وعدالت وهمچنین در ترویج عشق , سازمان ملل او را در سال 1996 پیامبر صلح نامید 

  او سنتز زندگی خود را چنین توصیف میکند:"تا 9 سالگی لال بودم, تا 14 سالگی بیسواد,در 40 سالگی تراژیک وار بیوه شدم و پدرم را در46  سالگی شناختم.در سن هفتاد سالگی بیش از هر کافر واعظی شدم که زندگی را,بعنوان آخرین حربه, ازاتاق
هتلی به هتلی دیگرمیگذراند"

فه کوندو توانست مهر و محبت بی شایانی را از اطرافیانش برای خود کسب کند,همانطور بخاطرحقایقی که میگفت تنفر نیزهم.اما بیش از هر چیزی بینش عمیق و انسانی که ازخود بجای گذاشت را در پند و اندرزهایش میشود جست

اودر جاهائی چنین مطالبی را بزبان آورده:"از مادرم آموختم که هیچ وقت دیر نیست ,که همیشه میشه ازنوآغاز کرد;همین حالا میتونی بگی بسه به عاداتی که ویرانگرند,به چیزائی که تو رو به زنجیر میکشن,به کارت های اعتباری,به اخباری که از صبح تا شب تو رو مسموم میکنن"..... "تنها کارائی را بکن که عاشقشی واونوقته که خوشبختی, وکسی که کاری رو که بهش عشق میورزه انجام میده,محکوم به پیروزیه"....."فراموش کردن چیزهای بد خودش نشونه داشتن حافظه خوبه"...."غنی  اونی نیست که خیلی داره بلکه اونی ه که نیاز کمی داره...."نیچه میگفت:عشق به مقصد بزرگترین عشق هاست.آدم با جسارت کردن هست که میتونه در مبارزه با ترس از زندگی کردن بجنگه

 فه کوندو دوجین ها دیسک ضبط کرد.در ضمن, با گذر از فراسوی مرزها, ترانه معروفش بنام "من نه به اینجا تعلق دارم و نه به اونجا" را در 9 زبان , با دوست بزرگ و خوب ترانه سرایش "آلبرتو کورتس","هولیو ایگله سیه س","په درو وارگاس"و"نیل دایاموند"(7), دربین کلی دیگر , خواند .همینطور چندین کتاب نوشت,که در بین آنها," بورخس و من"(8)هست که در آنجا به گذری به گفتگواش با نویسنده مشهور آرژانتینی میپردازد

فه کوندو نه تنها در شیوه نگارشی شاعر, بلکه بداهه سرای لفظی نیز هم  بود.یکی از کلید های استعدادئی او همانا طنز بود.شفاف بودن آن را دریکی از اولین و مشهورترین سروده هایش[همان "من نه ..."(9)] میتوان یافت:

من دریا رو دوست دارم و زن وقتی گریه سر میده رو,/ پرستوها و زنان بد کاره رو,/ پریدن از ایون-بالکن ها و باز کردن پنجره ها رو, /و دخترکان رو در ماه آوریل....من دوست دارم همیشه روی شن ها عشق بازی کنم/ و با دوچرخه دنبال مه نو الا(اسم دختره) برم/ و همیشه نظاره گر ستاره ها باشم / با "ماریا" در مزرعه گندم....من نه به اینجا تعلق دارم, و نه به اونجا, / من نه سن دارم نه آینده / و خوشحال بودن رنگم ه  / هویتم ه

بقول "سزار له وه نو"(10):"فه کوندو با گذرش از فراسوی پل زجر کشیدن ها , بدرگاه شوق و شعف عشق رسیده بود". و برای نویسنده این سطور "فه کوندو" همانقدر عزیز و دوست داشتنی بود که "مرسدس سوسا" ی فقید( خواننده زن آرژانتینی) ,"سیلویو رودریگس و پابلو میلانس(کوبائی), "خوان مانوئل سرات"(اسپانیائی) .....و "مانوئلچا پرادو"ی پروئی(11): طلایه داران ترانه سرائی های مردمی      

*******************************

پس از مرگ نا بهنگام و غم انگیز این هنرمند مردمی, نظرهای متفاوتی ازعلت این این ترور ناجوانمردانه از دوستداران "فه کوندو" در نشریات گوناگون ابراز گردید.در اینجا فقط به دو تا از آنها اشاره میکنم."ریگوبرتا منچو"(12), یکی از  رهبران و فعالین حقوق بشر زن بومی گواتمالائی-برنده جایزه صلح نوبل-,پس از انزجار خویش از این قتل شنیع و زشت و اشاره به علاقه وافرش به "فه کوندو" و تاثیر منطقه ای وجهانی او برهمگان چنین اظهارعقیده نمود:"او ممکنه بخاطر ایده الهایش ترور شده باشد,برای تنفرش از جانب فاشیستها"

دومین شخص همانا, معاون انتشاراتی لوسس, خانم "مارسلا روبلس"(13) میباشد.اوتحسینش را از"فه کوندو" چنین خلاصه میکند:"او را بیاد دارم, انکار که در کنارم باشد.بلند بمثابه درختی در حال رشد.در سال 1986 بود,در طی هفته ادغام فرهنگی آمریکای لاتین[سی سیا (14)],که فضای لیما-پرو را همچون انفجاری با شدت و ابهتی پر کرده بود. فه کوندو مردی بود خون گرم, از مغز سر تا انگشتان پا.صادق
بمن میگفت که جزای تمامی گناهاشو پرداخته(زن و بچشو توی یه سانحه هوائی از دست داده و دنیا روسرش خراب شده بود, ولی مجددا روپاش بلند شده).وقت رستگاری ه.برای ممانعت از دیدن چشمهاش اونارو پشت شیشه های عینکی تیره قایم میکرد:بلعیده شده با مریضی های متعدد.از جیبش یک جعبه مملو از قرص میکشید بیرون, بیست تا برای تسکین دردهاش میخورد.معهذا,هیچوقت حس خوش  طبعی رو از دست نداده بود و سعی ش را میکرد تا تمام زنها را  شیفته خودش کنه. راه مبارزه اش با مرگ همانا نواختن گیتار بود و میخواست گیتار بدست بمیره,مهمتر از همه,بدون اینکه خفه خون بگیره, چرا که حرفاشو رک میزد.شاید واسه همین کشتنش.هنوز نمیدونم.شاید در کنسرتی که تو گواتمالا ارائه داده بود 
یکی از پرچم های مبارزاتی شو علیه خشونت و زشتی کوبیده بوده و این تلافی ش بوده.تنها چیزی که میدونم اینه که حتی خود مرگ زندگی رو بهش بخشیده بود.و دیروز,25 سال پس از یک مریضی حتمی,گلوله های مزدوران بدون هیچ رحمی او را نقش بر زمین کرد.از اینجا, با سلام و آغوشی گرم هرکجا که هستی, فه کوندو. دجالان این نبرد را نخواهند برد.آسوده بخواب"  

                                                              **********************
دست آخر, میبایست در اینجا متذکر شوم که فیلمی, از زندگی تحسین بر انگیز و فراموش نشدنی فه کوندو, بنام " جاده آزادی"[عنوان پروژه ای که در سال 2006 توسط تهیه کننده کلمبیائی "ره می یر آوالا" متولد شده و با کارگردانهای اسپانیائی بنامهای"ایمانول اوریبه"  و "ایگناسیو دل مورال" سال آینده 2012 به نمایش گذاشته خواهد شد 
                                  ********************
در اینجا میتوانید از صدای دلنشین فه کوندو نیز لذت ببرید
http://www.youtube.com/watch?v=8pPYKI8LPxE&feature=related

 شاد باشید "فه کوندو" جاودانه شد: گرامی باد یادش 

تهیه و تلخیص از :پیمان پایدار


************************************************
(*)Trovador (Minstrel)منظور ترانه سرائی که موسیقی اش را نیز خود مینوازد-(+)Facundo Cabral -(*+)Tierra del Fuego-(**) Juan Domingo Peron-(++) Buenos Aires-(1)Casa Rosada-(2) Evita-(3)bonaerense de Tandil-(4)Jesuista-(5)Mar de Plata-(6)"No soy de aqui ,ni soy de alla"-(7)Alberto Cortez/Julio Iglesias/Pedro Vargas/Niel Diamond
(8)"Borges y yo"
(9)"Me gusta el mar y la mujer cuando llora, / las golondrinas y las malas senoras, / saltar balcones y abrir las ventanas / y las muchachas en abril...Me gusta estar tirando siempre en la arena / y en bicicleta perseguir a Msanuela / y todo el tiempo para ver las estrellas / con la Maria en el trigal...No soy de aqui, ni soy de alla, / no tengo edad ni porvenir / y ser feliz es mi color / de identidad"/یاد سهراب سپهری عزیزمان به خیر که اوهم میگفت و دوست داشت " با زن زیر باران خوابید"/ و الا آخر 
(10)روزنامه نگار خوب مارکسیست (غیر ارتدکس) پروئی ,که در ضمن سردبیر یکی از معدود روزنامه های مترقی پرو-بنام"اولین"-نیز میباشد:La Primera
(11)Mercedez Sosa / Silvio Rodriguez / Pablo Milanes / Manuelcha Prado
(12)Rigoberta Menchu--(13) Marcela Robles(Subeditora de Luces)--(14)Sicia:Semana de Integracion Cultural Latin americana
(15)Ramier Avala, بنیان گذار فیلم1996 در شهر" کا لی"-کلمبیا
Imanol Uribe,منتخب اسکار برای فیلم:"رموز قلب"
Ignacio del Moral,سناریو نویس فیلم "دوشنبه ه در خورشید

1 comment:

  1. سه شنبه 15 زانویه2013 یعنی 5 روز قبل در روزنامه ای در لیما(*)خبری در مورد قتل فجیعانه فه کوندو آمده بود که میگفت "از قرار" گلوله ای که قلب او را از کار انداخت برای "هنری فه ریناس"(**) که در همان ماشین بوده نشانه گرفته شده بوده و به اشتباه به فه کوندو اصابت کرده!!هنری که کارش برگزاری کنسرت بوده از قرار به قاتل در گذشته "نارو" زده بوده و این انتقامی بوده که بسرانجام نرسیده و متاسفانه خواننده مترقی جانش را از دست میدهد.پیمان پایدار
    (*) La Republica (**)Henry Farinas

    ReplyDelete