سرسخن: همانطور که در قسمتهای قبلی- در همین صفحه مجازی- نوشتم, کتاب رفیق عزیز و همرزم آمریکائی ام ,جیمز هرود بنام(1)" آزاد شدن:پیش نویسی از انجمن دموکراتیک مستقل محله ای و چگونگی تشکیل آن "-وقتی هنوز صد
صفحه ای بیش نبود و در تیراژ خیلی محدود(50 تائی) در سال 1999 بین رفقای نهاد غیر انتفاعی" مرکز لوسی پارسونز"(م.ل.پ2) در بوستون/ماساچوست درآمریکا بگونه فتوکپی تکثیر شده بود--را من دردهه اول قرن بیست و یکم , سالهای 2001-2005, ترجمه و در نشریه " نه خدر"(که خود بنیانگذارش بودم-3) در سه بخش چاپ کردم. بعدها رفیق با بسط و گسترش دادن ایده هایش آنرا (در164 صفحه و با تیراژ 378 عدد) به توصیه و تشویق من و کمک مالی رفیقی دیگر-که تمام املاک خویش را با پرنسیپ های آنارشیستی به تعاونی مبدل کرده- توسط همان مرکز(م.ل.پ) در سال 2007 رسما به چاپ اول آن اقدام نمود.
***********
مقدمه
در اینجا به قسمت سوم , که در حقیقت فصل 7 کتاب مذکور است, می رسیم(4): راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری).رفیق در طی 8 سال(1999-2007) به این قسمت از کتاب حدود 12صفحه اضافه گردانده.همینطور به سه فصل بعد نیز چند صفحه دیگر افزوده .حال آنکه یک فصل کاملا جدید نیز در 18 صفحه بنام "نظری برادبیات مربوطه"(منظور "نظرات گوناگون آنارشیستی" مطرح در جهان) به نگارش آورده;بعلاوه 6 صفحه در زیر تیتر"بعد التحریر"و 5 صفحه تحت نام "پی نوشت" نیز اضافه گردانده.و دست آخر کتاب را با "مختصر لیستی"(در 15 صفحه) ازکتب متفکرین رادیکال به پایان رسانده.
سخن کوتاه:از آنجائی که - با داشتن یک سر و هزار سودا -متاسفانه وقت ترجمه افزوده های فوق الذکر را نداشته ام ,عجالتا در بقیه بخشهای مندرج در این صفحه("سایت") ترجمه های آماده را آورده و در آینده نزدیک -پس از اتمام ترجمه مابقی اضافی -کل کتاب را در فایلی مستقل(پی. دی. اف) تقدیم "جنبش" آنارشیستی ایران خواهم کرد.
در اینجا به قسمت سوم , که در حقیقت فصل 7 کتاب مذکور است, می رسیم(4): راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری).رفیق در طی 8 سال(1999-2007) به این قسمت از کتاب حدود 12صفحه اضافه گردانده.همینطور به سه فصل بعد نیز چند صفحه دیگر افزوده .حال آنکه یک فصل کاملا جدید نیز در 18 صفحه بنام "نظری برادبیات مربوطه"(منظور "نظرات گوناگون آنارشیستی" مطرح در جهان) به نگارش آورده;بعلاوه 6 صفحه در زیر تیتر"بعد التحریر"و 5 صفحه تحت نام "پی نوشت" نیز اضافه گردانده.و دست آخر کتاب را با "مختصر لیستی"(در 15 صفحه) ازکتب متفکرین رادیکال به پایان رسانده.
سخن کوتاه:از آنجائی که - با داشتن یک سر و هزار سودا -متاسفانه وقت ترجمه افزوده های فوق الذکر را نداشته ام ,عجالتا در بقیه بخشهای مندرج در این صفحه("سایت") ترجمه های آماده را آورده و در آینده نزدیک -پس از اتمام ترجمه مابقی اضافی -کل کتاب را در فایلی مستقل(پی. دی. اف) تقدیم "جنبش" آنارشیستی ایران خواهم کرد.
*****************************
راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
(1)با چند تا از همسایه هاتان جمع شده و انجمن محله ای تشکیل دهید. گردهم آئی
مرتب ترتیب دهید.این جلسات ,بعدها,شکل دهنده پایه ای برای نشست های خانگی خواهند بود.این, در کنار انجمن های کارکنان و انجمن های اهل خانه/خانوار- به شماره 2 و 3 بعدی توجه کنید-سه تا از مهمترین کارهائی است که کسی می تواند انجام دهد. از آنجائی که این انجمن ها نه قدرتی و نه پولی خواهند داشت, شاید در وهله اول بی معنی جلوه کنند. اما آنها شروع به جذب انرژی خواهند کرد و به نقطه ئی کانونی برای بیرون مکیدن(سیفون) قدرت و ثروت از سرمایه داری به کومونیته هائی که در اصل از آنها دزدیده شده, تبدیل خواهند شد.(همچنین به "انجمن های محله چه کار میتوانند بکنند؟" شماره یک زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید.)
(2)با چند تا ازرفقای کارگرتان(همکارانتان)درسرکار اقدام به تشکیل انجمن کارکنان کنید . اتحادیه ها را نادیده انگارید. شما می بایستی در ساعاتی مناسب حال خودتان دور هم جمع شوید و گرد هم آئی های مرتب ترتیب دهید.این جلسات بعدها شکل دهنده پایه ای برای گروههای همگنان(5) و پروژه های خودگردان(6) خواهد بود-و بخشی از پایه های گریز از نظام دستمزدی.امکان دارد در یک کارگاه تعدادی از این گروهها موجود باشد.تنها از طریق انجمن های رو در رو بمانند اینها هست که یکبار دیگر فرهنگ مستقل مبارزاتی می تواند ایجاد گردد . حتی اگر شما با نیم دوجین کارگر شروع کنید, با پخش دهن به دهن خبر, دیگران پی خواهند برد که جلسه ای هست که مشکلات محیط کار در آن به بحث گذاشته میشود. و این به مرکز کانون آگاهی ای تبدیل خواهد شد که مخالف فرهنگ سرمایه دارانه است.بدون این خودآگاهی ضد سرمایه دارانه امکان کارائی مخالف جویانانه موجود نمیباشد(همچنین به "انجمن های کارکنان چه کار میتوانند بکنند؟" شماره 2 زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید).
(3)اقدام به تشکیل انجمن تعاونی مسکن کنید(7). این را همین الان میتوان انجام داد. چندین خانواده می توانند با روی هم گذاشتن سرمایه هاشان با خرید ساختمانی دست به تشکیل چند خانوار / اهل خانه بزنند.گروهی از مردم ,مجرد و مزدوج ,همین حالا, در خانه های اجاره ای بگونه تعاونی(8)با هم زندگی میکنند. در جائی که امکان خرید خانه موجود نیست به تشکیل انجمن مستاجران در ساختمان خویش دست بزنید, سعی به شروع در اشتراک منابع کرده و بگونه تعاونی زندگی کنید. انجمن های تعاونی مسکن, بعدها, پایه هائی برای اهل خانه/ خانوارها(9) همانگونه که در پیشنویس اولیه آمده ,خواهند بود(همچنین به "انجمن های اهل خانه چه کارمیتوانند بکنند؟ شماره زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید).
(4)سرمایه های خویش را با همسایگان روی هم گذاشته و به ساختن سالن گردهم آئی اقدام کنید(10).اولین محله ای که به این عمل دست بزند در تاریخ بعنوان آغازگر تمدن نوین به ثبت خواهد رسید . خیلی از محله ها ,هر چقدر هم که فقیر, بگونه ای پول برای ساختن کلیساها(مساجد-مترجم) پیدا میکنند. اگر بخواهند میتوانند سالن های گردهم آئی نیز بسازند.طبعا, آنها اول میبایستی به نیاز آن پی ببرند. آنها می بایستی خواست همنشینی را داشته باشند,در ضمن شروع به کنترل بر روی زندگی خویش در راستای همکاری/ مشارکت با همسایگانشان را نیز بخواهند. آنها می بایستی گردهم آئی را رکن اصلی شیوه نوین زندگی ببینند.
(5)پولهای خود را در بانکهای سرمایه داران واریز نکنید . به جای آن بدنبال بانک تعاونی بگردید.اگردر نزدیکی تان وجود ندارد دست بکار تاسیس آن شوید.در حال حاضر کاملا قانونی ست(اگر گرایش به گسترش آن زیاد شود جلوی بانکهای تعاونی غیر انتفاعی به احتمال قوی, توسط گذراندن قانونی در مجلس ,گرفته خواهد شد). بانکهای سرمایه دارانه از اندوخته های ما برای هر چه قوی تر کردن قدرت خویش و هر چه ضعیف تر کردن دنیای کومونیته های مستقل استفاده میکنند. حقیقتا احمقانه ست که ما بطور اختیاری درآمد هفتگی امان را به آنها دهیم که علیه خود ما استفاده کنند. تازه پول هم بهشون میدیم که اینکار رو بکنند!
(6)اقدام به درست کردن پول محلی کنید.این در حال حا ضرامکان پذیرهست(و آزمونهای فراوانی در شرف اجراست).اما احتمالا ,اگر گسترش پیدا کند, غیر قانونی خواهد شد. در این اثنا پولهای محلی راهی ست برای جلوگیری از زیر آب زدن- تهی ساختن- ثروتهای کومونیته هایمان.
(7)بدهی بالا نیاورید(مگر قضیه مرگ و زندگی در میان باشد ).بدهی شخصی یکی از راههایی ست که سرمایه داران اختراع کرده تا بلکه بتوانند ما را به یوغ بردگی جهان خویش در آورند.شدیدا کارائی دارد.سرمایه داران در شرایط کنونی به بار سنگین این کوه بدهی وابسته هستند.حقیقتا به آنها صدمه خواهد خورد اگر مردم شروع به صرف نظر کردن از آن بکنند. بدهی داشتن ما را به کار سخت و مداوم کشانده و به ترس از دست دادن کارمان وامیدارد, انعطاف پذیری مان را کمتر و در نهایت ما را اندوهگین میکند. ساده تر گفته باشم, احمقانه است که داوطلبانه به حاکمان این قدرت و نفوذ را بر روی زندگی مان بدهیم.
(8)حقوق بازنشستگی اتحادیه را به کنترل خود در آورید . در حال حاضر میلیاردها و میلیاردها دلار ذخیره کارگران توسط بانکهای سرمایه داران کنترل میشود. این بانکها از این پولها برای داغان کردن اتحادیه ها استفاده میکنند, با محله های فقیر بگونه تبعیض وار برخورد کرده و در کنار دیگر کارها به شرکتهای بزرگ مالی کمکهای مالی اعطا میدارند. به زبانی دیگر کارشان را با سرمایه گذاری کردن راه میاندازند.اگر شما درون اتحادیه هستید و یا سراغ دارید که کسی هست,شروع به تحریک و تلاش در بدرآوردن این ذخیره(حقوق بازنشستگی) از این بانکها و واریز کردنش به بانکهای تعاونی کارگری محله ها اقدام کنید, یا حداقل از طریق دیگر آنرا از زیر کنترل کمپانی های بزرگ مالی خارج کنید.
(9) اگر شما شدیدا زیر قرض هستید اقدام به ورشکستگی شخصی کنید . اگر شما چیزی از خود ندارید (مالکیت خصوصی-م) این حرکتی بغایت عاقلانه هست.اگر شما چیزی از خود دارید دیگر بستگی به این دارد که آیا اراده آنرا دارید که بدون آن اموال که مصادره خواهد شد زندگی کنید, تا بلکه از زیر یوغ رباخواران خود را رها بخشید. اگر میلیونها نفر شروع به استفاده از این قانون بکنند, شاید در آینده آنرا ملغی گردانند.در این اثنا میتوان از آن استفاده کرد و خود را از گودال بدهی کارتهای اعتباری خلاص گرداند.
(10) هیچگاه رئیس نشوید. ریشه های عمیق جاه طلبی, در سلسله مراتب ترفیع مقام درون جهان سرمایه داری, برای کومونیته (محله) و برابری و آزادی خرد کننده است. خدمت عالی به سرمایه داری کرده , اما با صدمات وارده به حقوق طبقه متوسط ,درجه کاری مدیریت میانی, در سالهای اخیر کمتر گردیده است. در هر صورت ترفیع مقام هیچگاه بیشتر برای چند نفر نبوده (اگر نسبی صحبت کنیم ,اما مطلقا هنوز تعداد زیادی هستند). هر چند برایشان گران تمام میشود. در مقابل داشتن زندگی نسبتا راحت در حیطه مادی (اینکه از لحاظ کیفی زندگی بهتری باشد شک هست)این افراد روح خود را به سرمایه داران فروخته, منافع شخصی شان آنها را به دفاع از سیستم میکشاند, نقطه نظرات حاکمان را پذیرفته, قواعد سرمایه دارانه را اعمال میکنند و در حقیقت مجری انباشت گران سرمایه می گردند. کارگرانی که حتی آرزوی ترفیع نداشته و به طرد رده های مدیریت -وقتی بهشان پیشنهاد میشود- اقدام میکنند , باعث تضعیف پیوند استراتژیک در سیستم شده و به قابلیت سودآوری کمپانی جدا آسیب میرسانند.هر چند بیشتر و بیشتر کارگران این شیوه برخورد را اتخاذ کنند, این خود تبدیل به ارزشهایی میشود که مخالف روئسا میباشد, طبعا بهایی برای آن پرداخت میشود:از دست دادن درآمد.اما آیا این هزینه ها غیر قابل تحمل خواهند بود, بخصوص اگر وقت و انرژی را بتوان به سمت و سوی تشکیل انجمن های مستقل(که بیش از این سیستم برده داری
کارمزدی/نظام دستمزد را تضعیف میگرداند ) هدایت کرد؟
(1)با چند تا از همسایه هاتان جمع شده و انجمن محله ای تشکیل دهید. گردهم آئی
مرتب ترتیب دهید.این جلسات ,بعدها,شکل دهنده پایه ای برای نشست های خانگی خواهند بود.این, در کنار انجمن های کارکنان و انجمن های اهل خانه/خانوار- به شماره 2 و 3 بعدی توجه کنید-سه تا از مهمترین کارهائی است که کسی می تواند انجام دهد. از آنجائی که این انجمن ها نه قدرتی و نه پولی خواهند داشت, شاید در وهله اول بی معنی جلوه کنند. اما آنها شروع به جذب انرژی خواهند کرد و به نقطه ئی کانونی برای بیرون مکیدن(سیفون) قدرت و ثروت از سرمایه داری به کومونیته هائی که در اصل از آنها دزدیده شده, تبدیل خواهند شد.(همچنین به "انجمن های محله چه کار میتوانند بکنند؟" شماره یک زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید.)
(2)با چند تا ازرفقای کارگرتان(همکارانتان)درسرکار اقدام به تشکیل انجمن کارکنان کنید . اتحادیه ها را نادیده انگارید. شما می بایستی در ساعاتی مناسب حال خودتان دور هم جمع شوید و گرد هم آئی های مرتب ترتیب دهید.این جلسات بعدها شکل دهنده پایه ای برای گروههای همگنان(5) و پروژه های خودگردان(6) خواهد بود-و بخشی از پایه های گریز از نظام دستمزدی.امکان دارد در یک کارگاه تعدادی از این گروهها موجود باشد.تنها از طریق انجمن های رو در رو بمانند اینها هست که یکبار دیگر فرهنگ مستقل مبارزاتی می تواند ایجاد گردد . حتی اگر شما با نیم دوجین کارگر شروع کنید, با پخش دهن به دهن خبر, دیگران پی خواهند برد که جلسه ای هست که مشکلات محیط کار در آن به بحث گذاشته میشود. و این به مرکز کانون آگاهی ای تبدیل خواهد شد که مخالف فرهنگ سرمایه دارانه است.بدون این خودآگاهی ضد سرمایه دارانه امکان کارائی مخالف جویانانه موجود نمیباشد(همچنین به "انجمن های کارکنان چه کار میتوانند بکنند؟" شماره 2 زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید).
(3)اقدام به تشکیل انجمن تعاونی مسکن کنید(7). این را همین الان میتوان انجام داد. چندین خانواده می توانند با روی هم گذاشتن سرمایه هاشان با خرید ساختمانی دست به تشکیل چند خانوار / اهل خانه بزنند.گروهی از مردم ,مجرد و مزدوج ,همین حالا, در خانه های اجاره ای بگونه تعاونی(8)با هم زندگی میکنند. در جائی که امکان خرید خانه موجود نیست به تشکیل انجمن مستاجران در ساختمان خویش دست بزنید, سعی به شروع در اشتراک منابع کرده و بگونه تعاونی زندگی کنید. انجمن های تعاونی مسکن, بعدها, پایه هائی برای اهل خانه/ خانوارها(9) همانگونه که در پیشنویس اولیه آمده ,خواهند بود(همچنین به "انجمن های اهل خانه چه کارمیتوانند بکنند؟ شماره زیر عنوان بحث های آتی رجوع کنید).
(4)سرمایه های خویش را با همسایگان روی هم گذاشته و به ساختن سالن گردهم آئی اقدام کنید(10).اولین محله ای که به این عمل دست بزند در تاریخ بعنوان آغازگر تمدن نوین به ثبت خواهد رسید . خیلی از محله ها ,هر چقدر هم که فقیر, بگونه ای پول برای ساختن کلیساها(مساجد-مترجم) پیدا میکنند. اگر بخواهند میتوانند سالن های گردهم آئی نیز بسازند.طبعا, آنها اول میبایستی به نیاز آن پی ببرند. آنها می بایستی خواست همنشینی را داشته باشند,در ضمن شروع به کنترل بر روی زندگی خویش در راستای همکاری/ مشارکت با همسایگانشان را نیز بخواهند. آنها می بایستی گردهم آئی را رکن اصلی شیوه نوین زندگی ببینند.
(5)پولهای خود را در بانکهای سرمایه داران واریز نکنید . به جای آن بدنبال بانک تعاونی بگردید.اگردر نزدیکی تان وجود ندارد دست بکار تاسیس آن شوید.در حال حاضر کاملا قانونی ست(اگر گرایش به گسترش آن زیاد شود جلوی بانکهای تعاونی غیر انتفاعی به احتمال قوی, توسط گذراندن قانونی در مجلس ,گرفته خواهد شد). بانکهای سرمایه دارانه از اندوخته های ما برای هر چه قوی تر کردن قدرت خویش و هر چه ضعیف تر کردن دنیای کومونیته های مستقل استفاده میکنند. حقیقتا احمقانه ست که ما بطور اختیاری درآمد هفتگی امان را به آنها دهیم که علیه خود ما استفاده کنند. تازه پول هم بهشون میدیم که اینکار رو بکنند!
(6)اقدام به درست کردن پول محلی کنید.این در حال حا ضرامکان پذیرهست(و آزمونهای فراوانی در شرف اجراست).اما احتمالا ,اگر گسترش پیدا کند, غیر قانونی خواهد شد. در این اثنا پولهای محلی راهی ست برای جلوگیری از زیر آب زدن- تهی ساختن- ثروتهای کومونیته هایمان.
(7)بدهی بالا نیاورید(مگر قضیه مرگ و زندگی در میان باشد ).بدهی شخصی یکی از راههایی ست که سرمایه داران اختراع کرده تا بلکه بتوانند ما را به یوغ بردگی جهان خویش در آورند.شدیدا کارائی دارد.سرمایه داران در شرایط کنونی به بار سنگین این کوه بدهی وابسته هستند.حقیقتا به آنها صدمه خواهد خورد اگر مردم شروع به صرف نظر کردن از آن بکنند. بدهی داشتن ما را به کار سخت و مداوم کشانده و به ترس از دست دادن کارمان وامیدارد, انعطاف پذیری مان را کمتر و در نهایت ما را اندوهگین میکند. ساده تر گفته باشم, احمقانه است که داوطلبانه به حاکمان این قدرت و نفوذ را بر روی زندگی مان بدهیم.
(8)حقوق بازنشستگی اتحادیه را به کنترل خود در آورید . در حال حاضر میلیاردها و میلیاردها دلار ذخیره کارگران توسط بانکهای سرمایه داران کنترل میشود. این بانکها از این پولها برای داغان کردن اتحادیه ها استفاده میکنند, با محله های فقیر بگونه تبعیض وار برخورد کرده و در کنار دیگر کارها به شرکتهای بزرگ مالی کمکهای مالی اعطا میدارند. به زبانی دیگر کارشان را با سرمایه گذاری کردن راه میاندازند.اگر شما درون اتحادیه هستید و یا سراغ دارید که کسی هست,شروع به تحریک و تلاش در بدرآوردن این ذخیره(حقوق بازنشستگی) از این بانکها و واریز کردنش به بانکهای تعاونی کارگری محله ها اقدام کنید, یا حداقل از طریق دیگر آنرا از زیر کنترل کمپانی های بزرگ مالی خارج کنید.
(9) اگر شما شدیدا زیر قرض هستید اقدام به ورشکستگی شخصی کنید . اگر شما چیزی از خود ندارید (مالکیت خصوصی-م) این حرکتی بغایت عاقلانه هست.اگر شما چیزی از خود دارید دیگر بستگی به این دارد که آیا اراده آنرا دارید که بدون آن اموال که مصادره خواهد شد زندگی کنید, تا بلکه از زیر یوغ رباخواران خود را رها بخشید. اگر میلیونها نفر شروع به استفاده از این قانون بکنند, شاید در آینده آنرا ملغی گردانند.در این اثنا میتوان از آن استفاده کرد و خود را از گودال بدهی کارتهای اعتباری خلاص گرداند.
(10) هیچگاه رئیس نشوید. ریشه های عمیق جاه طلبی, در سلسله مراتب ترفیع مقام درون جهان سرمایه داری, برای کومونیته (محله) و برابری و آزادی خرد کننده است. خدمت عالی به سرمایه داری کرده , اما با صدمات وارده به حقوق طبقه متوسط ,درجه کاری مدیریت میانی, در سالهای اخیر کمتر گردیده است. در هر صورت ترفیع مقام هیچگاه بیشتر برای چند نفر نبوده (اگر نسبی صحبت کنیم ,اما مطلقا هنوز تعداد زیادی هستند). هر چند برایشان گران تمام میشود. در مقابل داشتن زندگی نسبتا راحت در حیطه مادی (اینکه از لحاظ کیفی زندگی بهتری باشد شک هست)این افراد روح خود را به سرمایه داران فروخته, منافع شخصی شان آنها را به دفاع از سیستم میکشاند, نقطه نظرات حاکمان را پذیرفته, قواعد سرمایه دارانه را اعمال میکنند و در حقیقت مجری انباشت گران سرمایه می گردند. کارگرانی که حتی آرزوی ترفیع نداشته و به طرد رده های مدیریت -وقتی بهشان پیشنهاد میشود- اقدام میکنند , باعث تضعیف پیوند استراتژیک در سیستم شده و به قابلیت سودآوری کمپانی جدا آسیب میرسانند.هر چند بیشتر و بیشتر کارگران این شیوه برخورد را اتخاذ کنند, این خود تبدیل به ارزشهایی میشود که مخالف روئسا میباشد, طبعا بهایی برای آن پرداخت میشود:از دست دادن درآمد.اما آیا این هزینه ها غیر قابل تحمل خواهند بود, بخصوص اگر وقت و انرژی را بتوان به سمت و سوی تشکیل انجمن های مستقل(که بیش از این سیستم برده داری
کارمزدی/نظام دستمزد را تضعیف میگرداند ) هدایت کرد؟
ادامه دارد....
____________________________
بیست و هفت مورد باقیمانده دیگر را در قسمتهای بعدئی خواهم آورد.
پیمان پایدار
******************************************
(1)Getting Free:Creating an Association of Democratic Autonomous Neighborhoods,by James Herod
(2)Lucy Parsons Center / (3) Nakhdar / (4)Ways to begin Gutting Capitalism / (5)Peer groups
(9) House holds / (10)Meeting hall
No comments:
Post a Comment