Thursday, February 2, 2012

شعری محشر بخوانید از ویسواوا شیمبوروسکای 

من فیلم ها را ترجیح می دهم.
گربه ها را ترجیح می دهم.
بلوط های "وارتا" را ترجیح می دهم.
دیکنز را به داستایوسفکی ترجیح می دهم.
من خودم را هنگام دوست داشتن آدم ها
به خودم هنگام عشق به نوعِ انسان
ترجیح می دهم.
ترجیح می دهم نخ و سوزن در دسترس داشته باشم، تنها برای روز مبادا.
من رنگ سبز را ترجیح می دهم.
ترجیح می دهم دلیلی برای سرزنش همه چیز نداشته باشم.
من استثناها را ترجیح می دهم.
ترجیح می دهم پیش از آن که دیر شود، رها کنم.
ترجیح می دهم با دکترها درباره ی چیز دیگری حرف بزنم.
من چرند بودن نوشتن شعر را
به چرند بودن ننوشتن شعر ترجیح می دهم.
من، هر جا که عشق دخالت داشته باشد، جشن های غیرمخصوصی را که هر روز می توانند گرفته شوند، ترجیح می دهم.
من فیلسوفان را که هیچ وعده ای نمی دهند، ترجیح می دهم.
من مهربانی غیر قابل اطمینان را، به نوع بسیار قابل اطمینانِ آن، ترجیح می دهم.
من زمین غیر نظامی را ترجیح می دهم.
من کشورهای فتح شده را، به کشورهای فتح کننده ترجیح می دهم.
ترجیح می دهم ذخیره های داشته باشم.
من جهنم هرج و مرج را، به جهنم قانون ترجیح می دهم.

 من افسانه های برادران گریم را به صفحات اول روزنامه ها ترجیح می دهم.
من برگ های بدون گل را، به گل های بدون برگ ترجیح می دهم.
من سگ هایی را که دم های شان کوتاه نشده باشد، ترجیح می دهم.
من چشمان روشن را ترجیح می دهم، چرا که چشمان خودم سیاهند.
من کشوی میز را ترجیح می دهم.
من چیزهای زیادی را که این جا ننوشته ام،
به چیزهای زیادی که هم چنین، ناگفته باقی گذاشته ام، ترجیح می دهم.
من صفرهای بی قاعدگی را
به کسانی که پشت یک صفر، صف کشیده اند، ترجیح می دهم.
من زمان حشرات را به زمان ستاره ها ترجیح می دهم.
ترجیح می دهم نپرسم چه قدر بیش تر، یا چه زمان.
من ترجیح می دهم حتی امکان این را که
وجود داشتن دلیل خود را برای وجود داشتن دارد،
در ذهن داشته باشم.

No comments:

Post a Comment