Wednesday, August 31, 2011


بهتر از این نمیشد.... رژیم سفاک اسلامی و تروریست چاق کن منطقه تو دهنی محشری خورد از مصاحبه کننده افغانی ....امیدوارم طرف جان سالم بدر ببره و ترور نشه.... بازم از تارا وزیری واسه فرستادن این رابط بمن کمال تشکر را دارم. زنده و سر افراز باشی
 پیمان پایدار

*****************************************

www.youtube.com
در این ویدئو تحلیلگر افغان در پاسخ به سؤال مجری در مورد سپردن امنیت افغانستان به کشورهای منطقه می گوید:ایران و پاکستان عامل بی ثباتی در افغانستان هستند

انیمیشن : مرگ استالینیزم
 

مقدمه
البته محشر میشه یکی همچین کاری رو راجع به لنینیسم و مائوئیسم و کاسترویسم درست کنه.... مرگ نخبه گرائی در کلیت خودش....
 
زنده باد آنارشی: تنها بینش رهائیبخش برای بشریت

پیمان پایدار

*****************************

Cindy Milstein سیندی مایلستاین یکی از رفقای زن  فوق العاده فعال آنارشیست آمریکائی است....هم سخنران خوبیه و هم نویسنده قهاری
Buy Art, Support Anarchism: Larence Waters is donating two original hand-painted pieces to raise much-needed funds for Station 40. His "Fuck the Pigs" piece is 24" x 12" and costs $100; the "Circle A" is 12" x 12" and costs $40. To reserve one or both, message me.

 







     
    سی عکس فوق العاده از طوفان خانمانسوز در ورمانت (استانی در شمال شرقی) آمریکا
     
     
    ‎30 Incredible Photos Of Irene's Destruction In Vermont: Unreal. I still can't believe this happened in VERMONT...Irene severs southern Vermont towns, unites neighbors
     
    He was genious. I Loved him.یکی از بهترین کمدین های آمریکائی بود عاشق کاراش بودم....همیشه زنده خواهد ماند. روحش شاد باد
     
    subtítulos español
    www.youtube.com
    www.guardian.co.uk
    Romford boy looted bin from smashed Debenhams storefront days after being convicted of damaging bus
    پسوند  " بازی " و دیگر ترکیبات آن : از کتاب کوچه احمد شاملو
    (با همکاری آیدا سرکیسیان)
     - حرف ب دفتر اول / قسمت دوم
    ***************************
    1207 بازی
    . خدعه و نیرنگ و فریب

    امثال و حکم بازی(1207
    در مجلات پیشین :
    آزموده کار بازی نمی خورد .- 1890/ آ.

    (1207)تعبیرات مصدری بازی

    1208 (1207)بازی خوردن
    فریب خوردن. موضوعی غیر جدی را جدی انگاشتن . اا مقابل 1209

    1209(1207) بازی دادن

    کسی را به ریشخند گرفتن و فریب دادن ,چنان که او خود متوجه نشود و امر را جدی تصور کند:"این حرف ها را باور نکن, دارند بازیت می دهند !" مقابل 1208.

    **********************************
    1210 بازی
    ادا و ریشخند و مسخرگی . اعمال و افعال غیر جدی .عملی یا سخنی که در آن مقصودی جدی مورد نظر نباشد .

    امثال و حکم
    در مجلدات پیشین:
    انتر هر چی زشت تره , بازیش بیشتره ! - 3764 / الف
    بازی بازی, آخرش جدی می شود- 1359 / آ
    میمون هر چی زشت تره بازیش بیشتره !- 341 /آ . 602 / الف .

    *******

    موش را جان کندن (و) گربه را بازی(1210) 1211
    آنچه در نظر یکی شوخی و بازی می نماید, چه بسا برای دیگری عذاب مرگ باشد .اا مقایسه شود با از پنبه نرم تر, چوب به  کون دیگران !

    ترکیبات جمله ئی و شبه جمله ئی بازی (1210

    1212(1210)این دم شیر است, به بازی مگیر!

    شعری از سحابی است ,به تقدیم این مصراع :
    عشق حقیقی است مجازی مگیر !
    اا از مترادفات 3403 /آ است .اام نک 4943 / الف

    1213(1210)تا سه نشه, بازی نشه !

    اعتقادی رایج است که هر چه دو بار اتفاق افتاد بدون شک بار سوم نیز اتفاق می افتد .

    (1210) تعبیرات مصدری بازی

    1214(1210)با دم شیر بازی کردن

    با جدی نگرفتن چیزی مخاطره انگیز, خود را به مهلکه افکندن .-

    بود شیری به بیشه ئی خفته
    موشکی کرد خوابش آشفته.
    آن قدر دور شیر بازی کرد
    در سر و دوشش اسب تازی کرد ,
    آن قدر گوش شیر گاز گرفت
    گه رها کرد و گاه باز گرفت
    تا که از خواب ,شیر شد بیدار
    متغیر ز موش بد رفتار
    دست برد و گرفت کله موش
    شد گرفتار, موش بازیگوش .
    گفت :"ای موش لوس یک قازی !
    "با دم شیر کنی بازی ?"
    [ایرج , به تلخیص]

    1215(1210) بازی- آمدن
    حالت جدی و رسمی نداشتن . امور و مسائل را شوخی و بازی گرفتن . هیچ چیز را جدی تلقی نکردن : "بازیت می آید ؟
    نمی فهمی با این حرف ها چه بلائی ممکن است سرت بیاید ؟" اا به صورت 1220 نیز می آید.اا مترادف شوخی - آمدن [ یا گرفتن]

    1216(1210)بازی بازی کردن

    به انجام کاری تظاهر کردن :"بازی بازی نکن ,درست غذایت را بخور ! "


    1217(1210) بازی در آوردن

    (1)به شیوه های مختلف توسل جستن, مثلا به قصد تن زدن از انجام کار یا وظیفه ئی, سر دواندن و معطل کردن کسی, مثلا برای جلوه دادن اهمیت خود هنگامی که قرار است در حق او خدمتی انجام دهند ....(بقیه رو بخاطر وقت و طولانی شدن فاکتور میگیرم)

    (2)به خلاف خواست و تمایل خویش تظاهر کردن : فی المثل مشتاق مال و ثروت بودن اما به بی نیازی و درویش مسلکی تظاهر کردن و گرد آوردن ثروت را مذموم شمردن .چهره ناراضی گرفتن در مقابل امری که قلبا از آن خرسندند.....(فاکتور میگیرم)

    (3)در مورد لوازم مکانیکی : خوب و به قاعده و روان کار نکردن . بد و ناقص کار کردن : " وسط راه ماشین مان بازی در آورد دو سه ساعتی معطل مان کرد."


    1218(1210) بازی را تمام کردن

    شیوه ئی فرعی را که برای ارعاب یا تطمیع یا ایجاد نگرانی در حریف پیش گرفته شده است پایان دادن و به اصل موضوع پرداختن ....(فاکتور میگیرم

    1219(1210)بازیش را در آوردن

    مهمی را جدی نگرفتن . شوخی و بی مزگی کردن ....(فاکتور میگیرم


    1220(1210)بازی - گرفتن

    (1)سر ایذا و آزار داشتن . قصد تفریح داشتن آنجا که نباید : "پشت فرمون ماشین بازیت نگیره !"

    (2)مهمی را جدی نگرفتن و به شوخی و لودگی برگذار کردن

    * - هر دو مورد به صورت 1215 نیز می آید .

    1221(1210)زبان - با سر - بازی کردن

    اختیار زبان خود را نداشتن و سخنانی مخاطره انگیز گفتن . ....(فاکتور میگیرم

    1222(1210)سر- با کون - بازی کردن
    دقت و توجه نداشتن . در کارها لاابالی بودن . حواس پرت و سر به هوا بودن...(فاکتور میگیرم


    1223(1210)سر (کسی ) بازی در آوردن

    کسی را ایذا و آزار کردن . امر کسی را هر دم به بهانه ئی به تعویق انداختن . کسی را دست انداختن و ریشخند کردن . اا به صورت 1217 نیز می آید .

    1224 (1210) ک :- با کلاه - بازی کردن
    نک 1222 .

    ********************
    1225بازی
    . افراط در امری

    1225)ترکیبات دیگر بازی
    در مجلدات پیشین :
    . .اداره بازی - 623 - الف
    ***
    1226(1225) دوست بازی
    در دوستی با اشخاص افراط کردن....(فاکتور میگیرم

    1227(1225)رفیق بازی
    نک 1226 .

    1228(1225)قرطاس بازی----qertas

    قرطاس به معنی کاغذ است; و اصطلاح , معادل کلمه بین المللی بوروکراسی
    اا کاغذ بازی و کاغذ پرانی و پرونده سازی و کمیسیون بازی و دنگ و فنگ های زائد و وقت گیر و غیر قابل توجیه ادارات . اا مرادف 1229Bureaucratie

    1229(1225)کاغذ بازی
    تشریفات بیهوده و وقت گیر اداری .اا مترادف 1228

    1230(1225)hel o gol هل و گل بازی
    افراط در رد تحفه و نوبرانه میان دو خانواده, و به خصوص میان خانواده ها دختر و پسری که نامزد یکدیگرند .....(فاکتور میگیرم)

    ******************
    بازی
    قمار,در اصطلاح قمار بازان : "امشب خانه رضا بازی داریم (1 ."


    2)اصطلاح تخته نرد در مقابل مارس.اا در بازی نرد, اگر بازیکن حریق خود را پیش از آنکه به برداشتن مهره توفیق یابد شکست دهد, با دو امتیاز برنده می شود, و در غیر اینصورت تنها با یک امتیاز . برد دو امتیازی مارس, و برد معمولی و یک امتیازی بازی, یا تخته یا دست خوانده می شود .

    1231)باورهای توده, آئین ها بازی

    1232(1231)اگر قمار باز پیش از شروع بازی به دست خود بشاشد, دست خوب می آورد و در نتیجه می برد .

    1231)ترکیبات جمله ئی و شبه جمله ئی بازی

    1233(1231)بزرگان سیه مهره بازی کنند

    در بازی نرد, معمول است که مهره های سیاه را به اختیار فرد مسن تر یا محترم تر قرار میدهند .

    1234(1231) !زود بازی کن, بد بازی کن

    مزاحی است که بین مقامران و حریفان نرد و شطرنج متداول است و به حریفی
    که در بازی دیر کند و طرف را منتظر گذارد گویند و مقلوب گونه ئی از مثل دیر آی و درست آی باشد .

    [ دهخدا ,امثال و حکم ,ج 2 ,ص 928

    1235(1231)شاه با له له اش بازی می کند....lale

    جمله ئی است که به عنوان اعتراض گفته می شود, در باره بازیکنی که فواعد و مقررات بازی را در نظر نمی گیرد و علنا به حقوق بازیکنان دیگر تجاوز می کند .اا نک 1298


    1231) تعبیرات مصدری بازی

    1236 (1231) با دسته کورها بازی کردن [ یا طرف بودن

    آشکارا تقلب کردن در قمار . اا عبارت را حریفان به عنوان اعتراض به شخص متقلب به زبان می آورند : "همین جور رو است تقلب می کند . انگار با دسته کورها طرف است !"


    1231) ترکیبات دیگر بازی

    1237(1231)بازی بلوت blott / belot

    نوعی بازی با ورق است که بیشتر از نوع بازی های فکری است و در اوایل قرن بیستم رواج یافت و به نام ابداع کننده هلندی خود آقای بلوت(*)شناخته شد .اا اصطلاحات این بازی در تداول طبقات بورژوا و اشراف و فکلی ها هنوز هم باقی مانده, هر چند خود بازی کم و بیش متروک شده است .(*) Belote

    - نک 1008 / آ, و 32-1228 / آ, و 1898 / آ و 5432

    1238 (1231)بازی حکم

    از بازی های دست جمعی است که با ورق انجام می شود .اا نگاه کنید در بخش افزوده ها درانتهای مجلدات حاضر به شماره 8065

    1239(1231)بازی طاق و جفت

    این بازی بیشتر در مواقعی انجام می گیرد که بازی کنان وسیله دیگری برای قمار در اختیار نداشته باشند ; مثلا در زندانها ; چرا که آن را با هر چیز که دم دست باشد انجام می توان داد :حداقل با دو سنگریزه , دو پوست تخمه, و غیره ...(فاکتور میگیرم)

    1240(1231) pay-eپای بازی

    اصطلاح قمار, ورزش و بازی های گروهی اا هر یک از افرادی که وجودشان برای بازی لازم باشد... (فاکتور میگیرم

    1241(1231)تاس بازی  tas-bazi

        نوعی قمار است که با تاس انجام می گیرد. هر بار یکی از طرفین تاس می ریزد و هر که مجموع امتیازاتش زودتر به عدد مقرر رسید برنده محسوب می شود . این ساده ترین شکل بازی است ....(فاکتور میگیرم

    1242(1231) تخته بازی
    بازی نرد.اا نک  تخته , در حرف ت .

    1243(1231) tasme تسمه بازی
    که در ادبیات با نام های دوا لبازی و دوا لک بازی آمده( که اسامی کهن آن است) و در میان توده به نام های کمر بازی و کمر بند بازی نیز معروف است  ,مانند خال سیاه بازی از نوع بازی هائی است که به قصد خانه خراب کردن حریفان ساده دل و در عین حال طمعکار صورت می گیرد و برای حریفی که از سا دگی ظاهر بازی و شرط های آزانگیز یک بر پنج و یک بر دهی که تسمه باز پیشنهاد می کند به دام می افتد به هیچ روی امکان بردی وجود ندارد مگر این که تسمه باز, خود بخواهد برای جری تر شدن حریف, به قصد تطمیع او و بالاتر و بالاتر بردن مبلغ داو, یکی دو بار به او ببازد ...(فاکتور میگیرم

    1244(1231)jelov ---جلو بازی

    اصطلاح قاپ بازی اا منظور این است که بازیکن پول هایش را برابر خود روی زمین بگذارد.....(فاکتور میگیرم


    1245(1231) چار[ یا چهار] خانه بازی
    به زعم ع . مستوفی ,مترادف 1254 است .

    1246 (1231)چار قاب بازی
    نک ذیل قاب بازی, در حرف ق .

    1246)تعبیرات مصدری چار قاب بازی

    1247 (1246)شپش توی جیب - چارقاب بازی کردن [ یا معلق زدن]مترادف 1478 / الف
    *****
    1248(1231)cap ----چپ بازی
    اصطلاح قاپ بازی اامنظور این است که بازی کن, به دلایل مختلف-مثلا عدم اطمینان از امنیت, یا بر حسب عقیده خرافی او- پولش را در دست چپش نگه دارد که دست راستش برای ریختن قاپ ها آزاد باشد.در این نوع داوگذاری احتمال تقلب زیاد است.

    1249(1231)  چپ و جلو بازی
    اصطلاح قاپ بازی اامنظور این است که قمار باز, مقداری پول جلو خود روی زمین داشته باشد و مقداری دیگر در مشت چپ خویش ...(فاکتور میگیرم

    1250(1231)چتکه بازی / چوتکه بازی ---cotke
    نوعی بازی دو نفری که با چرتکه انجام می شد و امروزه از یاد رفته است.

    1251(1231)خالبازی
    نک 1252 .

    1252(1231)خال سیاه بازی
    یا خال بازی یا سه خال بازی . اا نوعی تردستی است که کلاه برداران در نقاط پر جمعیت ,از طریق تحریک آز و طمع گذرندگان ساده دل و به قصد ربودن نقدینه آنان بدان می پردازند...(فاکتور میگیرم

    1253(1231)دراز بازی--Deraz
    نوعی بازی است که با تخته نرد انجام می گیرد . در این بازی, طرفین ,تمام مهره های خود را در یک ستون ,در آخرین خانه محلی که حریف می باید مهره های خود را گرد آورد قرار می دهند و شروع به تاس ریختن می کنند ....(فاکتور میگیرم


    1254(1231) دوز بازی--duz
    هیچ یک از شرح هائی که برای این بازی نوشته اند (محمد امین میرزای قاجار , ع ,مستوفی ,لغت نامه دهخدا , محمد پروین گنابادی) فابل استفاده نیست....(فاکتور میگیرم


    1255(1231)سه قاب بازی
    نک ذیل قاب بازی در حرف ق .
    1256(1231)قاب بازی --qab
    یا قاپ بازی .- نک ذیل قاب در حرف ق .

    1257(1231)کمر بازی
    نک 1243

    1258(1231) کمر بند بازی
    نک 1243

    1259(1231)gosad--- گشاد بازی
    اصطلاح بازی نرد اا شیوه ئی از بازی نرد است....(فاکتور میگیرم 

    1260(1231) لیس بازی
    این بازی در یادداشت های ما تنها به صورت لیس پس لیس ضبط شده اما منابع قدیمی تری(از جمله قمارخانه, تالیف محمد امین میرزای قاجار) و منابع نسبتا متاخرتر (و از جمله, ع. مستوفی) آن را لیس بازی ضبط کرده اند....(فاکتور میگیرم

    1261(1231)مفت بازی ---Moft

    اصطلاح قمار اا باختن در بازی, به خاطر ناشیگری خویش یا تعلل در پیشگیری از تقلب حریف ; و نه بر اثر عدم مساعدت بخت .اا مقابل مفت بری .



    ادامه دارد....  پیمان پایدار
    مصاحبه «کارزار همبستگی» با یرواند آبراهامیان:
    لیبی، «انقلاب» با استفاده از بمب‌های «ناتو» و بمب‌افکن‌های بی‌سرنشین آمریکایی
    Sun 28 08 2011


    مقدمه
    من با تحلیل زیر در کلیت , به جز یک مساله که مربوط به ایران میشه, کاملا موافقم. و اون اینه : هر چند "جوانان " درون جنبش سبز میتوانند به وجود مقوله امپریالیسم آشنا نباشند و نادان و حتا احمقی کنند, ولی برای یک لحظه نمیتونم قبول کنم که موسوی ها, کروبی ها ,سروش ها, گنجی ها,...و آکادمیسین های دنباله روشون تو آمریکا(که جنبش فوق الذکررو معادل "جنبش مدنی آمریکا" میدونند و از این خزعبلات....) ندونند که امپریالیسم یه واقعیت انکار ناپذیر هست!! خیر جناب یرواند عزیز.آنان فقط میخوان جناح خودشون به خر مراد سوارباشه و نه حاکمین وقت!! بیشرمی از این واضحتر که موسوی, که دستش به خون جوانان آغشته هست, که هنوز هم از دوران "طلایی امام" حرف میزنه و... ندونه که چی تو کنفرانس گوادالوپ و بعدش تو حومه پاریس در نوفالو شاتوگذشت و ...بهشتی ها(که کتاب تعلیمات دینی دوران ما رو-در زمان شاه مزدور- از آلمان مینوشت)کجای قضیه بودند و....و رفسنجانی ها ( که تو زندون شاه هیچگاه شکنجه نشد ولی همزمان تو دهن طالقانی که بچه هاش چریک و مجاهد بودند میشاشیدن )چی کاره بودند و...چه جوری بنی صدرها نذاشتند گند هواپیمای سقوط شده آمریکائی ها در طبس درز کنه و جعبه سیاشو ناپدید کردند  و و و..... چی شد که به اینجا رسیدیم !؟همین و بس. با بقیه حرفای ایشان هیچ اشکالی ندارم و مورد 100% تایید منه و دمش هم گرم .                              پیمان پایدار 
    ***********************************************
    این که چه کسی قدرت را در لیبی دست بگیرد از سوی «ناتو» دیکته خواهد شد. هرکسی به قدرت برسد باید حاضر باشد در مورد نفت لیبی، با غرب به‌توافقی تازه برسد / آنچه شکل خواهد گرفت، به‌ویژه در خارج از بنغازی و طرابلس، یک ساختار غیرمتمرکز حکومت قبیله‌ای است. و از آنجا که قذافی از حمایت بعضی قبیله‌ها، به‌ویژه قبیلهٔ خودش در جنوب، برخوردار است، من فکر می‌کنم که جنگ داخلی به‌این آسانی‌ها پایان نگیرد / به‌نظر من به این نکته توجه نمی‌شود که در حال حاضر ما با دو گرایش متضاد روبرو هستیم: یکی ضدیت با امپریالیسم، و دیگری ضدیت با رژیم‌های دیکتاتوری مانند اسد و مبارک و قذافی / یکی از پیامدهای جابه‌جایی ناشی از دخالت «ناتو» در لیبی می‌تواند فروپاشی اوپک باشد / مشکل در جنبش سبز این است که فکر می‌کنند امپریالیسم دیگر یک پدیدهٔ تاریخی مربوط به گذشته است و اکنون پایان یافته است

    کارزار همبستگی
    مصاحبه اختصاصی با یرواند آبراهامیان


    با تشکر از شما برای این که وقتتان را در اختیارمان گذاشتید. آخرین صحبتی که با شما داشتیم زمانی بود که حملهٔ نظامی به لیبی تازه آغاز شده بود. از آن زمان تاکنون اتفاقات زیادی افتاده است. می‌خواستم خواهش کنم که نظرتان را در مورد تحولات شش ماه گذشته در لیبی برای ما بیان کنید.

    تردیدی نیست که خیزشی در لیبی علیه قذافی به‌وقوع پیوست، اما نتوانست پیروز شود. و چون این خیزش موفق نشد، «ناتو» دست به‌دخالت زد و این دخالت هر روز گسترش یافت. در نهایت، آنچه امروز شاهد آن هستیم نه یک خیزش داخلی بلکه بیش از هرچیز یک حرکت تحریک شده از خارج است. رسانه‌های غربی نام آن را «انقلاب» گذاشته‌اند. اما اگر چنین باشد، این اولین انقلابی است که با استفاده از بمب‌های «ناتو» و بمب‌افکن‌های بی‌سرنشین آمریکایی صورت می‌گیرد. بدون بمباران‌های گسترده از خارج، این حرکت نمی‌توانست به پیروزی برسد.
    و این در عمل معضلی ایجاد کرده است زیرا هرکسی که امروز در لیبی به‌قدرت برسد از حمایت توده‌ای زیادی برخوردار نخواهد بود و تنها خواهد توانست قدرت خود را با کمک نیروی خارجی حفظ کند. در نتیجه، این نیروهای خارجی خواهند بود که دولت جدید را در لیبی تشکیل خواهند داد و بقای آن را تضمین خواهند کرد. و این، انواع و اقسام پیامدها را به‌دنبال خواهد داشت، هم از نظر مسألهٔ نفت و هم از نظر جا‌به‌جایی‌های تاریخی در خاورمیانه. به‌نظر من، ما اکنون در حال بازگشت به وضعیت اوایل قرن بیستم و سلطهٔ مستقیم خارجی هستیم؛ واضح‌تر بگویم، حضور مستقیم امپریالیسم، به‌ویژه در شمال آفریقا.

    اما در مورد نیروهای یاغی نوعی سردرگمی وجود دارد. در حالی که دولت‌های غربی شورای رهبری یاغیان را که در شرق لیبی مستقر است به‌رسمیت شناخته‌اند، این یاغیان غربی هستند که اکنون طرابلس را اشغال کرده‌اند و شرقی‌ها در این پیروزی نظامی نقشی ناچیز داشته‌اند. با توجه به رقابت‌های قدرتی که در میان آنها وجود دارد، چه چیز تعیین می‌کند که کدام جناح باید قدرت را در دست بگیرد؟

    این یاغیان بنغازی بودند که از ابتدا با فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در ارتباط بودند، و چون مورد اعتماد انگلستان و فرانسه هستند، به‌نظر من قدرت اصلی در دست نیروهای بنغازی خواهد بود. اما روشن نیست آنها در عمل تا چه‌حد امکان کنترل نیروهای مسلح گوناگونی را که طرابلس را اشغال کرده‌اند دارند. بهر حال واقعیت این است که قدرت اصلی در دست نیروهای خارجی خواهد بود. دولت یاغیان بنغازی برای ادارهٔ امور به پول نیاز خواهد داشت و این مستلزم آزاد کردن دارایی‌های مسدود شدهٔ لیبی در خارج است. برای این کار، آنها به توافق انگلیس، فرانسه و آمریکا نیاز دارند، و طبیعی است که این دولت‌ها دارایی‌های لیبی را در اختیار یاغیان بنغازی خواهند گذاشت و نه نیروهای غربی وارد شده به طرابلس.

    البته دولت‌های غربی برای چنین کاری هیچ عجله‌ای هم ندارند. آنها از این مسأله به‌عنوان اهرمی برای کنترل ترکیب دولت آیندهٔ لیبی استفاده خواهند کرد.


    با این استدلال شما، در نهایت کسانی قدرت را در دست خواهند گرفت که مورد تأیید غرب و نیروهای «ناتو» باشند.

    بله، البته! این که چه کسی قدرت را در دست بگیرد از سوی «ناتو» دیکته خواهد شد. این مسأله همچنین به گرفتن امتیازات نفتی هم مربوط می‌شود. هرکسی به قدرت برسد باید حاضر باشد در مورد نفت لیبی، با غرب به‌توافقی تازه برسد. و «ناتو» طبیعتاً دارایی‌های لیبی را در اختیار دولتی که در مورد مسألهٔ نفت حاضر به‌تسلیم نباشد قرار نخواهد داد.

    البته درگیری‌های نظامی هنوز ادامه دارد و تکلیف نهایی در لیبی هنوز روشن نشده است. اما یاغیان ادعا کرده‌اند که در مدت سه ماه پس از سقوط قذافی یک قانون اساسی جدید به‌تصویب خواهند رساند و شش ماه پس آن برای تشکیل دولت جدید انتخابات برگزار خواهد شد. آیا چنین کاری واقعاً عملی است؟

    خیر! به این دلیل ساده که در لیبی یک دولت متمرکز وجود ندارد و هیچگاه وجود نداشته است. اگر چنین دولت متمرکزی وجود داشت، آنگاه می‌توانستند وزارتخانه‌ها را در اختیار بگیرند، وزیران آنها را تعیین کنند و ماشین دولتی را دوباره به‌کار بیاندازند. اما از آنجا که یک چنین ماشین دولتی وجود ندارد، وضعیت هرج و مرج حاکم خواهد شد. آنها می‌توانند مثلاً وزیر امنیت، وزیر جنگ، وزیر کشاورزی و غیره تعیین کنند، اما وزارتخانه‌ای که آنها اداره کنند وجود ندارد. قذافی بدون دولت حکومت می‌کرد، که این برای ادارهٔ یک کشور شیوهٔ عجیبی است. حکومت او ساختار قبیله‌ای داشت نه دولتی.

    بدین ترتیب، «ناتو» می‌تواند هرکس را بخواهد به‌عنوان عضو کابینه دولت به‌کار بگمارد ولی این کابینه‌ دولتی ندارد که به‌وسیلهٔ آن کشور را اداره کند. بنابراین، آنچه شکل خواهد گرفت، به‌ویژه در خارج از بنغازی و طرابلس، یک ساختار غیرمتمرکز حکومت قبیله‌ای است. و از آنجا که قذافی از حمایت بعضی قبیله‌ها، به‌ویژه قبیلهٔ خودش در جنوب، برخوردار است، من فکر می‌کنم که جنگ داخلی به‌این آسانی‌ها پایان نگیرد. حدس من این است که او اکنون به‌جنوب لیبی، جایی که هنوز از پشتیبانی قبایل برخوردار است، رفته است.

    فکر می‌کنید او به‌جنگیدن ادامه خواهد داد؟

    بله!

    بسیاری انتظار دارند که در لیبی حمام خون به‌راه بیافتد، البته نه فقط میان هواداران و مخالفان قذافی بلکه در میان نیروهای رقیب مخالف. به‌نظر می‌رسد که در میان این نیروها بی‌اعتمادی زیادی وجود دارد، که یک نمونهٔ آن ترور فرمانده نظامی نیروهای یاغی بود. آیا شما این احتمال را می‌بینید که یاغیان، پس از پیروزی، سلاح‌هایی را که به‌سمت قذافی نشانه گرفته بودند به‌سوی یکدیگر برگردانند؟

    بله. البته «ناتو» تلاش خواهد کرد که از طریق کنترل دارایی‌ها این نیروها را مهار کند، اما فکر نمی‌کنم که این کار آسانی باشد زیرا تنش میان قبال مختلف تاریخی طولانی دارد. قذافی هم هیچ کوششی برای ایجاد یک هویت ملی لیبیایی انجام نداد، بلکه برعکس از این ساختار متفرق قبیله‌ای برای تضمین حکومت خود بهره گرفت. بنابراین، تاریخ چهل سال گذشته در لیبی تاریخ شکل‌گیری یک هویت ملی یا یک دولت ملی نبود

    البته درگیری‌های نظامی هنوز ادامه دارد و تکلیف نهایی در لیبی هنوز روشن نشده است. اما یاغیان ادعا کرده‌اند که در مدت سه ماه پس از سقوط قذافی یک قانون اساسی جدید به‌تصویب خواهند رساند و شش ماه پس آن برای تشکیل دولت جدید انتخابات برگزار خواهد شد. آیا چنین کاری واقعاً عملی است؟

    خیر! به این دلیل ساده که در لیبی یک دولت متمرکز وجود ندارد و هیچگاه وجود نداشته است. اگر چنین دولت متمرکزی وجود داشت، آنگاه می‌توانستند وزارتخانه‌ها را در اختیار بگیرند، وزیران آنها را تعیین کنند و ماشین دولتی را دوباره به‌کار بیاندازند. اما از آنجا که یک چنین ماشین دولتی وجود ندارد، وضعیت هرج و مرج حاکم خواهد شد. آنها می‌توانند مثلاً وزیر امنیت، وزیر جنگ، وزیر کشاورزی و غیره تعیین کنند، اما وزارتخانه‌ای که آنها اداره کنند وجود ندارد. قذافی بدون دولت حکومت می‌کرد، که این برای ادارهٔ یک کشور شیوهٔ عجیبی است. حکومت او ساختار قبیله‌ای داشت نه دولتی.

    بدین ترتیب، «ناتو» می‌تواند هرکس را بخواهد به‌عنوان عضو کابینه دولت به‌کار بگمارد ولی این کابینه‌ دولتی ندارد که به‌وسیلهٔ آن کشور را اداره کند. بنابراین، آنچه شکل خواهد گرفت، به‌ویژه در خارج از بنغازی و طرابلس، یک ساختار غیرمتمرکز حکومت قبیله‌ای است. و از آنجا که قذافی از حمایت بعضی قبیله‌ها، به‌ویژه قبیلهٔ خودش در جنوب، برخوردار است، من فکر می‌کنم که جنگ داخلی به‌این آسانی‌ها پایان نگیرد. حدس من این است که او اکنون به‌جنوب لیبی، جایی که هنوز از پشتیبانی قبایل برخوردار است، رفته است.

    با توجه به این واقعیت مورد قبول همگان که لیبی در دوران قذافی از بالاترین سطح زندگی در میان کشورهای آفریقا برخوردار بوده، آیا فکر نمی‌کنید که او هنوز در میان مردم از حمایت گسترده‌ای برخوردار است که به‌خاطر سیر سریع تحولات، و تبدیل سریع تظاهرات مردم از حرکت‌های خیابانی مانند مصر به یک حرکت نظامی مسلح شده از خارج، فرصت بروز نیافته اما امکان بروز آن در آینده وجود دارد؟

    نه بلافاصله و در کوتاه‌مدت. این درست است که در دوران قذافی بهبود زیادی در نظام بهداشتی و آموزشی صورت گرفت و نسل جدیدی از افراد تحصیل‌کرده که از بهداشت و آموزش رایگان تا حد آموزش عالی برخوردار بودند به‌وجود آمد، اما این را نمی‌توان به‌معنای وجود حمایت مستقیم از او تعبیر کرد. حکومت او چنان خودستایانه و فردی بود که حتی کسانی که از سیاست‌های او بهره می‌بردند لزوماً به حامیان رژیم بدل نمی‌شدند. در واقع رژیمی وجود نداشت.

    او می‌توانست حمایت زیادی برای خود ایجاد کند، اما به‌خاطر شیوهٔ نامعقول حکومتی‌اش، این حمایت نتوانست نهادینه شود یا حتی امکان بیان پیدا کند. در نتیجه، حتی کسانی که از سیاست‌های او بهره می‌بردند از رفتن او خوشحال بودند. اما اکنون، پس از رفتن او، آنها متوجه مزایایی که در زمان قذافی داشتند خواهند شد، و البته هیچ تضمینی هم وجود ندارد که رژیم آیندهٔ حاکم بر لیبی آن برنامه‌های اجتماعی را ادامه دهد.


    سایت «کلمه» اخیراً نوشته‌ای از قول نمایندهٔ سابق جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل منتشر کرده که در آن، نویسنده از این امکان که سوریه می‌تواند هدف بعدی غرب و «ناتو» باشد صحبت می‌کند (البته او در این مقاله از عملیات «ناتو»، به‌عنوان عکس‌العمل «جامعهٔ جهانی» در دفاع از حقوق بشر، دفاع کرده است). به‌گفتهٔ او، بشار الاسد اکنون همان راهی را می‌رود که قذافی طی کرد و در نتیجه امکان دخالت نظامی در سوریه وجود دارد. شما تا چه حد با این گفته که سوریه ممکن است هدف بعدی «ناتو» باشد موافقید؟

    حمله به سوریه و نابود کردن رژیم بعثی در آن کشور، به‌دلیل همسایگی‌اش با ترکیه و لبنان، کاری بسیار خطرناک است. به‌ویژه این‌که ترکیه، به‌خاطر امکان سرازیر شدن آوارگان جنگی سوریه به‌ آن کشور و هرج و مرج ناشی از آن، با چنین حمله‌ای موافقت نخواهد کرد. وضعیت سوریه بسیار پیچیده‌تر است.

    به‌عبارت دیگر، شما فکر نمی‌کنید که رویارویی با سوریه شکل نظامی به‌خودش بگیرد.
    نه. من فکر نمی‌کنم.

    آیا به‌نظر شما، بشار الاسد بالاخره از مسند قدرت به‌زیر کشیده خواهد شد، حتی بدون دخالت نظامی؟

    پیش‌بینی این مسأله دشوار است، زیرا در سوریه، برخلاف تونس و لیبی، نیروی اجتماعی سازمان‌یافته‌ای در حمایت از رژیم بعثی وجود دارد. در آنجا مسألهٔ یک فرد یا یک گروه نیست. در سوریه، حکومت از پایگاه اجتماعی قابل ملاحظه‌ای برخوردار است. حتی اگر اسد بخواهد کشور را ترک کند، این برایش مشکل خواهد بود زیرا او در مقابل بخشی از جامعه، یعنی بخش علوی، که کوچک هم نیست، تعهد دارد، و این بخش آماده است که در حمایت از او بجنگد. بخش بزرگی از افسران ارتش هم علوی هستند. برای علوی‌ها روشن است که به‌قدرت رسیدن سنی‌ها به‌معنای کشتار آنان خواهد بود.

    بگذارید شما را به متن‌های دیگری رجوع دهم. این برای من بسیار جالب است که هم جنبش سبز، از یک‌سو، و هم وزارت خارجهٔ جمهوری اسلامی ایران، از سوی دیگر، در این مدت با صدور بیانیه‌هایی از یاغیان لیبی و عملیات نظامی آنها علیه قذافی حمایت کرده‌اند. به‌عنوان مثال، وزارت خارجهٔ ایران در بیانیه‌ای به‌تاریخ
    ۲۴ اوت ۲۰۱۱، که در سایت خبرگزاری فارس منتشر شده، ضمن بیان این‌که دولت ایران همیشه از مقاومت مردم لیبی در برابر قذافی حمایت کرده است، از جمله می‌گوید: «رجاء واثق دارد که مردم استعمار ستیز لیبی با قاطعیت و حفظ همبستگی ملی مانع از هرنوع دخالت بیگانگان به‌ویژه استعماگران دیروز و مدعیان امروز در رقم زدن سرنوشت خود خواهند شد». به‌عبارت دیگر، آنها می‌گویند اطمینان کامل دارند که مردم استعمار ستیز لیبی از دخالت بیگانگان و استعمارگران دیروز و امروز در امور خود جلوگیری خواهند کرد! این گفته برای من بسیار جالب است. تا چه حد باید کور بود که ندید این به‌اصلاح پیروزی «مردم استعمار ستیز لیبی» تنها با کمک «ناتو» و همین «استعمارگران دیروز و مدعیان امروز» حاصل شده است؟ مشابه همین نوع موضع‌گیری‌ها را ما با کمال تأسف در بیانیه‌های نیروهای وابسته به جنبش سبز، از جمله «شورای هماهنگی راه سبز امید»، هم مشاهده می‌کنیم. شما این موضع‌گیری‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

    به‌نظر من آنها به این نکته توجه نمی‌کنند که در حال حاضر ما با دو گرایش متضاد روبرو هستیم: یکی ضدیت با امپریالیسم، و دیگری ضدیت با رژیم‌های دیکتاتوری مانند اسد و مبارک و قذافی. سؤال اصلی این است که کدام‌یک مهم‌تر است؟ من فکر می‌کنم در لیبی گرایش ضدیت با امپریالیسم وجود دارد، اما در حال حاضر گرایش ضد قذافی در میان یاغیان قوی‌تر است. ممکن است در میان آنها نیز سابقهٔ ضدیت با امپریالیسم وجود داشته باشد، اما امروز این مسأله برای آنها اهمیت خود را از دست داده است. و با اهمیت ندادن به این مسأله، آنها در عمل در دام امپریالیسم افتاده‌اند. آنها برای خلاص شدن از دست قذافی، آماده‌اند کشورشان را دوباره به‌دست انگلستان، فرانسه و ایتالیا بسپارند.

    اما دولت ایران با مترقی دانستن این نیروها، خودش را گول می‌زند. البته عواطف ضدامپریالیستی مردم لیبی، پس از تجدید نظر در قراردادهای نفتی توسط این نیروها، احتمالاً جان دوباره خواهد گرفت، اما تا آنجا که به وضعیت سیاسی کنونی مربوط می‌شود، ضدیت با امپریالیسم آن جایی را که باید در محاسبات داشته باشد ندارد. واقعیت این است که امروز، نه در لیبی و نه در میان تظاهرکنندگان مخالف حکومت در سوریه هم هیچ صحبتی از امپریالیسم نیست.

    اما هدف واقعی جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد از یک چنین موضع‌گیری چیست؟ آنها همان کسانی هستند که مدت‌ها است به‌نام مقابله با امپریالیسم و بیگانگان، دست به سرکوب مردم و مخالفان خود زده‌اند. با توجه به این واقعیت، آیا می‌شود گفت که آنها فقط دارند خود را گول می‌زنند؟ یا فکر می‌کنید درگیر بازی دیگری هستند؟

    آنها این کار را برای توجیه سیاست‌های خودشان می‌کنند. از دید آنها قذافی، با پذیرش همکاری با امپریالیست‌ها و موافقت با خلع‌سلاح کردن خودش، زمینهٔ فرو افتادن حکومتش را فراهم کرد. آنها دلیل چرخش مردم لیبی علیه قذافی را در نزدیک شدن بیش از حد او به قدرت‌های امپریالیستی ارزیابی می‌کنند، که این یک تفسیر نادرست از واقعیت است.

    در مورد موضع‌گیری‌های مشابه جنبش سبز چه می‌گویید؟ به‌نظر می‌رسد آنها هم دچار همین برخورد یک‌بُعدی محصور در ضدیت با دیکتاتوری شده‌اند و نقش «ناتو» را در این جریانات کاملاً نادیده می‌گیرند.

    به‌نظر من، مشکل در جنبش سبز این است که فکر می‌کنند امپریالیسم دیگر یک پدیدهٔ تاریخی مربوط به گذشته است و اکنون پایان یافته است. آنها بر این تصورند که در قرن بیست و یکم دیگر امپریالیسمی وجود ندارد. آنها این روایت جهان غرب را پذیرفته‌اند که امپریالیسم در گذشته‌ای دور، در اواخر قرن نوزدهم و حتی اوایل قرن بیستم، وجود داشته، و قدرت‌های امپریالیستی مانند انگلستان، فرانسه، ایتالیا، وجود داشته‌اند. اما آن دورهٔ تاریخی دیگر به‌پایان رسیده است و اکنون هیچ قدرتی که از عقل سالم برخوردار باشد به‌دنبال سلطه بر کشورهای جهان نیست. در نتیجه، امپریالیسم مسألهٔ ما نیست.
    آنها فراموش می‌کنند که امپریالیسم پدیده‌ای است که می‌تواند شکل‌های مختلف به‌خودش بگیرد. لازم نیست که حتماً پرچم انگلستان برفراز طرابلس به‌اهتزار درآید. این سلطه می‌تواند به‌شکل غیرمستقیم اعمال شود، از جمله به این صورت که اروپاییان تعیین کنند چه کسی باید بر لیبی حکم‌رانی کند. و این چیزی جز بازگشت به‌همان دوران امپریالیسم پس از ۱۹۱۹ نیست. در آن روزها نیز مردم می‌گفتند امپریالیسم با پایان جنگ اول جهانی پایان یافته و دیگر وجود ندارد. اما هر تاریخ‌شناسی می‌تواند شهادت دهد که پس از ۱۹۱۹، انگلستان و فرانسه به‌شکلی غیرمستقیم بر بخش اعظم خاورمیانه حکم‌رانی می‌کردند. و این همان چیزی است که دوباره در آینده در انتظار ما است.

    اما آیا این نوع موضع‌گیری‌ها به‌معنای سر خود را در برف کردن نیست؟ آیا انقلاب بهمن
    ۱۳۵۷ یک نمونهٔ آشکار از مبارزهٔ مردم خود ما علیه همین نوع از امپریالیسم و برانداختن سلطهٔ آن بر کشورمان نبود؟ آیا یک چنین موضع‌گیری‌ها به‌معنای چشم بستن بر این واقعیت غیرقابل انکار نیست؟ در آن موقع، سلطه‌جویی امپریالیسم در مقایسه با وضعیت کنونی شکلی بسیار غیرمستقیم‌تر هم داشت و این‌چنین شکل نظامی آشکار هم به‌خود نگرفته بود. به‌نظر می‌رسد تا زمانی که اتحاد شوروی وجود داشت، آنها ناچار بودند خود را به اشکال غیرمستقیم‌تر سلطه محدود کنند، اما اکنون آنها این کار را بسیار آشکارتر و بی‌پروایانه‌تر از طریق دخالت‌های نظامی به پیش می‌برند. چگونه می‌توان چشم خود را بر این واقعیت بست؟ آیا این‌گونه موضع‌گیری‌ها، به‌ویژه در رابطه با ایران، کاری بسیار خطرناک نیست؟

    دولت ایران با این اطمینان حرکت می‌کند که، جدا از این‌که چه اتفاقی بیافتد، کسی به ایران حمله نخواهد کرد. رهبران ایران از زاویهٔ این اطمینان خاطر حرکت می‌کنند، و فکر نمی‌کنم به مبارزهٔ ضد امپریالیستی در کشورهای دیگر هم اهمیتی بدهند. در مورد کشورهای دیگر، آنها حتی آماده‌اند با آمریکا همکاری هم بکنند، چون برخی نیروها را دشمنانی بدتر از آمریکا می‌دانند. مثلاً از نظر آنها طالبان دشمنی بس خطرناک‌تر از آمریکا بود.

    جنبش سبز چه‌طور؟ آیا اتخاذ یک‌چنین موضع تک‌بُعدی، و همان‌طور که گفتید منطبق بر روایت جهان غرب از مقولهٔ امپریالیسم، خود به‌معنای هموارسازی راه بازگشت غیرمستقیم امپریالیسم به ایران نیست؟

    بسیاری از فعالان جنبش سبز از نسل‌ جوان‌ هستند و فکر می‌کنند امپریالیسم پدیده‌ای مربوط به گذشته است که تنها پدر و مادر، و پدربزرگ و مادربزرگ، آنها ناچار به دست و پنجه نرم کردن با آن بودند، و امروز دیگر مسألهٔ نسل حاضر نیست.

    آیا چنین تفکری را درست می‌دانید؟

    البته که نه! نه. نه.

     خطر یک چنین شیوهٔ تفکری در چیست؟
    کم بها دادن به‌ رویدادهایی که دارند اتفاق می‌افتند. مثلاً، می‌دانیم که اقتصاد ایران به بهای نفت و تصمیم‌گیری‌های اوپک بسیار وابسته است. یکی از پیامدهای جابه‌جایی ناشی از دخالت «ناتو» در لیبی می‌تواند فروپاشی اوپک باشد. با گسترش دخالت‌ها و فشارهای دولت‌های امپریالیستی، کشورهای اوپک یکی پس از دیگری ناچار خواهند شد صنایع ملی نفت خود را خصوصی کنند. این بدان معنا است که کشورهای خاورمیانه یکی پس از دیگری کنترل خود را بر تولید نفت از دست خواهند داد، و این بازگشتی خواهد بود به دوران گذشته‌ که شرکت‌های نفتی غرب کنترل میزان تولید و در نتیجه بهای نفت را در اختیار داشتند. در چنین وضعیتی ما بار دیگر شاهد انتقال عظیم ثروت از کشورهای تولیدکننده به کشورهای مصرف‌کننده خواهیم بود. این یعنی بازگشت به دوران پیش از سال‌های ۱۹۷۰
    که در آن «هفت خواهران» [اشاره به هفت شرکت فراملیتی نفتی جهان] کنترل کامل بازار نفت را در سطح جهان در دست داشتند (از دههٔ ۱۹۷۰ به بعد، کشورهای اوپک کنترل میزان تولید و بهای نفت را در دست داشته‌اند).

    بدیهی است که این بازگشت به دوران گذشته تأثیری مستقیم بر ایران به‌عنوان یکی از تولیدکنندگان اصلی نفت خواهد داشت. مشکل نگرش یک‌بُعدی کنونی این است که قادر نیست این نوع پیامدهای منفی درازمدت تحولاتی را که اکنون پیش روی ما در جریان است ببیند.

    در مورد سیاست‌های اقتصادی، مانند همهٔ این خصوصی‌سازی‌ها و تعدیل‌های ساختاری تجویز شده از سوی صندوق بین‌المللی پول، که حتی دولت «ضدامپریالیست» احمدی‌نژاد دنبال می‌کند، چه می‌گویید؟

    در مقایسه با مسألهٔ نفت، این‌ها مشکلات ثانوی هستند. خصوصی‌سازی صنایع نفت به‌معنای بازگشت به دوران کنترل کامل شرکت‌های نفتی غرب خواهد بود، یعنی بازگشت به سال‌های ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰. بهای نفت ممکن است به کم‌تر از بهای آب تنزل کند. در چنین شرایطی، کشوری مثل ایران منابع کافی برای رشد خود نخواهد داشت.

    آخرین سؤال من در مورد پیامدهای دخالت نظامی در لیبی برای آمریکا است. اگر به‌یاد داشته باشید، کنگرهٔ آمریکا با این دخالت نظامی از سوی دولت اوباما موافق نبود و حتی برخی از نمایندگان کنگره در مقطعی کوشیدند تا منابع مالی این دخالت نظامی را قطع کنند، که به‌نتیجه نرسیدند. مردم آمریکا هم با شروع یک جنگ دیگر به‌شدت مخالف بوده و هستند. آیا به‌نظر شما، این دخالت نظامی و سپس این به‌اصطلاح «پیروزی» در لیبی، چه تأثیری در انتخابات آیندهٔ آمریکا خواهد داشت؟ آیا این مسأله به‌پیروزی اوباما در انتخابات آینده یاری خواهد رساند یا او را تضعیف خواهد کرد؟

    معمولاً مسایل خارجی تأثیر چندانی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ندارند. اغلب مردم آمریکا اهمیتی به آنچه در سوریه یا لیبی می‌گذرد نمی‌دهند. در نتیجه من فکر نمی‌کنم این مسأله اثر مهمی، چه مثبت و چه منفی، بر انتخابات بگذارد. اگر بحران لیبی به‌درازا می‌کشید و تا زمان انتخابات ادامه می‌یافت، آنگاه ممکن بود که به یک مسألهٔ انتخاباتی بدل شود. اوباما، با واگذار کردن هدایت این دخالت نظامی به اروپاییان و فاصله گرفتن ظاهری از آن، بسیار هوشمندانه عمل کرد.

    مسألهٔ مهم در انتخابات آینده افغانستان و سرعت خروج ارتش آمریکا از آن خواهد بود. دخالت نظامی در لیبی برای آمریکا هزینهٔ مالی چندانی نداشت، در حالی که جنگ افغانستان برای آمریکا هزینه‌ای معادل ۱۶۴
    میلیارد دلار در سال دارد. در شرایط کنونی بحران اقتصادی، این هزینه می‌تواند به یک مسألهٔ انتخاباتی بدل شود. حتی عراق، به‌دلیل کاهش هزینه‌های جنگی آمریکا در آن به‌چند میلیارد دلار، دیگر سوژهٔ صفحات اول رسانه‌ها نیست.

    با تشکر بسیار از شما.

    source: http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=16836

    روسپیان مشهد الرضا



    مقدمه
    این متن رو رفیق افشین از پاریس واسم فرستاده که میزارم شما ها هم بخونید.فقط اینو اضافه کنم:اگه وضع تو "مقدس ترین" شهر این کثافتا اینجوری ه وای به حال جاهای دیگه!! نمردیم و برکات اسلام ناب محمدی رو هم دیدیم .تازه: هیچ کسی بهتر از این مسلمونا زیر آب خودشونوبهترنمیتونست بزنه. البته مدعیان کثیف دیگر ادیان نیز دست کمی از این گوساله ها ندارند

    ******************

    در صفحه 13 روزنامه خراسان 27/12/89، مطلبی را خواندم که بسیار جالب به نظر می رسد . خبر این بود :
    رئیس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی خراسان با بیان اینکه شهر مشهد وضعیت بدی از لحاظ حضور زنان خیابانی دارد گفت: تمامی زنان خیابانی در مشهد شناسایی شدند (!) و اکثر آنها نیز دستگیر شده اند (!!!!) ...
    سرهنگ نجاریان سپس به آماری در مورد زنان خیابانی اشاره کرد و گفت:
    19 درصد این زنان زیر 25 سال سن دارند، 55 درصد بین 25 تا 35 سال و 25 درصد دیگر نیز بالای 35 سال هستند (99= 25 + 55 + 19 یعنی اینکه 1 درصد از زنان خیابانی نه زیر 25 سال، نه بین25 تا 35 و نه بالای 35 سال سن دارند !)
    وی افزود 55 درصد از زنان خیابانی که در مشهد دستگیر شده اند اهل همین شهر هستند، 19 درصد از شهرستانهای تابعه استان، 11 درصد از خارج از استان و 3 درصد هم ساکن خارج از کشور هستند (88 = 3 + 11 + 19 + 55 یعنی اینکه 12 درصد نه ساکن مشهد و استان هستند و نه از خارج از استان آمده اند و نه ساکن خارج از کشورند. به عبارت بهتر 12 درصد از زنان خیابانی مشهد از ساکنین کرات دیگر هستند و این خود بهترین دلیل برای اثبات حیات در سایر کرات آسمانی است).
    وی گفت: 12 درصد این زنان بیسواد، 63 درصد زیر دیپلم، 23 درصد دارای مدرک دیپلم و بالاتر هستند (98 = 12 + 63 + 23 یعنی اینکه دو درصد نه بی سوادند، نه زیر دیپلمند و نه بالای دیپلم!!!)
    وی افزود بیش از 90 درصد از زنان خیابانی نیز مشکل اعتقادی دارند (به عبارت بهتر حداقل 10 در صد از روسپیان مشهد هیچگونه مشکل اعتقادی ندارند و کاملاً مؤمنند)!
     نظری کوتاه به سخنرانی ملای کثیف و جلاد فرزندان پاک, ولی وقیح- خر کبیر, خامنه ای


    آخه میخوام بدونم یه مشاور با شعورتر از خودش و با کمی آگاهی بیشتر داشتن از تاریخ ایران زمین این مرتیکه ولدالزنا(*) نداره که اینقدر تو به اصطلاح سخنرانی هاش سوتی نده !؟ پدرت خوب مادرت بهتر مگه دوران صفویه, که ایران به شیعه اثنی عشری گرویده شد, سیاهترین عصر تاریخ 3000 ساله ایران نبوده؟

    از بقیه اش در اینجا فاکتور میگیرم, چرا که کارای واجب تر از مرور تاریخ کثیف اسلام( که کپی یهودیت آدمکش و مزخرف تر از مسیحیت هست) دارم. فقط اینو اضافه میکنم: همانطور که  توده های آگاه تو دهنی بزرگی به رهبر  "معظم  " ا لشنت 
        خمینی دجال زدند, که میخواست جشن نوروز رو از ایران برداره, به تو بی همه چیز که شخص موذی تر از خودت- یعنی همون اکبر شاه( رفسنجانی)- سر کارت گذاشت و بقیه هم مهر تایید رو پیشونیت زدن تا  " ارتقا مقام  " یابی, مشتی بس سهمگین تر خواهند کوفت .


      نابود باد دومین حمله وحشیانه اسلام به این مرزوبوم
    پیش بسوی روشنائی ,آزادگی و فرزانگی
    با پاشیدن بذر آنارشی جامعه ای بس پر فروغ  و
    پر رونقی را درو کنیم


    پپمان پایدار
     
    *************************************
     
    (*)اینو بگم که من هیچ نوزادی را "حرام " زاده نمیدونم!! چرا که سکس داشتن یکی از زیباترین لحظات زندگی انسانی ست و چون به دین هم معتقد نیستم ,پس چرندیاتی چون حروم و حلال هم  واسم مفهومی نداره!! فقط لذت بردم که از ادبیات همین کثافات استفاده کرده و تحولیشون بدم
    ما خواستار تفکیک جنسیتی در باغ وحش ها و مجلس شورای اسلامی هستیم


    مقدمه
    این متن کوتاه و استهزا آمیز رو رفیق عزیزآنارشیستم الهه عشق از ایران فرستاده . بدون هیچ گونه دخل و تصرف در اینجا درج میگردد.ممنون از او---نه سخد
    ***********************************************
    چه معنی دارد در مملکت اسلامی ما گروهی نر با گروهی ماده در یک مکان سر بسته باشند؟ مگر اینا غریزه ندارند؟ به چه اجازه ای خر ماده با خر نر در یک قفس زندگی می کند؟به چه اجازه ای بوقلمون، روباه،میمون، لاشخور و... در دو جنس مختلف از کنار هم رد می شوند؟ یه وقت فکر نکرده اید که ممکن است خدای ناکرده قلیان احساسات باعث ایجاد صحنه های ناجور در باغ وحش شود؟
    همین وضع در مورد مجلس شورای اسلامی هم صادق است.اگر خدای ناکرده نماینده محترم مجلسی نتواند اسیر فرشتگان زیبا و محسور کننده(نمایندگان زن مجلس) مجلس شود، تصور کرده اید که چه فاجعه ای ممکن است اتفاق بفتند و چه صحنه ی ناجوری در صحن علنی مجلس رخ می دهد؟ما اصلا دوست نداریم دختران زیبا و معصوم ایران زمین که در مجلس کار می کنند و وظیفه سنگین و خطیر نمایندگی مردم همیشه در صحنه ایران را دارند، زیر فشار نگاه های سنگین نمایندگان نر مجلس قرار گیرند. بنابر این باید همانطور که کودکستان ها تفکیک جنسیتی می شوند، همه ی باغ وحش ها، بیت رهبری، کابینه دولت و... به ویژه مجلس شورای اسلامی دیگر مختلط نباشند.
    https://www.snowygrave.com/ojgnl.php?5uSl2Sfc1O3LudoLQYqw=EQemUdUor%2BOPpRPKGDjOO5mX9NmUgne2tx14gezFRCI%3D
    می ترسم کار به جاهای باریک بکشد...





    Tuesday, August 30, 2011

    زیبائی جامعه ایران اینه که هر درخواستی (چه صنفی, چه فرهنگی و چه,محیط زیستی) بلا فاصله سیاسی میشه و ماهیت هر نوع رژیمی رو ضربتی میبره زیر سئوال.زنده باد آنارشی : نه سرمایه -نه خدا و نه دولت

    www.youtube.com

    آنارشیسم:کماکان تنها تئوری انقلابی ضد سرمایه داری, قسمت هشتم

    و اینک ادامه این بخش از کتاب رفیق عزیزم ,جیمز هرود
    James Herodپیمان پایدار

    *****************************

    راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
    Ways to begin Gutting Capitalism


    (28) به بازیابی کردن* دست نزنید
    (*Recycle)
    وقت زندگیتان را صرف تمیز کردن کثافاتی که سرمایه داری در روی کره زمین ایجاد کرده, نکنید . زندگیتان را صرف نابودی سرمایه داری بکنید . بازیابی کردن از همان اول عملی باطل و بی فایده بوده است . ما قرار است ساعت ها وقت آزادمان را صرف جدا کردن آشغالها بکنیم, کاغذ ها را یک جا ,قوطی ها را در جای دیگر, شیشه ها را نیزهمینطور, حال آنکه کارخانه ها روزانه میلیون ها تن اشغال جدید تولید می کنند, بیشتر از آنی که ما حتا بتوانیم تمیز کنیم .چرا جلوی شان را نگیریم که اینقدر اشغال تولید نکنند ؟

    بازیابی خودش تبدیل به یک کار و کاسبی عظیم شده است . البته هیچگاه سود آور نمی بود اگر سوداگران می بایستی به کارگران پول دهند که بروند اشغال ها را جمع آوری کنند .بنابر این ,خیلی زیرکانه,آنها ارتشی از حامیان محیط زیست ساده لوح را به خدمت گرفته که اشغالها را مجانا برایشان جمع آوری کنند , و اختیارا در ساعات آزاد خودشان به جلوی دروازه کارخانه ها بیاورند .

    سوداگران این مواد خا م را به سود آوری برای خود در می آورند( صد البته با کمک کار مزدی -بردگی) . بازیابی کردن بدون شک بخشی عادی و جداناپذیر زندگی روزمره در بین انسانهای آزاد خواهد بود . اما نه حالا, نه تا زمانی که مورد استفاده قرار میگیرد تا ما را از راه واقعی جابجا کردن این اقتصاد کشنده سود آور با فعالیت زندگی بخش انسانهای آزاد به در کنند . پس از کار پر فعالیت بازیابی کردن دست بکشید .

    (29)شروع به استفاده از انرژی خورشیدی و بادی کنید

    این برای کسانی که در روستاها و شهرهای کوچک زندگی میکنند ساده ترین خواهد بود . در آنجا از قبل واحدهای خورشیدی و بادی برای فراهم کردن تمامی احتیاجات الکتریکی محیط کوچک موجود می باشد . برای کسانی که در شهرهای پر جمعیت و حومه هایشان زندگی می کنند سخت ترین خواهد بود . انرژی خورشیدی روز بروز ارزان تر شده است . بقول معروف نزدیک گل کردنش, اما در زیر کنترل کمپانی ها - تاسیسات وسیع خورشیدی و بادی به شبکه های تحت کنترل خویش تغذیه برقی می رسانند . کاری که کومونیته ها و حتا خانواده های خصوصی می بایستی بکنند همانا استفاده از تکنولوژی جدید برای رها ساختن خویش از این شبکه و بالنتیجه بدست آوردن اندازه ای از خود کفائی و خود مختاری است . شاید وقتی برسد که این تفاوت  بین مرگ و زندگی بشود . حال آنکه برای امروز این قدمی است اساسی به سمت بدست گرفتن قدرت, در دو سو , بدر آوردنش از دست سرمایه داران و برگرداندنش به کومونیته های دموکراتیک جهانی که بهش تعلق دارد .

    (30)می بایستی شروع به کاشتن بخشی از غذاهای خود بکنیم

    این فقط در چارچوب مبارزه برای قدرت رساندن به کومونیته های محلی و نابودی سرما یه داری مفهوم خواهد داشت . هدف باز بدست گرفتن حدی از خودکفائی و خود مختاری ست تا بلکه بتوان به ترک و در آوردن دل و روده و نابودی سیستم سودجویانه دست یافت . غیر از این صورت بدام آنها خواهیم افتاد . سرمایه داران دیگر نیاز به جمعیت وسیع میلیاردی انسانها ندارند . برای آنها مهم نیست که ما دور و بر باغچه سبزیجاتمان می پلکیم ,در کارگاهی که در گاراژ داریم و یا در اتاق ابزار کارمان سعی میکنیم هر طوری شده احتیاجات اولیه مان را تامین کنیم . آنها همین که کنترل تکنولو ژیهای اصلی ,حاکمیت و بازار کافی برای ادامه انباشت سرمایه را در دست داشته باشند, خوشحال خواهند بود و جهان را می توانند کنترل کنند . آنها خوشحال خواهند بود که شاهد تلف شدن میلیاردها نفر از ما انسانها باشند .

    در حقیقت دائما دارند راجع بهش صحبت میکنند و با اشتیاق چشم انتظارش هستند. پس تاکتیک " شروع به کاشتن بخشی از مایهتاج غذائی خود " از هیچگونه توهم رمانتیک راجع به "زمین مادری " و یا کارکردن با دستهایمان نشات نمی گیرد . بلکه ریشه در نیاز واقعی برای بنیان گذاردن استقلال و نجات بشری می باشد . جمعیت شهری امروز بطور غیر قابل تصوری با اختلال در عرضه  غذائی آسیب پذیر می باشند . و برای یک لحظه فکر نکنید که حاکمین و کمپانیها برای حفاظت از خویش و سیستمی که به آن وفا دارند جلوی حمل غذا را سد نکنند. در حقیقت , بوجود آوردن ( آغالیدن ) قحطی های ساختاری (مثلا در آفریقا-مترجم) به سطح همه گیری در جهان امروزی رسیده است . پس "کاشتن بخشی از غذای خود" نه تنها برای محله های جهان اول , بلکه و بخصوص به کشورهای جهان سوم که مجبور به واردات غذاهای اولیه شان شده اند, در حالی که زمین هایشان را به زیر کشت کالاهای صادراتی (مثلا قهوه, نیشکر, گوشت گاو ) برده اند, صادق میباشد (این سیاست تحمیل شده از طرف نهادهای بین المللی پول و بانک جهانی میباشد-مترجم ).

    ادامه دارد: پیمان پایدار

    *************************

    پسوند  " بازی " و دیگر ترکیبات آن : از کتاب کوچه احمد شاملو
    با همکاری آیدا سرکیسیان

     حرف ب دفتر اول / قسمت اول
    ************************
    بازی
    1164 -پسوندی است به معنای دوستداری وعلاقمندی, مترادف ریشه یونانی(*)"فیلوس".

    در مجموع صفحات 379-502 این دفتررا در بر میگیرد

    ترکیبات دیگرآن (1165 تا1176) شامل:بلبل بازی, تمبر بازی ,سهره بازی, عتیقه بازی, عشق بازی, قناری بازی, کبوتر بازی , کتاب بازی, کرک بازی ,کفتر بازی, و گل بازی

    از نوشتن کامل هر ترکیب برای طولانی نشدن فاکتور میگیرم

    ترکیبات فوق الذکر شامل صفحات 380 تا 402 میشود
    ________________________________

     بازی- 1178 تا1193-پسوندی, نمایاننده عمل جنسی  و نه لزوما علاقمندی به آن:" یک شب بر و بچه ها بردندش خانم بازی; دلش به هم خورد پشت دستش را داغ کرد که دیگه پی این کثافات کاری ها نرود ."  

    ترکیبات دیگر

    اوشاخ بازی, بچه بازی, بی ریش بازی, پسر بازی, جنده بازی, جوجه خروس بازی, خانم بازی ,خوشگل بازی, دختر بازی, دکل [یا دگل]بازی, ساده بازی, صورت بازی, عتیقه بازی,کلفت بازی, ک :کونک بازی(**) نشمه بازی
     ترکیبات فوق را صفحات 403-405 شامل میگردد
    ______________________________

    (1194)بازی : نمایش, تقلید ,تاتر
    بازی و ترانه
        بازی ننه غلام حسینی (1194)1195

     شامل صفحات 405 تا 414 میباشد 

    بقال بازی(1194 )1196

    که شامل صفحات 414 تا 439 میباشند

    __________________________________________
    تعبیرات مصدری بازی 

       رل بازی کردن, رل نعش بازی کردن, نقش بازی کردن
    صفحه 439

    ترکیبات دیگر بازی

    خیمه شب بازی(1194) 1200

    صفحات 439 تا 443 را شامل میگردد

    *******

    تعبیرات مصدری خیمه شب بازی
    خیمه شب بازی بودن و خیمه شب بازی در آوردن 


    ترکیبات دیگر خیمه شب بازی
      عروسک خیمه شب بازی

    صفحه 444
    *********************

     1204 (1194)  (+)سیاه بازی یا سیا بازی
                           siya                  siyah       

    صفحات 444 تا 448 که بطور کامل درزیر آورده شده

    نمایش های خنده آور عامیانه که در آن , تیپ غلام سیاه با شخصیتی بیدار دل و آگاه, اخلاقی و مهربان, رک گو و صمیمی, دشمن ظلم و پدر سوختگی , یار و غمخوار مظلومان و تهیدستان , بی مال و بی نیاز, و در نتیجه سبکبار و بی تشویق, نقش اول را بر عهده دارد .

     در سیا بازی, تیپ سیاه معمولا کلمات را مغلوب تلفظ میکند : چشم را چمش, قلم را قمل, قربان را قبران می گوید . ر را لام و لام را ر می گوید و جای شین و سین را عوض می کند . از گفتن حقایق به ساده ترین لحن ممکن ابا ندارد, ولی همین که می بیند توجه طرف را به حقیقت جلب کرده است, برای دامن زدن به توجه او به ساده ترین راه ممکن متوسل می شود : وقتی بار دیگر از طرف شخصی که بر اثر حرف او نسبت به واقعیت قضایا کنجکاو شده است مورد سئوال و جواب قرار گرفت , آنچه را که گفته معکوس میکند و همان را جواب میدهد که گفتنش به او توصیه شده است !-رندی است که نهایت رندیش در بی نهایت ساده دل و صدیق بودن او نهفته . سالیان دراز, سیا بازی مکتب آموزش صداقت و نقد زندگی روزمره مردم بوده است . راز توفیق سیا بازی را در همین نکته میباید جست .

    بهرام بیضائی می نویسد :"
    منشا شخصیت سیاه نمایش های شادی آور قابل بررسی است . مطمئنا این سیاه از باز مانده های اقوام تیره رنگ ما قبل آریائی نیست . احتمال دارد که در دوره یکپارچگی قلمرو اسلامی - که آمد و رفت تاجران تا سواحل آفریقا هم می کشید- پای تعدادی از مزدوران و بازرگانان سیاه به این طرف باز شده باشد . در اواخر قرن دهم هجری, پرتقالی ها نیز برای ساختن استحکامات شان در جنوب , گروهی برده از کرانه های حبشه و زنگبار به سواحل خلیج فارس آوردند . اما مهم تر و قدیمی تر از همه این است که کولی های در به در آسیائی و خصوصا هندی, چه پیش از اسلام و چه بعد ازآن, چه خرد خرد و چه دست جمعی ,هر چند یک بار به این طرف رو می کردند . اینها در سراسر ایران پراکنده بوده اند و دوره گردی و مطربی و رقص و تقلید جز ذات شان بوده است . کولی ها را هنوز برخی قره چی یا قراچی می خوانند که به معنی سیاه چرده باشد , و لقب زنگی یا برزنگی که گاهی پشت "سیاه " می آید کمتر ممکن است به زنگبار مربوط باشد و بیشتر به زنگار یا  زنگال که لقب کولی ها بود و به معنی نجس .

    از عصر مغول ها به این طرف ,سیاه را در نقاشی ها به صورت خادم مجلس طرب و کارگر و ملاح, و سرانجام به هیات عمله طرب می بینیم که با بشره ئی تیره- یعنی درجاتی بین قهوه ئی روشن تا قهوه ئی سوخته و بالاخره سیاه- نموده شده است . در نمایش های شادی آور, سیاه, بی شک یک کولی است ,منتهی بازیگر که برای خنده دار شدن در همه چیز غلو می کند صورت او را هم به کومک دوده سیاه- یعنی تیره تر از آنچه هست- می کند, همچنان که لهجه او را تا سر حد مبالغه پیش می برد .

    سیاه را تا مدت ها جز دسته های دوره گرد نوروزی خوان و میر نوروزی و نظایر آن می بینیم که با نام های چندی چون حاجی فیروز یا آتش افروز و غیره با بزک و گاه با صورتک می خواند و می رقصد و مسخرگی میکند . کمی بعد ,او یکی از چند گونه رقص دسته های مطرب را انجام میدهد و هم مسخرگی های فی البداهه می سازد . از این راه است که به تقلید وارد میشود و خصوصا در قصه هائی که اساس آنها تمسخر لهجه و ظاهر افراد است جائی پیدا میکند . در اوایل قاجاریه , گرچه سیاه مورد علاقه مردم است و در اغلب نمایش ها ظاهر می شود , هنوز شخصیت نمونه این نمایش ها نیست و مشخصات روانی و سنتی خود را به طور کامل به دست نیاورده است.[ولی بعدها که می بینیم] شخصیت سیاه کم کم کامل شده و به صورت شخصیت نمونه تقلید درآمده, به نمایش های تاریخی و قدیمی هم وارد[می شود],هر جا به عنوانی ; در یوسف و زلیخا به عنوان نوکر تاجر برده فروش یا غلام زلیخا, در بیژن و منیژه به صورت نوکر ترسوی بیژن , و غیره . ضمنا کار بازی با لهجه که هنوز موفقیت داشت نتیجه درخشانی را در بیژن و منیژه باعث شد . بدین نحو که تورانیان باید به ترکی, و ایرانیان به فارسی حرف می زدند .  

    سیاه, در قالب کامل شده خود, غلام یا نوکری بود که هجو میکرد و مسخره میکرد در عین زیرکی و سادگی و گاهی صراحت همراه با ترس. با وجود ظاهر مضحک و مسخره اش , گاهی از عمق وجود او سخنان دردآلود و تلخی بیرون می ریخت که خنده را به زهر خند بدل میکرد . سیاه, آدم با فکری بود, یا لااقل به نظر خودش چنین میرسید .نقشه هائی می کشید که بر خلاف پیش بینی هایش چندان درست در نمی آمد, ولی در آخر کار طی یک تصادف کوچک او موفق می شد.گاهی در بزنگاه موفقیت گذشت میکرد و گاهی در لحظه شکست, تقدیر را آنچنان که بود-و زشت بود-می پذیرفت. نتیجه یا شعار نمایش معمولا در پایان بازی از زبان او گفته می شد .
     
    سیاه آدمی بود نسبت به اربابانش از طرفی وفادار و از طرفی عصبانی .عصبانی به خاطر ضعف های اخلاقی ارباب , یا به دلیل فاصله صوری و هم طبقاتی که بین آنها بود و سیاه با همه گونه فداکاری که میکرد کوشش به ترمیم و ازمیان برداشتن این فاصله داشت ولی ارباب خود بین با خود بینی اش به هر حال این فا صله را حفظ میکرد و او را همیشه به چشم غلام میدید . این کشمکش بی نتیجه درونی بود که سیاه را عقده دار کرده بود وهمین بود که موذیگری ها و رندی های او را توجیه می کرد ; زیرا او گاه- اگر نه عصیان - لااقل خرابکاری هایی در کار ارباب می کرد چنانکه فرمان های او را به کار نمی بست یا نافرمانی و تجاهل می کرد. صحنه هائی که ارباب برای انجا م کاری فوری عجله و اصرار داشت و سیاه در برابر[او] خونسردی و انکار , و ارباب سعی می کرد با فریادهای اربابانه خود او را بترساند و سیاه با موذیگری خود را به نفهمی می زد معمولا از خنده دارترین صحنه های این گونه نمایش ها بود . سیاه که موفق نشده بود مناسبات ارباب و نوکری را تبدیل به مناسبات دوستانه کند , در واقع با اعمالی نظیر این , یک گونه انتقام از اربابش می گرفت . به نظر میرسد که برخی قرائن تعزیه و خصوصا تعزیه مضحک , در ایجاد شخصیت نهائی سیاه بی تاثیر نبوده است . در تعزیه هم قنبر- غلام حبشی حضرت علی-سیاه است و نسبت به ارباب خود وفادار و فداکار . در تعزیه تکه های مربوط به قنبر بسیار مضحک است: او هم بذله گو و شوخ و رند است و هر بار که دستوری می رسد چند بار از نیمه راه بر میگردد و چنین می نمایاند که دستور را فراموش کرده و آمده است باز بپرسد تا مطمئن شود . تمام مایه های تخت حوضی در قنبر هست به اضافه این که در تعدادی از نمایش های تخت حوضی نام سیاه نمایش قنبر است . از طرف دیگر تقلید که در این دوره در جست و جوی داستان های تازه ئی   برای با زی حتی به اقتباس از داستان های خیمه شب بازی پرداخت , خصوصیات سیاه خیمه شب بازی مانند تحرک فراوان و بی بند و باری و رندی و حتی صراحت زننده ی او را هم عینا به تقلید وارد کرد . 
    [ نمایش در ایران ,صفحات 172 تا 181]

    نکته مهمی که در مورد سیاهبازی ( و به طور کله همه نمایش های تخت حوضی ) متذکر باید بود بدیهه ساختی بودن آن است .
    سعدی افشار- که بازیگر نقش سیاه در تنها دسته روحوضی بود که تا اواخر دهه پنجاه در جنوب تهران فعالیت داشت- در مورد یکی از بازی های خود به خبرنگار مجله تماشا می گوید :"[ داستان آن برنامه] داستان عروسی فیگارو بود . یک ساعت مانده به وقت نمایش, خلاصه داستان و شخصیت ها را توچهار خط خلاصه شده به دست ما دادند. ما فقط تونستیم از این چهار خط کلی از پیش مطلع بشیم , باقیش دیگه بازی بود . بازی لحظه ئی . دیالوگ ها و میزآنسن و تمام شوخی هائی که به زبان می آوردیم همان جا وفی البداهه ساخته می شد . ما همیشه "سوژه ئی " کار می کنیم. - بدون تمرین؟ - بله همیشه بدون تمرین قبلی...کارگردانی,به اون صورتی که در تآترها متداول است در نمایش های تخته حوضی مطرح نیست.
    [سال اول, شماره 26 ,ص57]



    تعبیرات مصدری  سیا بازی 1204

    1205(1204) سیا بازی در آوردن

    نقش کاکا سیاه بازی کردن در نمایش رو حوضی : حاجی خان معروف از کسانی بود که سیا بازی خوبی در می آورد ."

    1206 (1194) شمبل بازی
    نک 924 / الف



    ادامه دارد: پیمان پایدار
    ***********************************
    (*)philos / (**) kir-kunak / (+) دو تن از آخرین سیاه بازهای تهران: سعدی افشار و حسین یوسفی








     .