پسوند " بازی " و دیگر ترکیبات آن : از کتاب کوچه احمد شاملو
با همکاری آیدا سرکیسیان
حرف ب دفتر اول / قسمت اول
************************
بازی
1164 -پسوندی است به معنای دوستداری وعلاقمندی, مترادف ریشه یونانی(*)"فیلوس".
در مجموع صفحات 379-502 این دفتررا در بر میگیرد
ترکیبات دیگرآن (1165 تا1176) شامل:بلبل بازی, تمبر بازی ,سهره بازی, عتیقه بازی, عشق بازی, قناری بازی, کبوتر بازی , کتاب بازی, کرک بازی ,کفتر بازی, و گل بازی
از نوشتن کامل هر ترکیب برای طولانی نشدن فاکتور میگیرم
ترکیبات فوق الذکر شامل صفحات 380 تا 402 میشود
________________________________
بازی- 1178 تا1193-پسوندی, نمایاننده عمل جنسی و نه لزوما علاقمندی به آن:" یک شب بر و بچه ها بردندش خانم بازی; دلش به هم خورد پشت دستش را داغ کرد که دیگه پی این کثافات کاری ها نرود ."
ترکیبات دیگر
اوشاخ بازی, بچه بازی, بی ریش بازی, پسر بازی, جنده بازی, جوجه خروس بازی, خانم بازی ,خوشگل بازی, دختر بازی, دکل [یا دگل]بازی, ساده بازی, صورت بازی, عتیقه بازی,کلفت بازی, ک :کونک بازی(**) نشمه بازی
ترکیبات فوق را صفحات 403-405 شامل میگردد
______________________________
(1194)بازی : نمایش, تقلید ,تاتر
بازی و ترانه
بازی ننه غلام حسینی (1194)1195
شامل صفحات 405 تا 414 میباشد
بقال بازی(1194 )1196
که شامل صفحات 414 تا 439 میباشند
__________________________________________
تعبیرات مصدری بازی
رل بازی کردن, رل نعش بازی کردن, نقش بازی کردن
صفحه 439
ترکیبات دیگر بازی
خیمه شب بازی(1194) 1200
صفحات 439 تا 443 را شامل میگردد
*******
تعبیرات مصدری خیمه شب بازی
خیمه شب بازی بودن و خیمه شب بازی در آوردن
ترکیبات دیگر خیمه شب بازی
عروسک خیمه شب بازی
صفحه 444
*********************
1204 (1194) (+)سیاه بازی یا سیا بازی
siya siyah
صفحات 444 تا 448 که بطور کامل درزیر آورده شده
نمایش های خنده آور عامیانه که در آن , تیپ غلام سیاه با شخصیتی بیدار دل و آگاه, اخلاقی و مهربان, رک گو و صمیمی, دشمن ظلم و پدر سوختگی , یار و غمخوار مظلومان و تهیدستان , بی مال و بی نیاز, و در نتیجه سبکبار و بی تشویق, نقش اول را بر عهده دارد .
در سیا بازی, تیپ سیاه معمولا کلمات را مغلوب تلفظ میکند : چشم را چمش, قلم را قمل, قربان را قبران می گوید . ر را لام و لام را ر می گوید و جای شین و سین را عوض می کند . از گفتن حقایق به ساده ترین لحن ممکن ابا ندارد, ولی همین که می بیند توجه طرف را به حقیقت جلب کرده است, برای دامن زدن به توجه او به ساده ترین راه ممکن متوسل می شود : وقتی بار دیگر از طرف شخصی که بر اثر حرف او نسبت به واقعیت قضایا کنجکاو شده است مورد سئوال و جواب قرار گرفت , آنچه را که گفته معکوس میکند و همان را جواب میدهد که گفتنش به او توصیه شده است !-رندی است که نهایت رندیش در بی نهایت ساده دل و صدیق بودن او نهفته . سالیان دراز, سیا بازی مکتب آموزش صداقت و نقد زندگی روزمره مردم بوده است . راز توفیق سیا بازی را در همین نکته میباید جست .
بهرام بیضائی می نویسد :"
منشا شخصیت سیاه نمایش های شادی آور قابل بررسی است . مطمئنا این سیاه از باز مانده های اقوام تیره رنگ ما قبل آریائی نیست . احتمال دارد که در دوره یکپارچگی قلمرو اسلامی - که آمد و رفت تاجران تا سواحل آفریقا هم می کشید- پای تعدادی از مزدوران و بازرگانان سیاه به این طرف باز شده باشد . در اواخر قرن دهم هجری, پرتقالی ها نیز برای ساختن استحکامات شان در جنوب , گروهی برده از کرانه های حبشه و زنگبار به سواحل خلیج فارس آوردند . اما مهم تر و قدیمی تر از همه این است که کولی های در به در آسیائی و خصوصا هندی, چه پیش از اسلام و چه بعد ازآن, چه خرد خرد و چه دست جمعی ,هر چند یک بار به این طرف رو می کردند . اینها در سراسر ایران پراکنده بوده اند و دوره گردی و مطربی و رقص و تقلید جز ذات شان بوده است . کولی ها را هنوز برخی قره چی یا قراچی می خوانند که به معنی سیاه چرده باشد , و لقب زنگی یا برزنگی که گاهی پشت "سیاه " می آید کمتر ممکن است به زنگبار مربوط باشد و بیشتر به زنگار یا زنگال که لقب کولی ها بود و به معنی نجس .
از عصر مغول ها به این طرف ,سیاه را در نقاشی ها به صورت خادم مجلس طرب و کارگر و ملاح, و سرانجام به هیات عمله طرب می بینیم که با بشره ئی تیره- یعنی درجاتی بین قهوه ئی روشن تا قهوه ئی سوخته و بالاخره سیاه- نموده شده است . در نمایش های شادی آور, سیاه, بی شک یک کولی است ,منتهی بازیگر که برای خنده دار شدن در همه چیز غلو می کند صورت او را هم به کومک دوده سیاه- یعنی تیره تر از آنچه هست- می کند, همچنان که لهجه او را تا سر حد مبالغه پیش می برد .
سیاه را تا مدت ها جز دسته های دوره گرد نوروزی خوان و میر نوروزی و نظایر آن می بینیم که با نام های چندی چون حاجی فیروز یا آتش افروز و غیره با بزک و گاه با صورتک می خواند و می رقصد و مسخرگی میکند . کمی بعد ,او یکی از چند گونه رقص دسته های مطرب را انجام میدهد و هم مسخرگی های فی البداهه می سازد . از این راه است که به تقلید وارد میشود و خصوصا در قصه هائی که اساس آنها تمسخر لهجه و ظاهر افراد است جائی پیدا میکند . در اوایل قاجاریه , گرچه سیاه مورد علاقه مردم است و در اغلب نمایش ها ظاهر می شود , هنوز شخصیت نمونه این نمایش ها نیست و مشخصات روانی و سنتی خود را به طور کامل به دست نیاورده است.[ولی بعدها که می بینیم] شخصیت سیاه کم کم کامل شده و به صورت شخصیت نمونه تقلید درآمده, به نمایش های تاریخی و قدیمی هم وارد[می شود],هر جا به عنوانی ; در یوسف و زلیخا به عنوان نوکر تاجر برده فروش یا غلام زلیخا, در بیژن و منیژه به صورت نوکر ترسوی بیژن , و غیره . ضمنا کار بازی با لهجه که هنوز موفقیت داشت نتیجه درخشانی را در بیژن و منیژه باعث شد . بدین نحو که تورانیان باید به ترکی, و ایرانیان به فارسی حرف می زدند .
سیاه, در قالب کامل شده خود, غلام یا نوکری بود که هجو میکرد و مسخره میکرد در عین زیرکی و سادگی و گاهی صراحت همراه با ترس. با وجود ظاهر مضحک و مسخره اش , گاهی از عمق وجود او سخنان دردآلود و تلخی بیرون می ریخت که خنده را به زهر خند بدل میکرد . سیاه, آدم با فکری بود, یا لااقل به نظر خودش چنین میرسید .نقشه هائی می کشید که بر خلاف پیش بینی هایش چندان درست در نمی آمد, ولی در آخر کار طی یک تصادف کوچک او موفق می شد.گاهی در بزنگاه موفقیت گذشت میکرد و گاهی در لحظه شکست, تقدیر را آنچنان که بود-و زشت بود-می پذیرفت. نتیجه یا شعار نمایش معمولا در پایان بازی از زبان او گفته می شد .
سیاه آدمی بود نسبت به اربابانش از طرفی وفادار و از طرفی عصبانی .عصبانی به خاطر ضعف های اخلاقی ارباب , یا به دلیل فاصله صوری و هم طبقاتی که بین آنها بود و سیاه با همه گونه فداکاری که میکرد کوشش به ترمیم و ازمیان برداشتن این فاصله داشت ولی ارباب خود بین با خود بینی اش به هر حال این فا صله را حفظ میکرد و او را همیشه به چشم غلام میدید . این کشمکش بی نتیجه درونی بود که سیاه را عقده دار کرده بود وهمین بود که موذیگری ها و رندی های او را توجیه می کرد ; زیرا او گاه- اگر نه عصیان - لااقل خرابکاری هایی در کار ارباب می کرد چنانکه فرمان های او را به کار نمی بست یا نافرمانی و تجاهل می کرد. صحنه هائی که ارباب برای انجا م کاری فوری عجله و اصرار داشت و سیاه در برابر[او] خونسردی و انکار , و ارباب سعی می کرد با فریادهای اربابانه خود او را بترساند و سیاه با موذیگری خود را به نفهمی می زد معمولا از خنده دارترین صحنه های این گونه نمایش ها بود . سیاه که موفق نشده بود مناسبات ارباب و نوکری را تبدیل به مناسبات دوستانه کند , در واقع با اعمالی نظیر این , یک گونه انتقام از اربابش می گرفت . به نظر میرسد که برخی قرائن تعزیه و خصوصا تعزیه مضحک , در ایجاد شخصیت نهائی سیاه بی تاثیر نبوده است . در تعزیه هم قنبر- غلام حبشی حضرت علی-سیاه است و نسبت به ارباب خود وفادار و فداکار . در تعزیه تکه های مربوط به قنبر بسیار مضحک است: او هم بذله گو و شوخ و رند است و هر بار که دستوری می رسد چند بار از نیمه راه بر میگردد و چنین می نمایاند که دستور را فراموش کرده و آمده است باز بپرسد تا مطمئن شود . تمام مایه های تخت حوضی در قنبر هست به اضافه این که در تعدادی از نمایش های تخت حوضی نام سیاه نمایش قنبر است . از طرف دیگر تقلید که در این دوره در جست و جوی داستان های تازه ئی برای با زی حتی به اقتباس از داستان های خیمه شب بازی پرداخت , خصوصیات سیاه خیمه شب بازی مانند تحرک فراوان و بی بند و باری و رندی و حتی صراحت زننده ی او را هم عینا به تقلید وارد کرد .
[ نمایش در ایران ,صفحات 172 تا 181]
نکته مهمی که در مورد سیاهبازی ( و به طور کله همه نمایش های تخت حوضی ) متذکر باید بود بدیهه ساختی بودن آن است .
سعدی افشار- که بازیگر نقش سیاه در تنها دسته روحوضی بود که تا اواخر دهه پنجاه در جنوب تهران فعالیت داشت- در مورد یکی از بازی های خود به خبرنگار مجله تماشا می گوید :"[ داستان آن برنامه] داستان عروسی فیگارو بود . یک ساعت مانده به وقت نمایش, خلاصه داستان و شخصیت ها را توچهار خط خلاصه شده به دست ما دادند. ما فقط تونستیم از این چهار خط کلی از پیش مطلع بشیم , باقیش دیگه بازی بود . بازی لحظه ئی . دیالوگ ها و میزآنسن و تمام شوخی هائی که به زبان می آوردیم همان جا وفی البداهه ساخته می شد . ما همیشه "سوژه ئی " کار می کنیم. - بدون تمرین؟ - بله همیشه بدون تمرین قبلی...کارگردانی,به اون صورتی که در تآترها متداول است در نمایش های تخته حوضی مطرح نیست.
[سال اول, شماره 26 ,ص57]
تعبیرات مصدری سیا بازی 1204
1205(1204) سیا بازی در آوردن
نقش کاکا سیاه بازی کردن در نمایش رو حوضی : حاجی خان معروف از کسانی بود که سیا بازی خوبی در می آورد ."
1206 (1194) شمبل بازی
نک 924 / الف
ادامه دارد: پیمان پایدار
***********************************
(*)philos / (**) kir-kunak / (+) دو تن از آخرین سیاه بازهای تهران: سعدی افشار و حسین یوسفی
.