مقدمه
از آنجائی که خود من علاقه شدیدی به گردشگری دارم, وحتا در این حیطه-با حداقل امکانات مادی- 6 ماه در سال را توسط آن به امرار معاش میگردانم(*), اقدام به درج این خبر جالب دراینجا میکنم. چیزی که در این موضوع به ظاهر پیش پا افتاده توجه مرا برای هزارمین باربخود جلب کرد همان تز معروف ما آنارشیست ها مبنی بر نبود نیاز جامعه به "متخصص" میباشد.البته بجز استثناهائی (مثلا نیازمطالعه دانشگاهی برای دکتر شدن در رشته مغز و اعصاب ....) ضدیت ما با مقوله تخصص در کلی از"حرفه" ها زبانزد عام و خاص میباشد.چرا؟! همانطور که میدانیم در جوامع کنونی سرمایه داری (از 200 سال پیش ) دانشگاه عملا حکم
کارخانه تولیدی "متخصصین" را در صدها رشته پیدا کرده اند!! در ضمن بحران شدید کنونی سیستم جهانی سرمایه داری وسیل بیکاری میلیونی جوانان تحصیلکرده -با مدارک زیر بغل -بیهوده بودن کلی از این حرفه ها را نیز تایید میکند. در مورد خاص موضوع این ورودی, همانا مقوله گردشگری ,زندگی "عباس آقا" خود بهترین ملاک میباشد.باشد تا شما خواننده به حقانیت این تئوری نیز پی ببرید.
دست آخر: اینکه چگونه ما در جامعه آنارشیستی, با توجه به نبود معیارهای کالائی مریض گونه سرمایه داری, و با استفاده بهینه و تبدیل گرداندن این "حرفه "
به تفریحی حقیقتا جمعی/ کلکتیو, سالم و آموزنده , در جهت توسعه وگسترش پیوندهای فرهنگی بین اقوام "دهکده جهانی" اقدام خواهیم کرد, خود بحثی بغایت جالب و آموزنده در بین افراد در گیر با این پدیده تاریخی, اجتماعی و طبیعی میباشد.
_____________________________
(*)من پس ازدریافت "مدارک عالیه" در'علوم سیاسی ' ( ازآمریکا) و 'مطالعات آمریکای لاتین' (از فرانسه )به دو سال کار تدریس در رشته علوم سیاسی(در کالیفرنیا) پرداختم .از بیهودگی و دلزدگی ام از آن مجددا خود را در راه بازگشت به دانشگاه , اینباردررشته مردم شناسی ,یافتم. این بهترین تصمیم مطالعاتی "دانشگاهی "برای من بود. چرا که پس از ترک آن ( و بقول معروف " تا سه نشه بازی نشه" ) با تلفیقی از علائقم در سه حیطه ' اقتصاد سیاسی ' / 'مردم شناسی تصویری ' و
' گردشگری اجتماعی' به کاری مستقل (بدون هیچ وابستگی به آژانسهای مسافرتی) در آمریکای جنوبی دست زدم .17 سال است که دستم تو کار عکاسی و ویدئو میباشد. هرچند هیچ مطالعه دانشگاهی در رشته گردشگری نداشته ,اما بالاخره جایگاه و عشق به زندگی را در"کاری تولیدی"- که با ذوق و علائقم بخونه- واسه خودم یافتم.
*********************************************************
راز خلاقیت یک روستایی ایرانی که میلیاردر شد
از آنجائی که خود من علاقه شدیدی به گردشگری دارم, وحتا در این حیطه-با حداقل امکانات مادی- 6 ماه در سال را توسط آن به امرار معاش میگردانم(*), اقدام به درج این خبر جالب دراینجا میکنم. چیزی که در این موضوع به ظاهر پیش پا افتاده توجه مرا برای هزارمین باربخود جلب کرد همان تز معروف ما آنارشیست ها مبنی بر نبود نیاز جامعه به "متخصص" میباشد.البته بجز استثناهائی (مثلا نیازمطالعه دانشگاهی برای دکتر شدن در رشته مغز و اعصاب ....) ضدیت ما با مقوله تخصص در کلی از"حرفه" ها زبانزد عام و خاص میباشد.چرا؟! همانطور که میدانیم در جوامع کنونی سرمایه داری (از 200 سال پیش ) دانشگاه عملا حکم
کارخانه تولیدی "متخصصین" را در صدها رشته پیدا کرده اند!! در ضمن بحران شدید کنونی سیستم جهانی سرمایه داری وسیل بیکاری میلیونی جوانان تحصیلکرده -با مدارک زیر بغل -بیهوده بودن کلی از این حرفه ها را نیز تایید میکند. در مورد خاص موضوع این ورودی, همانا مقوله گردشگری ,زندگی "عباس آقا" خود بهترین ملاک میباشد.باشد تا شما خواننده به حقانیت این تئوری نیز پی ببرید.
دست آخر: اینکه چگونه ما در جامعه آنارشیستی, با توجه به نبود معیارهای کالائی مریض گونه سرمایه داری, و با استفاده بهینه و تبدیل گرداندن این "حرفه "
به تفریحی حقیقتا جمعی/ کلکتیو, سالم و آموزنده , در جهت توسعه وگسترش پیوندهای فرهنگی بین اقوام "دهکده جهانی" اقدام خواهیم کرد, خود بحثی بغایت جالب و آموزنده در بین افراد در گیر با این پدیده تاریخی, اجتماعی و طبیعی میباشد.
_____________________________
(*)من پس ازدریافت "مدارک عالیه" در'علوم سیاسی ' ( ازآمریکا) و 'مطالعات آمریکای لاتین' (از فرانسه )به دو سال کار تدریس در رشته علوم سیاسی(در کالیفرنیا) پرداختم .از بیهودگی و دلزدگی ام از آن مجددا خود را در راه بازگشت به دانشگاه , اینباردررشته مردم شناسی ,یافتم. این بهترین تصمیم مطالعاتی "دانشگاهی "برای من بود. چرا که پس از ترک آن ( و بقول معروف " تا سه نشه بازی نشه" ) با تلفیقی از علائقم در سه حیطه ' اقتصاد سیاسی ' / 'مردم شناسی تصویری ' و
' گردشگری اجتماعی' به کاری مستقل (بدون هیچ وابستگی به آژانسهای مسافرتی) در آمریکای جنوبی دست زدم .17 سال است که دستم تو کار عکاسی و ویدئو میباشد. هرچند هیچ مطالعه دانشگاهی در رشته گردشگری نداشته ,اما بالاخره جایگاه و عشق به زندگی را در"کاری تولیدی"- که با ذوق و علائقم بخونه- واسه خودم یافتم.
*********************************************************
راز خلاقیت یک روستایی ایرانی که میلیاردر شد
9 سال پیش در یک شب بارانی دو گردشگر موتور سوار آلمانی در راه ماندند و برای اینکه بتوانند در یک جای امن شب را به صبح برسانند به خانه یک روستایی پناه بردند. عباس یک کارگر ساده روستایی همراه خانواده اش تلاش کرد تا به شیوه خودش از مهمانان خارجی به خوبی پذیرایی کند.
کلبه آنها محقر بود و به جز چای آتشی و غذای روستایی چیز دیگری نداشتند. مهمانان عباس خارجی بودند و امکانات او برای پذیرایی اندک. سادگی پذیرایی خانواده عباس و زندگی یک روزه در روستای خوش آب و هوا ، رضایت حداکثری دو مهمان آلمانی را جلب کرد آنقدر که سه ماه بعد یک گروه هفت نفره آلمانی به پیشنهاد دوستانشان به خانه عباس رفتند. آنها خواستند تا با همان دم پختک و چای آتشی که دوستانشان تعریف کرده بودند در خانه روستایی عباس پذیرایی شوند. صبح عباس راهنمای آنها شد تا بتوانند مناطق دیدنی و طبیعی روستای بزم شهر بوانات فارس را ببینند.
موقع برگشت مهمانان آلمانی 200 هزار تومان به عباس هدیه دادند. این پول در آن زمان برای عباس زیاد بود و او را به این فکر انداخت که بهترین راه برای کسب و کار میتواند پذیرایی از گردشگران در یک روستای با صفا باشد. بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمده اند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به ۶ میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمده اند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به ۶ میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمده اند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به ۶ میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
زهرا و نیلوفر دو دختر کوچک او، کوچکترین راهنمایان ایرانی معرفی شده اند و تا کنون هم شبکه های تلویزیونی آلمان، روسیه، تایلند، شبکه ۲ و ۴ ایران فیلم های مستندی با موضوع رونق گردشگری در روستای بزم بوانات پخش کردهاند.
او تعریف میکند که روزهای اول به آژانس های مسافرتی شیراز و اصفهان سر زدم و گفتم که میتوانم از گردشگران شما در روستا پذیرایی کنم. آنها هم گفتند باید مجانی بیایند روستا، تا ببینند آیا اوضاع برای پذیرایی مناسب هست. آرام آرام مهمانان من از هفت نفر به چند هزار گردشگر خارجی رسید و به یک حمام خانه ام 12 حمام دیگر اضافه شد تا جایی که میتوانم الان تا چند هزار گردشگر را در روستا اسکان بدهم و برای پنج هزار نفر در منطقه بوانات اشتغال زایی کنم.
عباس برزگر قصد دارد تا یک هتل عشایری در ارتفاعات روستا بنا کند. او میگوید: این هتل یکی از گرانترین مراکز اقامتی ایران خواهد شد. این کار را با کمک ایل عشایری انجام میدهم. برزگر معتقد است که در ایران مسئولان فقط شعار میدهند گردشگری صنعت درآمدزایی است. اما من یکی از کسانی بودم که توانستم هم برای خودم و هم اهالی روستای بزم بوانات درآمدزایی کنم. هر روز از یک مغازه خرید میکنم تا همه مغازه داران از این کار سود ببرند. او فهمیده که اصالت و نوع غذا و چارچوب خانواده روستایی بسیار با ارزش است و میتوان از راه معرفی آن به دیگران هم ارزشها را حفظ و هم برای خود و دیگرن درآمدزایی و اشتغال زایی کرد
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است.” به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم.
برزگر از گردشگران خارجی در روستا با محصولات کشاورزی خود پذیرایی میکند. خانواده و اهالی روستای بوانات همگی در امر کشاورزی موفق هستند و صبح ها با عسل طبیعی و گردوی زمین های خودشان از مسافران پذیرایی میکنند. برزگر ادعا میکند که در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است.” سازمان میراث فرهنگی پروانه گردشگری به من نمیداد و میگفت که باید تحصیلات عالیه داشته باشی. اما زمانی که کارم رونق گرفت پروانه افتخاری گردشگری دادند و در همایش هایشان از من و دخترانم تقدیر کردند.”
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است.” به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم.
برزگر در زمینه طبیعت گردی هم فعالیت می کند و با اینکه در 80 کیلومتری پاسارگاد قرار دارد میتواند با استفاده از دو آژانس مسافرتی خود تورهای طبیعت گردی، پرنده نگری، عشایر و بازدید از جاذبههای تاریخی را راهاندازی کند. عباس برزگر میگوید: وقتی فعالیت من و خانواده ام مورد استقبال دیگران قرار گرفت و بسیاری از کشورها به استفاده از خدمات ما علاقه نشان دادند کارشناسان داخلی و خارجی حوزه گردشگری پیشنهاد کردند که پس از این میتوانیم در برگزاری تورها و دعوت از مسافران و گردشگران خارجی با افراد متخصص همکاری کنیم تا بتوانیم موفقتر از گذشته عمل کنیم و علاوه بر آن خودمان مجری تورها باشیم؛ این شد که به فکر راهاندازی شرکت خدمات مسافرتی بوان گشت افتادم و با همکاری دوستان این شرکت تشکیل شد. البته این را هم بگویم که من از روزی که متوجه شدم بوانات قابلیت جذب گردشگر را دارد، به گونهی برنامه ریزی کردم که از ورود تور مردم روستایی و شهری و حتی عشایر از مزایای اقتصادی تورها و ورود گردشگران به منطقه بهره مند شوند.
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند. او میگوید: کمتر کسی دنبال کارآفرینی میرود. مطمئن باشید هر روستایی در ایران به تنهایی میتواند از ابیانه بهتر و پر رونق تر باشد. همه اهالی منطقه بوانات و روستای بزم از دهکده گردشگری عباس درآمد دارند. دیگران هم میتوانند بیایند و ببینند که چطور یک پسر ساده روستایی با سواد بسیار کم توانست کارآفرینی کند و از صنعت گردشگری به معنای واقعی درآمد زایی کند.
روستای بزم در 17 کیلومتری شهر بوانات به سمت استان یزد و کرمان آخرین نقطه استان فارس است که به منطقه گردشگری بوانات معروف شده است. فاصله این منطقه از شیراز و یزد دو ساعت و نیم است مجموعه گردشگری بوانات سه اتاق قدیمی دارد که هرکدام حدود 700 سال قدمت دارند و 500 دلار هزینه یک شب اقامت در این اتاقها است. سوئیت های مدرن و سنتی و ۶ اتاق عمومی، ویلاهای وسط باغ و گالری عکس و موزه مردم شناسی و کشاورزی گوشه ایی از امکانات این مجموعه است. همچنین امامزاده بزم و در کنار آن بارگاه امام زاده شاه میرحمزه (ع)، پل تاریخی سوریان، منطقه گردشگری محمد حنیفه و مسجد جامع سوریان و موزه بوانات از جمله بناهای تاریخی و مناطق گردشگری منطقه بوانات فارس هستند .
No comments:
Post a Comment