و اینک ادامه این بخش از کتاب رفیق عزیزم جیمز هرود James Herod:
پیمان پایدار
*********************************************************
راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
Ways to begin Gutting Capitalism
(24) رای ندهید
لیست بزرگی از کارهائی که نباید کرد موجود هست .شخصا آنها را وقت تلف نکردن بر روی استراتژی هایی که شکست خورده اند میدانم . رای دادن توجه خاصی را می طلبد چرا که کماکان دودلی وحشتناکی پیرامون این مساله موجود است .دودلی تا حد زیادی ناشی از این واقعیت آشکار است که در زندگی ما اینکه حاکمیت زیر کنترل تندروهای دست راستی باشد یا لیبرال های اصلاح طلب ساده لوح تفاوت شایان توجه ی میکند. حکومت ها بهرحال اگر توسط آدمهای "خوب" گردانده شوند و اگر دینامیسم(پویاکان) داخلی سرمایه داری اجازه دهد (بدیگر سخن, اگر در صد سود بحد کافی خوب باشد) میتوانند برای کارگران کارهای سود بخش زیادی انجام دهند . کاری که حکومت ها نمیتوانند بکنند همانا نابودی سرمایه داری است, زیرا که آنها بخش انفکاک ناپذیر سرمایه داری می باشند .ما میبایستی با این مقابله کنیم . هر وقت و انرژی که برای بردن انتخابات گذاشته شود همیشه برای دست یابی به خواست های حقیقی مان کم می آورد . این اتلاف وقت به صلاحمان نیست . وقت کم است. ما میبایستی جنگیدن برای چیزهائی که میتوانیم بدست آوریم را متوقف کرده و شروع به جنگیدن برای چیزهایی که می خواهیم بکنیم . (تاکید از منست- نه سخد) ما میبایستی انرژی هایمان را برای آن استراتژی هایی که سرمایه داری را نابود خواهد کرد ذخیره کنیم و جهانی نو بسازیم . رادیکال هایی که بحث میکنند که ما هر دو کار را میبایستی بکنیم , یعنی هم میبایستی به انتخابات سوسیالیست ها یا حداقل لیبرالهای مترقی به مناصب قدرت و همزمان به ساختن نهادی آلترناتیو و حمله به سیستم از راههای دیگر اقدام, حقیقتا واقع گرا نیستند . شما میتوانید چندین دهه از زندگی خودرا صرف ساختن جنبش جدید کارگری یا حزبی مترقی بکنید, اما حتا اگر موفق شوید چه چیزی دستگیرتان میشود !? نه چیزی که شما واقعا میخواستید, بعلاوه مخالفت های دیگری علیه رای دادن وجود دارد, مثلا توهمی را که ما در دموکراسی یا حداقل شبیه دموکراسی زندگی میکنیم را تداوم میبخشد ,که سیستم را حقانیت می بخشد, که انتخاب برای هر مقامی تنها برای پولدارها ممکن هست, و الی آخر .شما شاید یادتان باشد آن کنایه آنارشیستها را که می گوید : اگر رای دادن میتوانست چیزی را عوض کند غیر قانونی اعلام میشد . سپر چسبانی(1) هست به چنین مضمون:"رای ندهید, تنها آنها را تشویق میکند". نفی پای صندوق رای رفتن, و رای برای یکی از دو دیو سیرتان کم مضرتر دادن ,حتا اگر فقط یکی دو ساعت وقت بگیرد, خود عملی است در جهت مقاومت . نفی آگاهانه سرمایه داری است, سرپیچی و امتناع از رشوه دادن های طبقه حاکم با خرده نانی و بدینوسیله قدمی در راه ساختن جنبش مخالف برداشتن .هر چند رای عمومی عمدتا توسط طبقه کارگر, جنبش زنان و آژیتاسیون جنبش مدنی به پیروزی رسید,مدتهاست که به مکانیزم کنترل توسط طبقه حاکم بر علیه ما مبدل گردیده است .
ما میبایستی با رای دادن خط کشی مطلق کرده و شروع به دست زدن به عمل مستقیم
ما میبایستی با رای دادن خط کشی مطلق کرده و شروع به دست زدن به عمل مستقیم
برای نابودی سیستمی که ما را میلیون میلیون به کشتن میدهد بکنیم .
(25)به سازماندهی محل کسب هایی که کارگران صاحبانشان هستند,اگر فرصتی داد, بپردازیم
این کسب و کارها در خود نمیتوانند سرمایه داری را نابود کنند . تا زمانی که آنها در بازار سرمایه داری عمل میکنند آنها با ورشکستگی روبرو خواهند شد مگر آنکه به سود و زیان (اصل عمده) توجه کنند . در حقیقت, آنها صرفا صاحبان سنتی سرمایه دار را با کسبی که در آن پراز سرمایه دار هست جابجا میکنند. بدین گونه کارگران صاحب کسب صرفا به جرگه خرده بورژوازی می پیوندد . و این کاری بود که چپ نو در سالهای اول دهه 1970 در بعد وسیع انجام داد . ما به ایجاد انبوهی از چیزی که فکر میکردیم "نهادهای آلترناتیو" هستند پرداختیم (ما در حقیقت به تشکیل کسب و کار برای خود دست زدیم). آنها شامل فروشگاههای(2) تعاونی غذای, کتابفروشی ها,مراکز مهد کودک,چاپخانه ها,تعمیرگاههای ماشین,روزنامه های کومونیته, دکان فروشی لوازم مواد اعتیا د(3) مغازه های وابسته به داروهای(4) توهم زا,- بانضمام لباس, اجناس چرمی, موسیقی و الی آخر بودند . اما سرمایه داران به هیچ وجه ضرری ندیدند . تازه بر عکس, آنها خیلی هم به نفع شان شد .آنها خیلی ساده امیدهای جدید ما را قاپیدند و به شکل وسیع بازاریابی کردند و در این روند میلیاردها دلار پول ساختند .
معهذا حداقل دو تفاوت خیلی مهم بین کسب و کار عادی و کارگران صاحب کسب وجود دارد . میتواند هرم (هیرارشی) داخلی را از بین برده و محیط کار را به شیوه دموکراتیک اداره کند , و آنها انعطاف پذیری بیشتری را در باره استفاده از هر گونه اضافه تولید ثروت در خود دارا می باشند . به جای پرداخت پاداش و امتیاز به سهام داران, آنها میتوانند با سود خود از جنبش مخالف حمایت کنند, یا خیلی ساده حقوق خویش را بیشتر کنند, ساعات کاریشان را کمتر, یا قیمت هایشان را پایین آورند (در حقیقت, در زندگی واقعی اکثر کارگران صاحب کسب دست آخر با ساعات طولانی تر کاری و حقوق کمتر منتهی شده تا شرکتهای سنتی. آنها همچنین گرایش به شروع کار بگونه دموکراتیک داشته اما به شیوه مدیرانه به پایان رسیدند, فکر میکنم عمدتا به خاطر فشارها و وسوسه انگیزی محیط بازار سرمایه داری , و نه بخاطر,امیدوارم نقض فطری طبیعت انسانی) .
اگر در محیط اجتماعی ما دهها کارگر صاحب کسب وجود داشته باشند, سرویس های مورد نیازرا فراهم کنند و کالاهای بدرد بخور بسازند , علاوه بر حمایت شان از مبارزات ضد سرمایه داری آنها میتوانند با انباشت تجربیات با ارزش به مرکز اولیه, بعدها , پروژه های خودگردان دموکراتیک خود مختار محله تبدیل گردند . آنها میتوانند به پایه ای برای اجتماعی آگاه, کار تعاونی, و کار مقرر دموکراتیک, بر خلاف کاری که خرید و فروش میشود تبدیل گردند .
کارگران صاحب کسب, جنبشی رو به رشد در آمریکا میباشند (فکر میکنم حدود 1500 اکثرا صاحب کسب تا به حال). بعضی از آنها در حرفه / صنعت یک جور به تشکیل شبکه هایی برای حمایت متقابل و سهیم شدن در اطلاعات دست زده اند . حال آنکه فقط با تبدیل شدن به بخشی از جنبش برای نابودی سرمایه داری و ساختن چیزی دیگر , همانگونه که بطور مثال در این جزوه پیش نویس شده , میتوانند انقلابی شوند .
(26)با خرید بلیط بخت آزمائی در این بازی شرکت نکنید
هر یک دلاری که ما صرف بلیط بخت آزمایی میکنیم به مانند هدیه ای است برای طبقه حاکم . مثل اینکه که بگیم "بیا, پول منو بگیر و برای برده کردن من ازش استفاده کن" . بلیط بخت آزمایی نهادی کاملا شیطانی است . اینکه میلیون ها نفر از ما پولی را که توانایی اش را نداریم صرف بلیط بخت آزمایی کنیم نشان روشن و زنده ای است که آنها (منظور طبقه حاکم-مترجم) مخ ما را خورده اند . ما سرکیسه شده ایم . حتا بدتر از کلاه برداری عظیم مالی مغبون سازی (گول زنی) روانی شدید مطرح میباشد- این توهم به امید ناچیزی که میتوانیم برنده شویم و از تیره بختی فرار کنیم /نجات یابیم .
(27) از دواهای اورتومولکولی (ویتامین و املاح معدنی برای بهسازی توازن مواد مخدی در مولکول های بدن) و جنبش پیشگیرانه برای سالم ماندن حمایت کنید .
پیاده کردن علم پزشکی بگونه کنونی بعنوان نهاد مصدر کار
همانند مدارس, شرکت ها, و خود دولت ,علت وجودی شان برای کنترل کردن ما میباشد . در ضمن میخواهند به ما دوا بفروشند, قطعه قطعه امان کنند(باقیمتی بالا) تا مجبور به برگشت مجدد و مجدد گردیم . ما میبایستی شروع به آزاد گرداندن خود کنیم ,شروع به کم کردن نفوذشان بر روی زندگیمان و شروع به در آوردن دل و روده قدرتشان بکنیم . بهترین راه اینست که مریض نشویم . ما میبایستی سلامتی مان را در دست بگیریم و فرا گیریم که چگونه از خود محافظت کنیم . یک قدم در این راه برداشتن همانا جانبداری کردن از اورتومولکولی میباشد - فلسفه جدیدی از سلامتی و مریضی که توسط لاینوس پاولینگ (5) و همکارانش در سالهای 1970 بنیانگذاری شد . این فلسفه در حقیقت عمدتا تبلوری از آلترناتیو رعایت سلامتی دیرین است ,هر چند آنها یقینا به آن ویژگی جدید و بنیان علمی قویتری داده اند .
ما بعنوان آخرین چاره میبایستی به دکتر و بیمارستان برویم , و وقتی رفتیم میبایستی در مورد هر عملی که میکنند سئوال بکنیم . هیچگاه نگذاریم که به ما بمانند یک تیکه گوشت برخورد کنند . هیچگاه نگذاریم که حتا کار کوچکی بدون توضیح کامل بر روی ما انجام دهند, و صبر کنند تا ما تصمیمی مبنی بر قبول تجویزشان برای مداوا شدن بگیریم .بعضی از ما ها در ضمن میبایستی سعی کنیم بنیان کلینیک هایی را در محله مان شروع کنیم . این مشکل خواهد بود با توجه به اینکه دور تحت کنترل شدید دولت, در کنار کمپانی های داروسازی, شرکت های بیمه و خود انجمن دکترهای حرفه ای میباشد . معهذا, حتما پیشرفت هایی در جهت کلینکهای تحت کنترل محله ای میتوان برداشت حتا اگر در ابتدا در حیطه آموزشی برای گسترش جنبش بهداشت پیشگیرانه مطرح میباشد, این کلینیک ها, بعدها , به عنوان ابزاری برای بدست گرفتن کنترل سیستم بهداشتی در محله های مستقل /خود مختار دموکراتیک مان تبدیل خواهند شد .
ادامه دارد ....
******************************
(1) Bumpersticker / (2)Food Coop / (3)Head Shop / (4) Psychedelic Shops / (5) Linus Pauling
(25)به سازماندهی محل کسب هایی که کارگران صاحبانشان هستند,اگر فرصتی داد, بپردازیم
این کسب و کارها در خود نمیتوانند سرمایه داری را نابود کنند . تا زمانی که آنها در بازار سرمایه داری عمل میکنند آنها با ورشکستگی روبرو خواهند شد مگر آنکه به سود و زیان (اصل عمده) توجه کنند . در حقیقت, آنها صرفا صاحبان سنتی سرمایه دار را با کسبی که در آن پراز سرمایه دار هست جابجا میکنند. بدین گونه کارگران صاحب کسب صرفا به جرگه خرده بورژوازی می پیوندد . و این کاری بود که چپ نو در سالهای اول دهه 1970 در بعد وسیع انجام داد . ما به ایجاد انبوهی از چیزی که فکر میکردیم "نهادهای آلترناتیو" هستند پرداختیم (ما در حقیقت به تشکیل کسب و کار برای خود دست زدیم). آنها شامل فروشگاههای(2) تعاونی غذای, کتابفروشی ها,مراکز مهد کودک,چاپخانه ها,تعمیرگاههای ماشین,روزنامه های کومونیته, دکان فروشی لوازم مواد اعتیا د(3) مغازه های وابسته به داروهای(4) توهم زا,- بانضمام لباس, اجناس چرمی, موسیقی و الی آخر بودند . اما سرمایه داران به هیچ وجه ضرری ندیدند . تازه بر عکس, آنها خیلی هم به نفع شان شد .آنها خیلی ساده امیدهای جدید ما را قاپیدند و به شکل وسیع بازاریابی کردند و در این روند میلیاردها دلار پول ساختند .
معهذا حداقل دو تفاوت خیلی مهم بین کسب و کار عادی و کارگران صاحب کسب وجود دارد . میتواند هرم (هیرارشی) داخلی را از بین برده و محیط کار را به شیوه دموکراتیک اداره کند , و آنها انعطاف پذیری بیشتری را در باره استفاده از هر گونه اضافه تولید ثروت در خود دارا می باشند . به جای پرداخت پاداش و امتیاز به سهام داران, آنها میتوانند با سود خود از جنبش مخالف حمایت کنند, یا خیلی ساده حقوق خویش را بیشتر کنند, ساعات کاریشان را کمتر, یا قیمت هایشان را پایین آورند (در حقیقت, در زندگی واقعی اکثر کارگران صاحب کسب دست آخر با ساعات طولانی تر کاری و حقوق کمتر منتهی شده تا شرکتهای سنتی. آنها همچنین گرایش به شروع کار بگونه دموکراتیک داشته اما به شیوه مدیرانه به پایان رسیدند, فکر میکنم عمدتا به خاطر فشارها و وسوسه انگیزی محیط بازار سرمایه داری , و نه بخاطر,امیدوارم نقض فطری طبیعت انسانی) .
اگر در محیط اجتماعی ما دهها کارگر صاحب کسب وجود داشته باشند, سرویس های مورد نیازرا فراهم کنند و کالاهای بدرد بخور بسازند , علاوه بر حمایت شان از مبارزات ضد سرمایه داری آنها میتوانند با انباشت تجربیات با ارزش به مرکز اولیه, بعدها , پروژه های خودگردان دموکراتیک خود مختار محله تبدیل گردند . آنها میتوانند به پایه ای برای اجتماعی آگاه, کار تعاونی, و کار مقرر دموکراتیک, بر خلاف کاری که خرید و فروش میشود تبدیل گردند .
کارگران صاحب کسب, جنبشی رو به رشد در آمریکا میباشند (فکر میکنم حدود 1500 اکثرا صاحب کسب تا به حال). بعضی از آنها در حرفه / صنعت یک جور به تشکیل شبکه هایی برای حمایت متقابل و سهیم شدن در اطلاعات دست زده اند . حال آنکه فقط با تبدیل شدن به بخشی از جنبش برای نابودی سرمایه داری و ساختن چیزی دیگر , همانگونه که بطور مثال در این جزوه پیش نویس شده , میتوانند انقلابی شوند .
(26)با خرید بلیط بخت آزمائی در این بازی شرکت نکنید
هر یک دلاری که ما صرف بلیط بخت آزمایی میکنیم به مانند هدیه ای است برای طبقه حاکم . مثل اینکه که بگیم "بیا, پول منو بگیر و برای برده کردن من ازش استفاده کن" . بلیط بخت آزمایی نهادی کاملا شیطانی است . اینکه میلیون ها نفر از ما پولی را که توانایی اش را نداریم صرف بلیط بخت آزمایی کنیم نشان روشن و زنده ای است که آنها (منظور طبقه حاکم-مترجم) مخ ما را خورده اند . ما سرکیسه شده ایم . حتا بدتر از کلاه برداری عظیم مالی مغبون سازی (گول زنی) روانی شدید مطرح میباشد- این توهم به امید ناچیزی که میتوانیم برنده شویم و از تیره بختی فرار کنیم /نجات یابیم .
(27) از دواهای اورتومولکولی (ویتامین و املاح معدنی برای بهسازی توازن مواد مخدی در مولکول های بدن) و جنبش پیشگیرانه برای سالم ماندن حمایت کنید .
پیاده کردن علم پزشکی بگونه کنونی بعنوان نهاد مصدر کار
همانند مدارس, شرکت ها, و خود دولت ,علت وجودی شان برای کنترل کردن ما میباشد . در ضمن میخواهند به ما دوا بفروشند, قطعه قطعه امان کنند(باقیمتی بالا) تا مجبور به برگشت مجدد و مجدد گردیم . ما میبایستی شروع به آزاد گرداندن خود کنیم ,شروع به کم کردن نفوذشان بر روی زندگیمان و شروع به در آوردن دل و روده قدرتشان بکنیم . بهترین راه اینست که مریض نشویم . ما میبایستی سلامتی مان را در دست بگیریم و فرا گیریم که چگونه از خود محافظت کنیم . یک قدم در این راه برداشتن همانا جانبداری کردن از اورتومولکولی میباشد - فلسفه جدیدی از سلامتی و مریضی که توسط لاینوس پاولینگ (5) و همکارانش در سالهای 1970 بنیانگذاری شد . این فلسفه در حقیقت عمدتا تبلوری از آلترناتیو رعایت سلامتی دیرین است ,هر چند آنها یقینا به آن ویژگی جدید و بنیان علمی قویتری داده اند .
ما بعنوان آخرین چاره میبایستی به دکتر و بیمارستان برویم , و وقتی رفتیم میبایستی در مورد هر عملی که میکنند سئوال بکنیم . هیچگاه نگذاریم که به ما بمانند یک تیکه گوشت برخورد کنند . هیچگاه نگذاریم که حتا کار کوچکی بدون توضیح کامل بر روی ما انجام دهند, و صبر کنند تا ما تصمیمی مبنی بر قبول تجویزشان برای مداوا شدن بگیریم .بعضی از ما ها در ضمن میبایستی سعی کنیم بنیان کلینیک هایی را در محله مان شروع کنیم . این مشکل خواهد بود با توجه به اینکه دور تحت کنترل شدید دولت, در کنار کمپانی های داروسازی, شرکت های بیمه و خود انجمن دکترهای حرفه ای میباشد . معهذا, حتما پیشرفت هایی در جهت کلینکهای تحت کنترل محله ای میتوان برداشت حتا اگر در ابتدا در حیطه آموزشی برای گسترش جنبش بهداشت پیشگیرانه مطرح میباشد, این کلینیک ها, بعدها , به عنوان ابزاری برای بدست گرفتن کنترل سیستم بهداشتی در محله های مستقل /خود مختار دموکراتیک مان تبدیل خواهند شد .
ادامه دارد ....
******************************
(1) Bumpersticker / (2)Food Coop / (3)Head Shop / (4) Psychedelic Shops / (5) Linus Pauling
No comments:
Post a Comment