Saturday, August 20, 2011

آلترناتیو چیست؟! : به نقل از "نه خدر" شماره سوم 1382/ پائیز و زمستان 2003-2004

مقدمه
همانطور که از آغاز این نشریه مجازی(   " نه سخد  "- از 27 فوریه 2011 ) قول داده بودم , تا متونی را که در 4 شماره "نه خدر" ( از زمستان 1380,یا همان 2001-2002 ,تا بهار1384, یا همان 2005 ) توسط  نویسنده این سطور منتشر شده است را به تدریج در اینجا بیاورم , حال به درج مطالب زیر اقدام میکنم. باشد تا با گسترش مبارزه ایدئولوزیک در بین رفقای همرزم به هر چه عمیقتر گرداندن تئوری انقلاب آنارشیستی , که چیزی نیست جز زیرورو کردن تمامی نهادهای پوسیده و ارتجاعی حاکم و ساختن دنیائی نوین , دست زده باشیم. نا گفته نماند,همانطور که در "بنیادهای فکری" نوشته ام: "آنارشیسم کمونیستی ' برنامه' و یا هدفی در آینده دور دست نیست; بلکه جنبش زنده تاریخی و روزمره مقاومت و انقلاب کارگران و دیگر زحمتکشان علیه کار در تمامی وجوه آن میباشد(راسیسم ,سکسیسم ,تبعیض سکسی ,ناسیونال شونیسم...) "... زنده باد آنارشی

پیمان پایدار
************************************

اگر سلمان فارسی(از مزدکیانی که از قتل عام انوشیروان جلاد جان سالم بدر برد و به یمن فرار کرد) در بیش از 1400 سال پیش, نفوذی در افکار اعراب داشته و با شعارهای برابری و برادری,که همان شعارهای مزدک بود,مردم (بخوان عوام) را به حمایت از لشکرکشی و در نهایت پیروزی اعراب بر ایران میکشاند(بماند که حاکمان وقت در ایران-سلسله ساسانیان- با زورگوئی ها و ستم مضاعف خویش توده های زحمتکش را عاصی گردانیده بودند) و حتا بخش زیادی از "نخبگان"(خواص)جامعه ایران را نیز شیفته خویش میگرداند;در سال 1357 یکبار دیگر(هر چند با تفاوتهای کیفی و تاریخی آنهم, در عصر مدرنیته و بقول معروف زاغ سیاه بدست گرفتن قدرت سیاسی را-از دوران مشروطیت به اینطرف-چوب زدن)اسلام ناب محمدی توسط خمینی پست فطرت با گمراه کردن توده های میلیونی و با شیفتگی بازرگان ها و بنی صدرها ...و نفوذ "روشنفکران" تاریک اندیشی همچون شریعتی ها و جلال آل احمدها....و کمک غیر مستقیم بخشی از نیروهای به اصطلاح "چپ" (بعنوان مثال سازمان فدائیان اکثریت و خائنانی چون فرخ نگهدارها و علی کشتکر ها ) با سئو استفاده از نام و آرمانهای چریکهای فدائی جان بر کف همچون احمدزاده ها, پویان ها و در کنار حزب خائن توده, با به کج راه بردن زحمتکشان و جوانان هوادار به کمک او شتافتند و ولایت وقیح (= همان دیکتاتوری سلطنتی ولی اینبار با عبا و عمامه به جای کروات و کت و شلوار)را جایگزین کردند.
  
حال آنکه رسالت چپ انقلابی(آنارکو- کمونیست/آنارکومنیست) برای انقلاب(ات) بعدی همانا افشای بیرحمانه منتظری ها....و شخصیت های فاشیست پروری همچون سروش ها...و بادمجان دور قاب چینهائی همچون گنجی( ساوامائی منفور که در شکنجه انقلابیون دست ساواکیهای شاه را از پشت بسته بود) که بخیال خام خویش آنهم در زندان جمهوری اسلامی "مانفیست" جمهوری را قلم زده و داد سخن در دفاع از جامعه مدنی را سر داده و جدائی دین از دولت ش گوش همگان را کر کرده, میباشد . میبایستی این شخصیت های حامی سرمایه, دین و دولت بورژوائی (همان دموکراسی پارلمانی) را هر چه بیشتر از پیش ایزوله گردانده و با پاشیدن بذر آگاهی و پرورش نسل بعدی انقلابی, مبارزات دموکراتیک علیه دین و مذهب(بعنوان شعور کاذب و افیون بشریت)را قوت بخشیده و ضدیت با کلیت نظام سرمایه داری و هر گونه دولت( نماینده آنها ) را تبلیغ و ترویج کرده و برای برقراری حاکمیت واقعی خود زحمتکشان(جامعه آنارشیستی) در هر شهر و روستا ,هر کارخانه و مزرعه, مدرسه و دانشگاه ,بیمارستان و اداره...کوشا باشیم .

فریب نیرنگ اصلاح طلبان را نخورید !
پیش بسوی تشکیل محافل مطالعاتی- مبارزاتی در هر گوشه و کنار !
واقع بین باشید, غیر ممکن را بطلبید: جامعه بدون دولت, سرمایه و دین

نه خدر شماره سوم 1382_______________________________ 


در شماره چهارم( و آخر) "نه خدر" در بهار 1384 /2005  مقوله " آلترناتیو " را , اینبار به اقتباس ازتراکت ها ی رفقای آنارشیست جوان وکم حوصله ای که( بی صبرانه و بی محابا-دمشون گرم- دل به دریا زده و) بخیال خویش فکرمیکنند یک شبه آنارشی را میتوان در جامعه پیاده کرد ,  بگونه تهیجی/تبلیغی و بشیوه زیر(1)ارائه کردم , و اینطوری گفتم :

ما از دروغ هائی که جامعه مدرن(سرمایه داری) به زور توی حلقوم مان میکند "
حالمان بهم میخوره. پول آزادی نیست, جنگ صلح نیست, و مهم نیست چقدر آت و اشغال بخری, خوشحالی را در نمی یابی. جامعه در حال سقوطه و ما از همه چیزش چندشمان میشه

ما از اینکه ثروتمندان(سرمایه داران, رانت خواران, بازاریان ,کارخانه داران ,زمین خواران)از قبل ما چاق و چله میشن بیزاریم.از پلیس هائی که انسانهای بی دفاع را میکشند و تاوانی پس نمیدن استفراغمان میگیره . از کمپانی های کلان که زمین رو اشغالدونی زباله های خود کرده اند و هیچکس جلو دارشون نیست متنفریم . از کمپانی های بزرگی چون" نایک" و "گپ"(2) که با چندر غاز حقوق کارگران خردسال را در اندونزی و پاکستان با 12-14 ساعت کار روزانه به برده داری گرفته اند و محصولاتشون رو با قیمتهای گزاف به خورد مردم میدن بیزارتر و از مدارسی که تاریخ رو به روال طبقه حاکم ثروتمند تدریس میکنند متنفر .

گور بابای همشون.اگه همینطور پیش بره وقت آنچنانی روی کره زمین برامون باقی نمی مونه,تا قبل از اینکه گورمون رو با دست خود بکنیم ! وقت اون رسیده که دولت ها را نابود کنیم, کمپانی های چند ملیتی و ساختار اجتماعی مستبد, سرکوبگر و ارتجاعی رو تمام و کمال  به گورستان تاریخ بفرستیم .

وقت اون رسیده که جامعه ای نوین بر پا سازیم , بدون قوانین گند و گردانندگانی که کنترل آن در دستشون هست . جامعه ای که قانونش فقط عشق به همنوع, همدردی با همگان و تسکین درد مشترک توسط همکاری بی ریا و کمک بلاعوض و متقابل ! جامعه ای بدون طبقات اجتماعی و حاکمیت هیچکس بر کس دیگر, بدون سیاست و اقتصاد, جامعه ای واقعا آزاد ! وقت عمل رسیده !

رای دادن هیچ چیزو عوض نمیکنه . اگه قرار بود غیر از این باشه طبقه حاکم اونو تا حالا غیر قانونی کرده بود. پس به سر صندوقهای رای نروید .ارتشیان لباسهای نظامی رو از تن بدر آورید و به سر کار نروید ! مردم میبایستی با پلیس ها در بیافتند . اونها خائنان طبقاتی اند و طبقه کارگر رو واسه حقوق ناچیزی به ثروتمندان حاکم میفروشن . ماشینهای پلیس رو نابود کنید . همینطور هر چیزی رو که به اونا کمک میکنه که ما رو زیر چکمه های خویش نگاه دارن ! بدون مالکیت خصوصی, پلیس ها بی ارزش خواهند بود . ما تعدادمون همیشه بر اونا میچربه . ساختمونهای خالی رو اشغال کرده و اونا رو به مناطق آزاد شده تبدیل کنید ! به اعتصاب عمومی دست بزنید, سر کارهاتون نروید ! مغازه های زنجیره ای رو خراب کنید و بجاش پارکی برای عموم بسازید . بانک ها و کمپانی های بیمه و دیگر شرکتهای مافیائی رو بسوزونید . احساس گناه بهتون دست نده که دست به نابودی مالکیت خصوصی میزنید و جون هزاران نفر رو در این روند نجات خواهید داد . به مساجد و پای منبر آخوندهای مفتخور نروید, اونا رو تحریم کنید . زندونی ها رو فراری بدید(بخصوص زندونی های سیاسی رو). زندونها رو به موزه تبدیل کنید . تلویزیون هاتونو خرد کنید. زندگی کنید, عشق بورزید و ناظر برنامه های مزخرف پرده کوچک نبا شید. بجای اون در جمع خودمونی با دوستان و رفقا و آشنایاتون به بازی های دست جمعی بپردازید . خلاقیت هاتون رو گسترش دهید . با نمایندگان مجلس نامه نگاری نکنید . با همسا یه ها و دوستا نتون در محله ای که زندگی میکنید دست به تشکیل کمیته های خودگردان منطقه ای بزنید . کارخونه ها رو به اشتغال خود در آورید و بشیوه اشتراکی بگردونید . زمین های کلان خواران را بزیر کشت در آورید و روابط بخش, استان ,کشوری, منطقه ای و بین المللی رو خود سازماندهی کنید .حاکمیت توده ای را در شهر و روستا ,هر استان و کل کشور بر پا گردانید . بدینگونه دولت و طبقه ثروتمند ملغی گردیده و زحمتکشان خود بر سرنوشت خویش حاکم خواهند شد .

وقت انقلاب در زندگی روزمره فرا رسیده !
وقت آنارشیسم در عمل میباشد !
نابود باد سرمایه داری, دولت و مذهب !
زنده باد حاکمیت شوراها در هر شهر و ده , کارخانه و مزرعه
مدرسه و دانشگاه, پادگان و بیمارستان
آنارشیسم کمونیستی توسط خود توده ها و نه به رهبری
هیچ حزب, گروه, سازمان و دستک دمبک, تازه اونم از بالا و با امر ونهی !


بزبانی دیگر خود ما کارگران, دهقانان, زحمتکشان, زنان خانه دار,هنرمندان و شاعران, دانش آموزان و دانشجویان..... میبایستی در هر کجا که هستیم سرنوشت  خویش را بدست گیریم !
این یعنی همان آنارشیسم, همان کمونیسم است: آنارکومنیسم

نابود باد حاکمیت ملایان سرما یه دار, سرمایه داری ملایی و تمامی
به اصطلاح اصلاح طلبان دوم خردادی
که در فریبکاری دست جناح دیگر را بسته اند !

زنده باد حاکمیت عشق در ایران, منطقه و جهان
 بیست هفتم اکتبر 2003

*********************************
(1)سعی من در پخش اولین نشریه دو زبانه (فارسی -انگلیسی)آنارشیستی -"نه خدر" -در آمریکا همانا (1) ارائه مواضع سیاسی ایدئولوژیک خویش در قبال حاکمیت سرمایه داری ملا ها , برای اولین بار و بگونه مکتوب , و خط کشی با تمامی جریانات م.ل در درون و خارج ایران (2) ترجمه حداکثر ممکن متون آنارشیستی و دیدگاههای گوناگون از آن برای آشنا گرداندن رفقای جوانی ایرانی که از چپ سنتی دلزده شده و در پی هویت جدید سیاسی خویشند و بالاخره(3) شناساندن خود و آلترناتیو جدید چپ آنارشیستی ایرانی برای جامعه جهانی, خلاصه میشد . خود من گرچه از سال  1368/1990 به آنارشیسم گرویدم , ولی طی دهه بعدی ,با مطالعه سیستماتیک از متفکرین آنارشیستی , بود که  بالاخره در سال 2000 پیروخط  مشی باکونین/گروپوتکین شدم . بزبانی دیگر آنارشیسم اجتماعی (هوادار مبارزه طبقاتی) یا همان آنارکو-کمونیسم  را  برای خود برگزیدم .دست آخر, در ضمن مطالعه و بحث و جدل و در حین ترجمه کتاب رفیقم جیمز هرود- بنام "آزاد شدن"- بود که هوادار استراتژی خاص او از چگونگی رسیدن به آنارشیسم گردیدم. و از 2005 به اینطرف مبلغ و مروج نگرش خاص ترسیم شده در این کتاب میباشم
(2) Nike - Gap

No comments:

Post a Comment