Sunday, October 9, 2016

The truth is out: money is just an IOU*, 

حقیقت آشکار شد: پول فقط یک بدهی ست، "

and the banks are rolling in it


 .بانک ها در آن میغلطتند 

دیوید گریبر
و 

ترجمه از : پیمان پایدار


British banknotes – money
 'The central bank can print as much money as it wishes.' Photograph: Alamy


Back in the 1930s, Henry Ford is supposed to have remarked that it was a good thing that most Americans didn't know how banking really works, because if they did, "there'd be a revolution before tomorrow morning".



 قبلا ها در دهه 1930، هنری فورد از قرار یکبار متذکر شده بود که این چیز خوبی هست که بیشتر آمریکائی ها نمی دانند که بانکها در واقع چگونه کار میکند، چرا که اگر آنها میدانستند، "قبل از فردا صبح انقلاب رخ میداد".
Last week, something remarkable happened. The Bank of England let the cat out of the bag. In a paper called "Money Creation in the Modern Economy", co-authored by three economists from the Bank's Monetary Analysis Directorate, they stated outright that most common assumptions of how banking works are simply wrong, and that the kind of populist, heterodox positions more ordinarily associated with groups such as Occupy Wall Street are correct. In doing so, they have effectively thrown the entire theoretical basis for austerity out of the window.

هفته گذشته، چیز قابل توجه ای اتفاق افتاد . بانک انگلیس بند آب داد . در یک مقاله به نام "خلق پول در اقتصاد مدرن"، نوشته شده توسط سه اقتصاددان از اداره تجزیه و تحلیل پولی بانک، آنها آشکارا اعلام کردند که رایج ترین فرضیات نحوه کار بانکی کاملا اشتباه است، و اینکه نوع پوپولیستی، مواضع دگراندیشی که معمولا بیشتر با گروه هائی مانند جنبش اشغال وال استریت در ارتباط است درست میباشند. با این کار، آنها به طور موثر تمام مبنای نظری برای ریاضت اقتصادی را از پنجره به بیرون پرتاب کردند / ریختن تو سطل اشغال .

To get a sense of how radical the Bank's new position is, consider the conventional view, which continues to be the basis of all respectable debate on public policy. People put their money in banks. Banks then lend that money out at interest – either to consumers, or to entrepreneurs willing to invest it in some profitable enterprise. True, the fractional reserve system does allow banks to lend out considerably more than they hold in reserve, and true, if savings don't suffice, private banks can seek to borrow more from the central bank.

برای فهمیدن اینکه چقدر این موضع جدید بانک رادیکال است، بینش معمول/غالب را در نظر داشته باشین ، که همچنان به عنوان اساس همه بحثهای قابل احترام در سیاست های دولتی ست . مردم پول خود را در بانک قرار میدهند. بانک ها بعد آن پول را با بهره قرض میدهند - یا به مصرف کنندگان، و یا به کارآفرینان/سرمایه داران که مایل به سرمایه گذاری در شرکت سودآوری هستند. درست است ، سیستم ذخیره کسری اجازه می دهد بانک ها مقدار قابل توجه بیشتری از آنی که در ذخیره نگه میدارند قرض بدهند، و درست است، اگر پس انداز کفایت نکند، بانک های خصوصی می توانند از بانک مرکزی قرض بگیرند .

The central bank can print as much money as it wishes. But it is also careful not to print too much. In fact, we are often told this is why independent central banks exist in the first place. If governments could print money themselves, they would surely put out too much of it, and the resulting inflation would throw the economy into chaos. Institutions such as the Bank of England or US Federal Reserve were created to carefully regulate the money supply to prevent inflation. This is why they are forbidden to directly fund the government, say, by buying treasury bonds, but instead fund private economic activity that the government merely taxes.

بانک مرکزی می تواند هر اندازه که دلش خواست پول چاپ کند. اما همچنین مراقب است بیش از حد /خیلی زیاد چاپ نکند . در واقع، اغلب به ما گفته میشود علت وجودی بانک های مرکزی مستقل در وهله اول همین میباشد. اگر دولت ها می توانستند خودشان پول چاپ کنند، آنها قطعا به مقدار زیادی از آن اقدام میکردند ، و تورم حاصل  از آن اقتصاد را به بحران میکشاند . نهادهائی مانند بانک انگلستان و یا فدرال رزرو آمریکا بوجود آمده اند تا به دقت عرضه پول را تنظیم کنند تا از تورم  جلوگیری شود. به این دلیل است که آنها اجازه ندارند به طور مستقیم بودجه دولت را تامین کنند، اینطوری بگیم ، با خرید اوراق قرضه خزانه داری، اما به جایش  بودجه فعالیت های اقتصادی خصوصی را تامین میکنند که دولت صرفا ازشان مالیات میگیرد .
It's this understanding that allows us to continue to talk about money as if it were a limited resource like bauxite or petroleum, to say "there's just not enough money" to fund social programmes, to speak of the immorality of government debt or of public spending "crowding out" the private sector. What the Bank of England admitted this week is that none of this is really true. To quote from its own initial summary: "Rather than banks receiving deposits when households save and then lending them out, bank lending creates deposits" … "In normal times, the central bank does not fix the amount of money in circulation, nor is central bank money 'multiplied up' into more loans and deposits."

حال آنکه این همان درکیست که به ما اجازه می دهد در مورد پول طوری صحبت کنیم  انگار که یک منبع محدودیست مثل هیدروکسید آلومینیم  یا نفت، وقتی می گویند: "به اندازه کافی پول وجود ندارد" برای تامین مالی برنامه های اجتماعی، صحبت کردن از بی اخلاقی بدهی های دولت یا مثلا هزینه های دولتی "تراکم" انگیز باشند برای بخش خصوصی . چیزی که بانک انگلستان این هفته تائید کرد اینست که هیچ یک از این چیزها واقعا درست نیست . نقل قول می آوریم از خلاصه اولیه خودشان: "به جای اینکه بانکها سپرده دریافت کنند وقتی که خانواده ها ذخیره و سپس آنها را وام بدهند، وام دهی بانک ها سپرده ایجاد میکند" ... "در زمان عادی، بانک مرکزی  میزان پول در گردش را ثابت نگه نمی دارد، و نه اینکه پول بانک مرکزی'چند برابر' میشوند به وام ها و سپرده های بیشتر ."
In other words, everything we know is not just wrong – it's backwards. When banks make loans, they create money. This is because money is really just an IOU. The role of the central bank is to preside over a legal order that effectively grants banks the exclusive right to create IOUs of a certain kind, ones that the government will recognize as legal tender by its willingness to accept them in payment of taxes. There's really no limit on how much banks could create, provided they can find someone willing to borrow it. They will never get caught short, for the simple reason that borrowers do not, generally speaking, take the cash and put it under their mattresses; ultimately, any money a bank loans out will just end up back in some bank again. So for the banking system as a whole, every loan just becomes another deposit. What's more, insofar as banks do need to acquire funds from the central bank, they can borrow as much as they like; all the latter really does is set the rate of interest, the cost of money, not its quantity. Since the beginning of the recession, the US and British central banks have reduced that cost to almost nothing. In fact, with "quantitative easing" they've been effectively pumping as much money as they can into the banks, without producing any inflationary effects.

.به عبارت دیگر، همه چیزهای را که می دانیم نه فقط اشتباه ست- برعکس است. هنگامی که بانک ها وام میدهند، آنها پول تولید/ایجاد میکنند. این به این دلیل است  که پول واقعا فقط یک بدهی ست('آی او یو' مخفف ' من به شما بدهکارم' است *). نقش بانک مرکزی نظارت کردن به نظام حقوقی ست که بطور موثر به بانک ها حق انحصاری برای ایجاد 'ای او یو'ی از نوع خاص میدهد، آنهائی که دولت به عنوان قانونی  تمایل به پذیرششان بگونه پرداخت مالیات دارد. در واقع هیچ محدودیتی برای بانک ها در مقدار پولی که می توانند ایجاد کنند وجود ندارد، همینقدر که آنها بتوانند  کسی را پیدا کنند که مایل به قرض کردن باشد.آنها هیچوقت کم نمی آورند، به این دلیل ساده که وام گیرندگان، به طور کلی، پول نقد را در زیر تشک خود نگه نمیدارند؛ در نهایت، هر پولی که بانک وام میدهد بالاخره دست آخر به بانک دیگری خواهد رفت . بنابراین برای سیستم بانکی به عنوان یک کل، هر وام فقط سپرده دیگری می شود.  چیز بیشتر اینست، تا آنجا که بانک ها نیاز به گرفتن پول از بانک مرکزی باشند، آنها می توانند هر اندازه که بخواهند قرض کنند؛ تنها کاری که بانک مرکزی واقعا میکند تعیین نرخ بهره است، هزینه پول، نه  کمیت آن . از آغاز رکود اقتصادی، بانک های مرکزی آمریکا و بریتانیا هزینه را تقریبا به هیچ چیز کاهش داده اند. در واقع، با "تسهیل کمی" آنها به طور موثرهر مقدار پولی که تونستند به  بانک ها پمپاژ کرده اند، بدون هیچگونه عوارض ناشی از تورم.
(*) I Owe You=IOU
What this means is that the real limit on the amount of money in circulation is not how much the central bank is willing to lend, but how much government, firms, and ordinary citizens, are willing to borrow. Government spending is the main driver in all this (and the paper does admit, if you read it carefully, that the central bank does fund the government after all). So there's no question of public spending "crowding out" private investment. It's exactly the opposite.

این بدان معنی است که حد واقعی مقدار پول در گردش این نیست که چقدر بانک مرکزی حاضر به وام/قرض دادن است، اما چه مقدار دولت، شرکت ها، و شهروندان عادی، حاضر به قرض کردن/وام گرفتن باشند. هزینه های دولت عامل اصلی در همه این است (و مقاله اعتراف میکند، اگر شما آن را به دقت بخوانید، که بانک مرکزی  تامین میکند دولت را). بنابراین بحث این نیست که هزینه های دولتی "تراکم" ایجاد میکند برای سرمایه گذاری های خصوصی . دقیقا برعکس است.
Why did the Bank of England suddenly admit all this? Well, one reason is because it's obviously true. The Bank's job is to actually run the system, and of late, the system has not been running especially well. It's possible that it decided that maintaining the fantasy-land version of economics that has proved so convenient to the rich is simply a luxury it can no longer afford.

چرا بانک انگلستان به طور ناگهانی تمام اینرا اعتراف کرد؟ خوب، یک دلایلش اینه  که به وضوح درست است. کار بانک اینست که در واقع سیستم را بگرداند، و این اواخر، سیستم به خوبی گردانده نشده . این امکان وجود دارد که تصمیم گرفت که حفظ نسخه سرزمین خیالی/ فانتزی ازعلم اقتصاد که برای ثروتمندان راحتی بهمراه داشته شیوه لوکسی ست که دیگر توان پرداختش را ندارد.
But politically, this is taking an enormous risk. Just consider what might happen if mortgage holders realized the money the bank lent them is not, really, the life savings of some thrifty pensioner, but something the bank just whisked into existence through its possession of a magic wand which we, the public, handed over to it.

اما به لحاظ سیاسی، این خطر/ریسک بسیار بزرگی ست . فقط در نظر بگیرید چه چیزی ممکن است اتفاق می افتد اگر دارندگان وام مسکن متوجه  شوند پولی که بانک به آنها قرض داده ، واقعا، پس انداز زندگی فرد بازنشسته صرفه جو نیست، بلکه چیزیست که بانک فقط با در اختیار داشتن آن گرز جادوئی که ما، مردم، به دستش داده ایم ایجاد کرده .
Historically, the Bank of England has tended to be a bellwether, staking out seeming radical positions that ultimately become new orthodoxies. If that's what's happening here, we might soon be in a position to learn if Henry Ford was right.

از لحاظ تاریخی، بانک انگلستان تمایل داشته که پیشاهنگ باشد، با ارائه چنین مواضع رادیکالی که در نهایت عرف تازه میشوند. اگر این چیزیست که اینجا دارد اتفاق می افتد، ما ممکن است بزودی در موقعیتی باشیم که بفهمیم اگر هنری فورد درست میگفت.

No comments:

Post a Comment