مقدمه
راجع به عشق (سکسی)در تاریخ بشری, هزاران هزار کتاب و مقاله و رساله نوشته شده است.تمامی "فیلسوفان" جهان نیز, در اکثر موارد, در تجلیل از آن سخنوری کرده اند و بندرت نیز بر علیه آن فغان نموده اند.حال آنکه زنان مبارز(فمینیست ها) در 50 سال گذشته در کشورهای امپریالیستی غربی (مرکز) و در 2-3 دهه اخیر درکشورهای پیرامونی (یا همان "جهان سوم و چهارم")با تکیه بر نیاز برعشق ورزی,اما اینبار در روابطی متعادل (بخوان در کمال "آزادی و وارستگی") بدرستی, علیه روابط سنتی و مردسالاری(بخوان شونیستی) قد علم کرده اند.آنان با وارد شدن به بازار کار و داشتن"آزادیهای اقتصادی"- بر خلاف مادرانشان که عمدتا وابسته به درآمد شوهر یا پدر و در یک کلام زندانی خانه و خانه داری بودند- تا حدی توانسته اند به آمال و آرزوهایشان, یعنی روابطی نسبتا متعادل برسند. چرا تا حدی و نسبتا؟! برای آنکه روابط افراد در جوامع سرمایه داری ذاتا استثمار کننده و برده وار گونه بوده و هست .همگان, منجمله زنان, بظاهر آزادند ولی در حقیقت برده سرمایه( در زنجیر) و زندان روابط کالائی و فتیشیستی اند. بیک کلام: عشقشان نیز, طبعا ,تا حد زیادی به همان وابستگی های اقتصادی آلوده میباشد و بس.
حال در اینجاست که به مقوله عشق آزاد میرسیم:عشقی که فقط و پس از نابودی روابط سرمایه داری در جامعه ای حقیقتا آزاد-آنارشیستی- بین مرد و زن(و یا بین هم سکس گرایان)بوجود خواهد آمد.از آنجائی که در جامعه آزاد آنارشیستی مقوله کار به معنای کنونی اش-یعنی اجبار برای درآمد و امرار معاش- از بین خواهد رفت و به تفریح مبدل میشود(چرا که نه از طبقات اثری هست و نه بازار موجود و نه پولی در کار است و...) بالطبع هیچ کس به معشوقش به عنوان مالکیت خصوصی برخورد نمیکند...و آنجاست که عشق معنای نسبی اش را از دست داده و آزاد و رها و حقیقی میگردد.در اینجا خوانندگان را به نوشته "عشق آزاد"(1)از' اما گلدمن' رجوع میدهم.البته ' فردریک انگلس' نیز در کتاب " منشا خانواده, مالکیت خصوصی و دولت"(2) به درکی نسبتا مشابهی با اما گلدمن میرسد.
طبیعتا وقتی, درجوامع بشری( یا بهتره بگیم ازآغاز جوامع طبقاتی تا کنون),عشق ها نسبی باشند و کالائی و تا حدی مصنوعی, ازدواج ها نیز چیزی بهتر و متفاوت نخواهند بود.بقولی دیگر: پر از تضادهای عجیب و غریب و کمدی تراژیک. یعنی ملغمه ای از "حسادت ها","زخم زبان زدنها","خیانت ها"...و حتی تعویض کردن همسرها(3) میباشند و بس!! نمونه آخریش را بین یک قشر از "نو آوران" به اصطلاح "روشنفکر"(بخوان آدمهای بغایت پوچ و از خودشان و انسانیت بیش از دیگران بیگانه شده)در کشورهای غربی میبینیم .
راجع به عشق (سکسی)در تاریخ بشری, هزاران هزار کتاب و مقاله و رساله نوشته شده است.تمامی "فیلسوفان" جهان نیز, در اکثر موارد, در تجلیل از آن سخنوری کرده اند و بندرت نیز بر علیه آن فغان نموده اند.حال آنکه زنان مبارز(فمینیست ها) در 50 سال گذشته در کشورهای امپریالیستی غربی (مرکز) و در 2-3 دهه اخیر درکشورهای پیرامونی (یا همان "جهان سوم و چهارم")با تکیه بر نیاز برعشق ورزی,اما اینبار در روابطی متعادل (بخوان در کمال "آزادی و وارستگی") بدرستی, علیه روابط سنتی و مردسالاری(بخوان شونیستی) قد علم کرده اند.آنان با وارد شدن به بازار کار و داشتن"آزادیهای اقتصادی"- بر خلاف مادرانشان که عمدتا وابسته به درآمد شوهر یا پدر و در یک کلام زندانی خانه و خانه داری بودند- تا حدی توانسته اند به آمال و آرزوهایشان, یعنی روابطی نسبتا متعادل برسند. چرا تا حدی و نسبتا؟! برای آنکه روابط افراد در جوامع سرمایه داری ذاتا استثمار کننده و برده وار گونه بوده و هست .همگان, منجمله زنان, بظاهر آزادند ولی در حقیقت برده سرمایه( در زنجیر) و زندان روابط کالائی و فتیشیستی اند. بیک کلام: عشقشان نیز, طبعا ,تا حد زیادی به همان وابستگی های اقتصادی آلوده میباشد و بس.
حال در اینجاست که به مقوله عشق آزاد میرسیم:عشقی که فقط و پس از نابودی روابط سرمایه داری در جامعه ای حقیقتا آزاد-آنارشیستی- بین مرد و زن(و یا بین هم سکس گرایان)بوجود خواهد آمد.از آنجائی که در جامعه آزاد آنارشیستی مقوله کار به معنای کنونی اش-یعنی اجبار برای درآمد و امرار معاش- از بین خواهد رفت و به تفریح مبدل میشود(چرا که نه از طبقات اثری هست و نه بازار موجود و نه پولی در کار است و...) بالطبع هیچ کس به معشوقش به عنوان مالکیت خصوصی برخورد نمیکند...و آنجاست که عشق معنای نسبی اش را از دست داده و آزاد و رها و حقیقی میگردد.در اینجا خوانندگان را به نوشته "عشق آزاد"(1)از' اما گلدمن' رجوع میدهم.البته ' فردریک انگلس' نیز در کتاب " منشا خانواده, مالکیت خصوصی و دولت"(2) به درکی نسبتا مشابهی با اما گلدمن میرسد.
طبیعتا وقتی, درجوامع بشری( یا بهتره بگیم ازآغاز جوامع طبقاتی تا کنون),عشق ها نسبی باشند و کالائی و تا حدی مصنوعی, ازدواج ها نیز چیزی بهتر و متفاوت نخواهند بود.بقولی دیگر: پر از تضادهای عجیب و غریب و کمدی تراژیک. یعنی ملغمه ای از "حسادت ها","زخم زبان زدنها","خیانت ها"...و حتی تعویض کردن همسرها(3) میباشند و بس!! نمونه آخریش را بین یک قشر از "نو آوران" به اصطلاح "روشنفکر"(بخوان آدمهای بغایت پوچ و از خودشان و انسانیت بیش از دیگران بیگانه شده)در کشورهای غربی میبینیم .
__________________________________________________
باری برای اختتام شما را به خواندن جملاتی "قصار" از "متفکرین" غربی و دو مثل چینی در مورد ازدواج, که خالی از مزاح نمیباشند, دعوت میکنم
پیمان پایدار
***********************
(1) Emma Goldman:Free Love / (2)Friedrich Engels:"Origin of family,Private Property and the State " / (3) Swingers--البته ناگفته نماند, شخصا در فیلمها دیده ام
پیمان پایدار
***********************
(1) Emma Goldman:Free Love / (2)Friedrich Engels:"Origin of family,Private Property and the State " / (3) Swingers--البته ناگفته نماند, شخصا در فیلمها دیده ام
***************************************************************
ازدواج چیست ؟
ازدواج مثل شهر محاصره شده است :
کسانی که داخل شهرند سعی دارند از آن خارج شوند ؛ و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند !
فرانکلین
ازدواج چیست ؟
ازدواج مثل شهر محاصره شده است :
کسانی که داخل شهرند سعی دارند از آن خارج شوند ؛ و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند !
فرانکلین
« ضرب المثل چین »زندگی زناشویی مثل تأتر است : مردم صحنۀ زیبا و آراسته آن را می بینند ؛درحالی که زن و شوهر با پشت صحنۀ درهم ریخته و پر ماجرای آن سر و کار دارند.
فرانسیس بیکنتا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند ؛اما بعد از ازدواج تقریبا ً هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود !
سامرست موامازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت ویترین تماشایش کرده اید ؛اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می شوید ..!
جین کرازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ،آدم دیگری می شوند موضوعی نا امید کننده است.
ساموئل راجرزمجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند ،چون اگر نداشتند آنها هم ازدواج می کردند !
اچ.ال.منکنمرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ،ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد.
سینکلر لوییسقبل از ازدواج ؛ مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید،اما بعد از ازدواج ؛ مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود !
هلن رولانهیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر را به تناوب برایم ایفا می کردند.یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می کرد.یک طوطی داشتم که تمام بعداز ظهر بد و بیراه می گفتو یک گربه که همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت !
ماری کورلیزنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند ...که نمی کنند.مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند ...که می کنند !خیلی بامزه است : هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می گذاریم عشق به استقلال اجتماعی،اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی !
وارن فارلاگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن.اگر می خواهی یک سال عذاب بکشی پرنده نگه دار و اگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی ازدواج کن !
« ضرب المثل چین »اگر از دوران مجردیت لذت نمی بری ؛ ازدواج کن.اونوقت حتما ً از دوران مجردیت لذت می بری !
No comments:
Post a Comment