Wednesday, August 10, 2011

آنارشیسم:کماکان تنها تئوری انقلابی ضد سرمایه داری, قسمت چهارم

مقدمه
یازده روز پیش , 10 مورد ا ز سی و هفت  شیوه تو خالی کردن سرمایه داری را از کتاب رفیق "جیمز هرود " را آوردم .و اکنون ادامه آن
پیمان پایدار

****************************

راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری
Ways to begin Gutting Capitalism

(11)کت و شلوار نپوشید

  رسم دیرینه ایست که طبقه کارگر و خانواده هایشان برای شرایط خاصی شیک و پیک کرده و بهترین لباس هایشان را بپوشند: بهترین یکشنبه(1);لباس پلو خوری-مترجم.لباس خوب پوشیدن-پیراستن-معنایش این بوده که بمانند طبقه حاکم خود را آراستن ,کت و شلوار و کروات برای مردان و لباسهای شیک برای زنان (امروزه برای زنان نیز کت و شلوار باب شده).اگر شما به عکس های کارگران صد سال پیش نگاهی بیاندازید, بطور مثال صدها مرد در میدان ' اتحادیه نیویورک '(2) برای سخنرانی' اما  گلدمن '(3)گرد هم جمع شده, همه آنها کت و شلوار و کروات برتن دارند. از این عکسها فراوان یافت میشود.اما در صد سال گذشته, بخصوص با رکود شرکت کارگران در مراسم کلیسا, کارگران پوشیدن کت و شلوار را رها کرده اند. ما میبایستی این عمل را به سرانجامش برسانیم و صریحا کت و شلوار را طرد کنیم.آنها هماپوش(اونیفورم) کاسبکاران(بازرگانان / سوداگران), سیاستمداران و بوروکرات های سر تا سر جهان میباشد.اصلا معنا ندارد به تقلید آنها دست بزنیم.امکان این هست که این تاکتیک قدیمی بشود.بنظر می آید که گرایشی در بعضی کمپانیها موجود است که کارگران ملزم به پوشیدن کت و شلوار برای به سرکار آمدن باشند, در حالی که تمایل مدیر عامل ها به پوشیدن لباسهای راحت و خودمانی(غیر رسمی)می باشد. به مانند دهه شصت (1960) وقتی که ما به عنوان علامت اعتراضی-سالهای ضد جنگ ویتنام(مترجم)- ریش می گذاشتیم, هنوز مدتی نگذشته متوجه شدیم که مدیر عامل ها هم ریش گذاشته ;بالنتیجه ریش دیگر ارزش سمبلیکش را از دست داد.من آنقدرها نگران اینکه طبقه حاکم عرف پوشاک را به این زودیها عوض کند, نیستم. شما میتوانید تصورش را هم بکنید روزی سخنرانی سالانه رئیس جمهور را که حضار بدون کت و شلوار و کراوات باشند!؟ پس کت و شلوار نپوشید, برای روحیه تان خیلی خوب خواهد بود. 

(1)Sunday Best / (2) Union Square / (3) Emma Goldman

(12)سر کارمان سخت کار نکنیم

 این نمیتواند چیزی جز کم کاری آشکار و بی پرده باشد.حال آنکه, وقتی که ما کار جدیدی را شروع میکنیم می بایستی در سطح خیلی پائین تر از قابلیت های حقیقی مان کار کنیم .هیچگاه نگذاریم بفهمند که ما می توانیم بیشتر کار کنیم.به حداقل کار مبادرت ورزید تا بلکه اخراج نگردید.این شاید هنوز سطح تولید بالائی باشد در بازار رقابت کارئی که میلیونها نفر کارکنان مشتاق سعی در تحت تاثیر قرار دادن رئیس هایشان و جلو زدن(بزبانی دیگر:ترفیع مقام یافتن) هستند و یا صرفا سعی در حفظ کارهایشان میکنند.اما هر چه کارگران بیشتری این شیوه برخورد را اتخاذ کنند برای روئسا سخت تر و مشکل تر خواهد بود که قابلیت های واقعی را تشخیص دهند. مبارزه چندین قرن گذشته بین کارگران و سرمایه داران مشخصا بر سر نیاز سرمایه داران در کشیدن هر چه بیشتر ارزش اضافی از تولید کنندگان و پرداخت مزد کمتر و دیگر مزایا بوده است.این جنگ طبقاتی بر سر ساعت کار روزانه, حقوق, سرعت بخشی, تنفس ,اوقات تعطیلات, شدت کار, مریضی, وقت ناهار, وقت اضافی, سن بازنشستگی, بیمه سلامتی و حق بازنشستگی و الی آخر بوده و هست.هر چیزی که سرمایه داران را مستلزم پرداخت بیشتر و دریافت کمتر بکند جهان آنها را ضعیف تر و جهان ما را قوی تر مینماید.

اما "سخت کار نکردن در سر کارهایمان" تا حدی فراتر از این نوع مبارزات میرود.هیچ شرکتی یکسال دوام نمی آورد مگر بخاطر اشتیاق, انرژی و فداکاری ای که کارگران بر سر کار میآورند. این همه جا اتفاق می افتد, سر هر کار ساختمانی, هر کارخانه و هر اداره. همیشه چند نفری هستند که شرکت را میگردانند و یا حتی خیلی روان و بی دغدغه امورات را سر و سامان میدهند.سرمایه داری بدون اینگونه افراد خلاق, مشکل حل کن, توام با استعداد مجانی بکار گرفته شده در شرایط نو , سقوط میکند . کافیست نگاهی به چند کارگری که سعی میکنند "به قوانین عمل کنند" بیاندازیم و ببینیم که چه اتفاقی می افتد:آغاز گره گشایی سریع امورات. سرمایه داران کماکان به اینکه کارگران صرفا میبایستی به دستورات عمل کنند("فقط عمل کن") و نه فکر در موردشان  به موعظه مشغولند. در حالی که آنها معمولا همزمان کارگران را وقتی مسائل بدرستی پیش نمیرود, و یا برای اینکه مشکلات را ندیده و اقدام به حل آن نکرده اند سرزنش میکنند. اصل "سخت کار نکردن در سر کارهایمان " به این معنی است که ما مسئولیت موفقیت شرکت را به عهده نمی گیریم, با شور و شوق به سر کارهایمان نمی آییم, هیچ چیزی را که خراب میشود درست نمی کنیم, مشکلات تولید را برایشان حل نمی کنیم, هیچگونه اطلاعاتی ارزانی نمیداریم, اختراعی نخواهیم کرد و در هیچ گونه روندی تسهیلات فراهم نخواهیم کرد. کوتاه سخن,کمترین کار ممکن را انجام خواهیم داد.این یک راه متوقف داشتن سرمایه داران از بیرون کشیدن ثروت از قبال کار میباشد.این همچنین چوب لای چرخ روند(پروسه) انباشت سرمایه, که بدون آن سیستم سقوط میکند,میگذارد .    
   
همیشه کسانی بوده اند که از زیر کار در بروند(ماستمالی کنند).این اغلب باعث تنش میشود زیرا بقیه کارگرها معمولا باید کار آنها را نیز انجام دهند.اما چی میشد اگر همه ما یا اکثریت ما, از زیر کار در رویم؟ استراتژی"سخت کار نکردن در سر کارهایمان" دقیقا اینرا پیشنهاد میکند که ما همگی تعارض کنیم(از کار فرارکنیم).هر چند این بر خلاف خوی و طینت حداقل برای خیلی از ماها میباشد.طبیعی ست که ما بخواهیم کارمان را خوب انجام دهیم ,مهارت کسب کنیم, به کارمان افتخار کنیم. ولی ما میبایستی تشخیص دهیم که استثمار کنندگان, روی این انگیزه های خوب ما حساب باز کرده و از آن علیه ما استفاده میکنند.غریزه طبیعی ما در برتر بودن در سر کارهایمان در حقیقت برای نابودی ما, کومونیته هایمان و خود کره زمین استفاده میشود.

  دست آخر,دامنه و وسعت از زیر کاردر رفتن بستگی به موقعیت و شخصیت هر فرد دارد.افرادی که در شبکه گسترده اقوام,دوستان و همکاران زندگی میکنند, خطر اخراج سهل تری دارند.در حالی که افراد ایزوله ندارند.در ضمن بعضی افراد بیشتر ترس دارند, فشارهمگان بر آنان بیشتر هست,و فشار رئیسها نیز.تنها بی باکان و افراد مطمئن میتوانند به اربابان و همگان خویش کم محلی کنند.اگر ما محله هایمان, محل کارهایمان , و انجمن اهل خانه را راه بیندازیم (منظور همان زمینه های سازماندهی جامعه کومونی آتی-م) تعداد بیشتری از ماها  میتوانیم جرات از زیر کار در رفتن را داشته باشیم.در حقیقت برای استراتژی جنبش اهمیت حیاتی دارد و همچنین شدیدا به ما کمک خواهد شد اگر بتوانیم انرژی ذخیره شده برای دیگر مهارت ها و فعالیت های استثمار نشده مان توسط سرمایه داران را برای تضعیف دنیای آنها و ساختن جهان خویش بکار بریم.

اصل تاکتیکی "سخت کار نکردن در سر کارهایمان" به قلب سرمایه داری ضربه میزند, میتواند به بخش مرکزی فرهنگ های مخالف تبدیل شود و چیزی است که میتواند از همین امروز توسط هر فردی در سر کارش شروع شود.اصلا انجامش نده.بی خیال باش.سعی نکن. 

طبیعتا پیش اقدامات ایمنی را میبایستی مراعات کرد. گردانندگان جرثقیل, خلبانان رانندگان اتوبوس, جراحان( و دهها کارگر دیگر در کارهای حساس) آنقدر میبایستی ماهر باشند که هیچکس صدمه نبیند.فی مابین در این محدوده فضای زیادی برای از زیر کار در رفتن موجود میباشد.اکثریت کارها به هیچ وجه حساس نمی باشند.

در ضمن از زیر کار در رفتن در سر کار میبایستی تواما همراه با تلاشی مصرانه برای ساختن چیزی با ارزش در جای دیگر باشد.در غیر اینصورت, از زیر کار در رفتن تبدیل به شیوه زندگی میشود و به ورطه تن پروری و بی خیالی در میغلطد

(13)سوداگران را مسخره کنید ,
 بانکداران, پلیس ها, وکلا , کشیش ها ,استادان , دکترها, محققین علمی, سیاستمداران , روئسا, هواشناسان را نیز, در هر فرصتی که بهتان دست می دهد. به هیچ کس از متصدیان امور تمکین نکنید.حرفه ای گرایی راه دیگری است که آنها برای نابودی اتکا به خود داشتن , خود کفائی و خودمختاری در میان اعم توده ها کشف کرده اند . ما دیگر جز این که اول با متخصصی مشورت کنیم نمیتوانیم کاری توسط خودمان انجام دهیم.  

No comments:

Post a Comment