کتاب شعری از"اریش فرید"(*) بنام: شعرعاشقانه برای آزادی
برگردان : ژیلا مشعشی و محمد خلیلی
قسمت پنجم
*******************************************
بی هیچ تعلقی
چیزی ازآن من نیست
نه کتاب هایی که بر من آوارند
نه کاغذهای همه رف ها و قفسه ها
نه یادگاری حزن انگیز
نه اشیا حقیر
-که خانه را انباشته اند-
نه مادری که می اندیشید
از آن اویم.
نه ملامت های زن
. به بهانه بی چیزی
نه زن
نه خانه
نه فرزندان.
نه ,هیچ تعلق خاطری نیست
نه به زاد و رود
نه به خانه
نه به برخوردهای همسر و مادر
نه به طغیان های همسر
به خاطر این زندگانیم .
با این همه ,
شاید کتاب هایم
کاغذ ها و نوشته هایم
و یادگارهای اندوهبار و
اشیا فقیرانه...
*******************
راه های جنون
آن کس که از زیبایی
روی بر می تابد,
به زیبایی زیست و
زیبایی جهان
خیانت می کند .
آن کس که بر نفرت
چشم می بندد.
خائن است
به رنج های زندگی ,
و نمی رزمد دیگر
با بی عدالتی .
آن کس که تنها
زیبایی را می بیند
راه جنون را می پیماید .
کسی که تنها
نفرت را می بیند
مجنون است.
آن کس که تنها ,
هماورد بی عدالتی ست
دچار دیوانگی ست .
کسی که بر این باور است که
نباید شک کرد :
به زیبایی
به نفرت
به کارزار با بی عدالتی ,
انسانی وامانده است ,
همچون کسی که شک می کند
اما, هرگز بر نمی تابد
باورهای دو باره را .
****************
در سقوط دنیا
کسی به خویشتن خویش می بالد
کسی طلاهایش را پنهان می دارد
و دیگرانی نیز
در جستجوی عافیت اند,
من نیز
هنوز
پی جوی کلماتم .
دراین جهان معلق ,
و در نشیب سقوط
کجا می توانند رفت,
؟ کلمات
به هنگامی که واژه هایم
در آتش اند,
چه کسی درک می کند
سرودم را ؟
اما
اگر که فاجعه رخ ننماید,
تا زمانه های دور
خواهند خندید
بر سروده هایم
که سقوط دنیا را گفته است .
ادامه دارد : پیمان پایدار
**********************************
(*)Fried Erich / انتشارات مازیار- تهران- چاپ اول 1382
بی هیچ تعلقی
چیزی ازآن من نیست
نه کتاب هایی که بر من آوارند
نه کاغذهای همه رف ها و قفسه ها
نه یادگاری حزن انگیز
نه اشیا حقیر
-که خانه را انباشته اند-
نه مادری که می اندیشید
از آن اویم.
نه ملامت های زن
. به بهانه بی چیزی
نه زن
نه خانه
نه فرزندان.
نه ,هیچ تعلق خاطری نیست
نه به زاد و رود
نه به خانه
نه به برخوردهای همسر و مادر
نه به طغیان های همسر
به خاطر این زندگانیم .
با این همه ,
شاید کتاب هایم
کاغذ ها و نوشته هایم
و یادگارهای اندوهبار و
اشیا فقیرانه...
*******************
راه های جنون
آن کس که از زیبایی
روی بر می تابد,
به زیبایی زیست و
زیبایی جهان
خیانت می کند .
آن کس که بر نفرت
چشم می بندد.
خائن است
به رنج های زندگی ,
و نمی رزمد دیگر
با بی عدالتی .
آن کس که تنها
زیبایی را می بیند
راه جنون را می پیماید .
کسی که تنها
نفرت را می بیند
مجنون است.
آن کس که تنها ,
هماورد بی عدالتی ست
دچار دیوانگی ست .
کسی که بر این باور است که
نباید شک کرد :
به زیبایی
به نفرت
به کارزار با بی عدالتی ,
انسانی وامانده است ,
همچون کسی که شک می کند
اما, هرگز بر نمی تابد
باورهای دو باره را .
****************
در سقوط دنیا
کسی به خویشتن خویش می بالد
کسی طلاهایش را پنهان می دارد
و دیگرانی نیز
در جستجوی عافیت اند,
من نیز
هنوز
پی جوی کلماتم .
دراین جهان معلق ,
و در نشیب سقوط
کجا می توانند رفت,
؟ کلمات
به هنگامی که واژه هایم
در آتش اند,
چه کسی درک می کند
سرودم را ؟
اما
اگر که فاجعه رخ ننماید,
تا زمانه های دور
خواهند خندید
بر سروده هایم
که سقوط دنیا را گفته است .
ادامه دارد : پیمان پایدار
**********************************
(*)Fried Erich / انتشارات مازیار- تهران- چاپ اول 1382
No comments:
Post a Comment