شعر زیبائی از: رضا براهنی
من نیز بمانند دوست عزیزی که این شعر رو برام فرستاده (نه تنها از شعرها بلکه از شخصیت خود مرکز بین و پزهای روشنفکرانه براهنی هیچگاه خوشم نیامده) از این شعر براهنی لذت بردم . متن نوشته شده دوستم را به انظمام شعر براهنی را در زیر میآورم.
زنده باد یاد محمد مختاری هائی که جانشان را در راه آزادی از دست دادند.
ناگفته پیداست که درخت آزای توسط خون شهیدان آزادیخواه آبیاری شده و میشود. جز این راهی نیست.
ننگ , نفرت و مرگ نثار رژیم تمامیت خواه فاشیستی اسلامی
پیمان پایدار
******************************
شعرهای براهنی را هیچ وقت خیلی دوست نداشتم.اما باید اعتراف کنم که در برابر این شعر سر تعظیم فرود می آورم.
چشمهایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغهایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
این کویر زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو...
این کویر طاووس آن کویر کفتر
همه میگویند مختاری مختاری مختاری
های هایا هایا هایا ها ها
های هایا مختاری مختاری مختاری
مرد میگوید ما اینجوری هستیم اینجوری اینجوری
مرد میگوید دریا را ما خالی میخواهیم خالی خالی خالی
مرد میگوید دریا را بی ماهی میخواهیم
جنگل را بی چلچله بی کفتر بی آهو میخواهیم
و خشن میگوید یک یک میگوید میخواهیم میخواهیم
و تماشا را بی طاووس
اما های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
باد میآید دریا میآید ماهیها میآیند رؤیاها میآیند اما اما اما
اشکها میآیند چشمهای عاشقها میآیند و زنی میگوید اما اما اما
آب میآید بابا میآید مادر میآید
و نفس میآید و صدا میآید عشق میآید
زن زن زن زن زن آن فتنهی زیبا میآید
های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
داغ میخواند سینه داغ میخواند زانو داغ میخواند خواهر داغ میخواند مادر
و کفنها و پرچمها و دکانها و خیابانها و دهانها و دندانها
هرچه هرجا و هرکه هرجا و حتا خود قاتلها خود آمرها خود عاملها
حتی خود او که آن بالاست بالای بالای بالای بالای بالای ما میگوید:
های هایا هایا ها یا ها ها های هایا هایا هایا مختاری مختاری مختاری
ممد مختاری ممد مختاری ممد مختاری مختاری مختاری مختاری
|| رضا براهنی ||
درین شعر چیزی دارد از نفس میافتد. این شعر دارد از نفس افتادن را مینویسد. همان «های هایا هایا ها ها» که انگار شکلِ بی شکلِ زنده بودن است. صوتی، صدایی که به تنهایی، فارغ از معنا، فارغ از تزئین، زنده-بودن را ثابت میکند.
چه کسی حق داشت، حق دارد این شکلِ بی شکل را از
چشمهایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغهایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
این کویر زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو...
این کویر طاووس آن کویر کفتر
همه میگویند مختاری مختاری مختاری
های هایا هایا هایا ها ها
های هایا مختاری مختاری مختاری
مرد میگوید ما اینجوری هستیم اینجوری اینجوری
مرد میگوید دریا را ما خالی میخواهیم خالی خالی خالی
مرد میگوید دریا را بی ماهی میخواهیم
جنگل را بی چلچله بی کفتر بی آهو میخواهیم
و خشن میگوید یک یک میگوید میخواهیم میخواهیم
و تماشا را بی طاووس
اما های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
باد میآید دریا میآید ماهیها میآیند رؤیاها میآیند اما اما اما
اشکها میآیند چشمهای عاشقها میآیند و زنی میگوید اما اما اما
آب میآید بابا میآید مادر میآید
و نفس میآید و صدا میآید عشق میآید
زن زن زن زن زن آن فتنهی زیبا میآید
های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
داغ میخواند سینه داغ میخواند زانو داغ میخواند خواهر داغ میخواند مادر
و کفنها و پرچمها و دکانها و خیابانها و دهانها و دندانها
هرچه هرجا و هرکه هرجا و حتا خود قاتلها خود آمرها خود عاملها
حتی خود او که آن بالاست بالای بالای بالای بالای بالای ما میگوید:
های هایا هایا ها یا ها ها های هایا هایا هایا مختاری مختاری مختاری
ممد مختاری ممد مختاری ممد مختاری مختاری مختاری مختاری
|| رضا براهنی ||
درین شعر چیزی دارد از نفس میافتد. این شعر دارد از نفس افتادن را مینویسد. همان «های هایا هایا ها ها» که انگار شکلِ بی شکلِ زنده بودن است. صوتی، صدایی که به تنهایی، فارغ از معنا، فارغ از تزئین، زنده-بودن را ثابت میکند.
چه کسی حق داشت، حق دارد این شکلِ بی شکل را از
تو، از من، از او، از ممد مختاری سلب کند؟ چه کسی های هایا هایا ها هایش را گرفت؟ چه کسی بیخِ گردناش را گرفت؟ امشب همهگی گلوی ممد مختاری هستیم. های هایا ها هستیم. همان جاییم. همان لحظهایم. های آخریم.
No comments:
Post a Comment