Monday, December 23, 2013

آنارشیسم یا جنبش انقلابی قرن بیست و یکم میلادی
 
نوشته ای از: دیوید گریبر(*) و آندرژ گروباسیک
David  Graeber and  Andrej Grubacic
 جزوه دوازده صفحه ای

چاپ و پخش از:جهانی نو در قلبیهایمان
A New World In Our Hearts
Inourhearts @gmail.com
برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به :
www.inourheartsnyc.org



ترجمه از : پیمان پایدار

این مقاله را در چهار بخش ارائه خواهم داد
 
**************************************



قسمت اول

بطور فزاینده ای دارد روشن میشود که عصر انقلابات تمام نشده است .همچنین بطور فزاینده ای دارد روشن میشود که جنبش انقلابی جهانی در قرن 21 ام, ریشه هایش کمتر به سنت مارکسیسم و یا حتی به سوسیالیسمی که به دقت تعریف شده باشد بر میگردد, بلکه به آنارشیسم تمایل خواهد داشت .

همه جا از اروپای شرقی تا آرژانتین, از سیاتل(آمریکا-م) تا بمبئی, ایده ها و اصول  آنارشیستی به رویاهای جدید رادیکال و چشم اندازهای نوینی دست یافته اند. اغلب اوقات شارحان خود را "آنارشیست" نیز نمی خوانند. انبوهی از نامهای دیگر وجود دارد: اوتونومیسم , ضد اقتدارگرایانه ایسم , افق گرایانه ایسم , زاپاتیسم , دموکراسی مستقیم ...حال آنکه, همه جا همان اصول اصلی یافت میشود:غیر تمرکزگرائی, انجمن اختیاری, کمک متقابل, مدل شبکه, و مهمتر از همه, رد هر ایده ای که هدف وسیله را توجیه میکند, چه رسد به اینکه نقش فرد انقلابی را بدست گرفتن قدرت دولتی و بعد شروع به تحمیل(حقنه) کردن بینش شان با نشانه گرفتن اسلحه بدانیم . مهمتر از همه آنارشیسم بعنوان اخلاق عمل- ایده ساختن جامعه نوین" در میان پوسته قدیمی"-به الهام بخش اساسی"جنبش جنبش ها"(که نویسندگان این مقاله را نیز شامل میشود) تبدیل گردیده است . این جنبش آنارشیستی از همان اول علیه گرفتن قدرت دولتی, و از یکطرف با افشا گرداندن,غیر مشروع خواندن و منحل گرداندن مکانیزم فرمانروائی(حکومت کردن) و از طرف دیگر تسخیر نمودن هر چه بزرگتری از فضاهای مستقل و مدیریت مشارکتی در درون آن حرکت میکند . 

دلایل آشکار روشنی برای جذاب بودن ایده های آنارشیستی در شروع قرن 21م وجود دارد :آشکارترین شان, شکستها و فجایع ناشی از تلاشهای بسیار برای غلبه بر سرمایه داری توسط گرفتن قدرت ابزار دولتی در قرن بیستم میباشد. تعداد بیشماری از انقلابیون شروع به تشخیص این امر کرده اند که "انقلاب" بعنوان لحظه ای بزرگ آخرالزمانی نخواهد آمد, حمله به معادل جهانی کاخ زمستانی ,اما یک فرایند بسیار طولانی است که برای بسیاری از تاریخ بشر در جریان بوده است(حتی اگر این بمانند خیلی چیزها دیر به بار آید) ,پر از استرتژیها(راهکارها )ی مبارزه و گریز(تجاهل) از یکطرف و تقابلهای دراماتیک از طرف دیگر , و که هرگز- در واقع, آنطوری که بسیاری از آنارشیستها احساس میکنند,هیچگاه نبایستی به نتیجه قطعی برسد . 

این کمی مشوش/ مبهوت کننده هست, اما (همزمان-م) تسلی بزرگی را نیز ارائه میدهد(بهمرا دارد-م) : ما لزومی ندارد که صبر کنیم تا "بعد از انقلاب" تازه شروع کنیم به دیدن اینکه گوشه هائی از آزادی واقعی چگونه ممکن میباشد. همانطور که 'کلکتیو کرایم تینک'(*),بزرگترین مبلغان آنارشیسم معاصر آمریکائی, گفته اند:"آزادی فقط در لحظه انقلاب وجود دارد. وآن لحظه ها آنقدرها هم که شما فکر میکنید نادر نیستند ." برای یک آنارشیست, در واقع, سعی در ایجاد کردن تجربه ای غیر از خود بیگانه , دموکراسی حقیقی, الزامی اخلاقی ست; تنها با ساختن شکلی از سازمان در حال حاضر حداقل بگونه ای تقریبی از اینکه چگونه یک جامعه ی آزاد در واقع کار خواهد کرد ,چگونه همه, روزی, قادر به زندگی کردن هستند,میتوان تضمین کرد که ما مجددا به فاجعه در نخواهیم غلطید .انقلابیون عبوس و غم انگیز که تمامی لذایذ را قربانی جنبش میکنند تنها میتوانند جامعه ای عبوس و غم انگیز خلق کنند .
(*) Crimethinc Collective
این تغییرات بگونه دشواری سندیت یافته اند چرا که تا کنون ایده های آنارشیستی تقریبا هیچ توجه ای در دانشگاه ها دریافت نکرده اند . هنوز هزاران مارکسیست آکادمیک وجود دارند, اما تقریبا هیچ آنارشیست آکادمیک . تفسیر این واماندگی تا حدی دشوار است . بخشا, بدون شک ,علتش اینست که مارکسیسم همیشه نزدیکی خاصی با آکادمیا داشته که آنارشیسم آشکارا فاقد آن بوده :مارکسیسم,هر چند, تنها جنبش بزرگ اجتماعی بوده که توسط یک دکترعلوم اجتماعی اختراع شد . فرض بر این است که اکثر تاریخ آنارشیسم در واقع شبیه به مارکسیسم بوده: آنارشیسم بعنوان زائیده افکار برخی متفکران قرن نوزدهم ارائه گردیده (پرودون, باکونین, گروپوتکین....) که بعد الهام بخش تشکلهای طبقه کارگر شدند, گرفتار مبارزات سیاسی گردید و به فرقه های گوناگون تقسیم .....  

آنارشیسم, در محاسبات استاندارد, معمولا پسر عموی فقیر مارکسیسم متصور شده ,از لحاظ تئوریک دارای عزم ثابت کمتری اما بجای مغز, شاید, با شور و صداقت جبران گردانده است . حقیقتا این قیاس تیره و تار است ."بنیانگذاران" آنارشیسم خودشان را بعنوان مخترعین چیز جدید ویژه ای قلمداد نمی کردند.آنها اصول پایه ای آنارشیسم را- کمک متقابل ,انجمن اختیاری, تصمیم گیری مساوات گرایانه- به قدمت بشریت میدانستند. همین مسئله در مورد نفی دولت و تمامی اشکال خشونت ساختاری, نابرابری, یا سلطه گری(آنارشیسم به معنای واقعی کلمه یعنی "بدون حاکمان")-حتی فرض اینکه تمامی اشکال بگونه ای بهمدیگر ربط دارند و همدیگر را تقویت میکنند- نیز صدق میکند . هیچ کدام از اینها بعنوان دکترین جدید شگفت انگیزی دیده نمی شدند, بلکه گرایش دیرینه ای در تاریخ تفکر انسان قلمداد میگردیدند, آنی که نمیتواند در برگرفته شود توسط نظریه کلی ایدئولوژیک (1)

در یک سطح یک نوع ایمان میباشد:اعتقاد به این که خیلی از اشکال بی مسئولیتی که بنظر لزومی برای وجود قدرت هستند در واقع تاثیر خود قدرت میباشند . حال آنکه, در عمل سئوالی همیشگی است, تلاش برای شناسائی هر گونه رابطه اجباری یا سلسله مراتبی در زندگی انسان, و آنها را برای توجیه خود به چالش بکشاند, و اگر آنها نتوانند- که معمولا اینطور بنظر می آید- تلاشی برای محدود کردن قدرت شان و بالنتیجه گسترش دامنه آزادی انسان .همانطور که یک فرد صوفی ممکن است بگوید که مکتب عرفان هسته حقیقت در پشت همه ادیان است, یک آنارشیست ممکن است بحث کند که آنارشیسم انگیزه ای است برای تحقق آزادی در ورای(پشت سر) تمامی ایدئولوژیهای سیاسی . 

ادامه دارد
 
*********************************

(1)   این بدان معنا نیست که آنارشیستها میبایستی ضد تئوری باشند. شاید نیاز به تئوری (سطح-م) بالا+ نباشد , بدانگونه
  که امروزه شناخته میشود . یقینا نیاز به تنها یک تئوری (سطح) بالای آنارشیستی نیست . چرا که کاملا دشمن روحیه اش میباشد . تازه بهتر, ما فکر میکنیم, چیزی بیشتر در روند روح تصمیم گیری آنارشیستی:کاربرد آن به تئوری, این به معنای پذیرش نیاز به تنوع دیدگاههای سطح بالا میباشد, تنها در وحدت با برخی تعهدات و ادراک مشترک . به جای نیاز به اثبات کردن فرضیات اساسا اشتباه دیگران ,دنبال پروژه های خاصی باشند که در آن آنها همدیگر را تقویت میکنند .اینکه تئوری ها از بعضی جنبه ها گنگ(و متناقض) هستند بدان معنا نیست که نمیتوانند  وجود داشته باشند یا حتی یکدیگر را تقویت کنند ,همانقدر که افراد با ایده های منحصر بفردشان از جهان نتوانند دوست  باشند, یا معشوق, و یا روی پروژه های مشترک کار کنند . حتی بیشتر از تئوری سطح بالا, چیزی که آنارشیسم نیاز دارد همانا آنچه تئوری (سطح-م) پائین خوانده +میشود میباشد . راه دست و پنجه نرم کردن با سئوالات واقعی فوری که از درون پروژه های تحول آفرین (ترانسفورماتیو) ظهور میکنند .
(+) High & Low theoryاین دو نوع از تئوری در هنر و فرهنگ  نیز بکار گرفته میشوند
 والتر بنجامین بهترین نمونه های آنرا در نوشته های داهیانه اش ارائه داده است.

---------------------------------------

معرفی نویسندگان, از صفحه آخر جزوه , بشرح ذیل میباشد :
(*)David Rolfe Graeberمردم شناس آمریکائی و فعال آنارشیست,متولد 12 فوریه 1961,میباشد.در پانزده ژوئن2007 -پس از تمدید نکردن قرارداد تدریسش در دانشگاه یل (الف) با قبول کردن پیشنهاد استادی از کالج گولد اسمیت,دانشگاه لندن, به انگلستان نقل مکان کرد .هم اکنون بعنوان استادیار مردم شناسی اجتماعی در این نهاد مشغول بکار میباشد. او تاریخچه فعالیت سیاسی اجتماعی دارد, منجمله نقشی در تظاهرات علیه فوروم اقتصاد جهانی در نیویورک (ب)در سال 2002داشته و در ضمن عضو اتحادیه کارگری "کارگران صنعتی جهان"(ج)نیز میباشد .
(الف)  Yale /  (ب)World Economic Forum in New York City 
(ج)labor unión Industrial Workers of the World
  
 او چندین کتاب منتشر کرده است:
 
 (1) Towards an Anthropology Theory of Value / (2) Fragments of an Anarchist Anthropology
(3)Possibilities: Essays on Hierarchy,Rebellion,and Desire / (4) مقالاتی به اسامی ذیل
The New Anarchists, The Twilight of Vanguardism, The Shock of Victory
 Army of Alturists, The Revolution in Reverse
آخرین و مهمترین کتابش بعنوان بدهی (500 صفحه) به درستی سر و صدای زیادی کرده است.
 بعنوان نوتی کناری و شخصی باید بگویم که او سخنور خوبی نیز هم هست و من یکی از علاقمندان نوشته هایش میباشم. از او بارها در این صفحه مطالبی به انگلیسی آورده ام . علاقمندان میتوانند به آنها رجوع کنند .
 
(*)Andrej Grubacic تاریخ شناس آنارشیست یوگسلاو(صرب). در میان نوشته هایش چندین کتاب بزبان بالکان , چندین فصل و مقاله در مورد تاریخ و اتوپی حاضر در بالکان وجود دارند. نوشته هایش پیرامون آنارشیسم , گذشته و آینده ش,عدیده میباشند,و خوانندگان عزیز میتوانند آنها را در زی نت (الف) بیابند. او به تدریس در انستیتود زی مدیا(ب) و دانشگاه سانفرانسیسکو مشغول میباشد. او بعنوان یکی از بنیانگذاران گلوبال بالکان -شبکه بالکانیهای ضد سرمایه داری در تبعید-و زی بالکان- ویراستار بالکان مجله زی (ج) را نیز هم بعهده دارد .
(الف) Z net / (ب) Z Media Institute / (ج)Global Balkans/Z Balkans/ Balkan edition of Z Magazine

No comments:

Post a Comment