گروپوتکین و انتقاد پسا ساختارگرایانه به آنارشیسم
مقاله ای از برایان موریس (*)
ترجمه : پیمان پایدار
قسمت هفتم
**************************
**************************
ایدئولوژی
انتقاد نهایی که به نسل قبلی آنارشیست های پیرو مبارزه طبقاتی مثل گروپوتکین, و همچنین بر آنارشیست معاصر بمانند بوکچین و گروه(بلوک) سیاه ها(1) , تحمیل میگردد این است که آنها ایدئولوژیک هستند. تکرار مکررات ایده قدیمی آبکی لیبرال "پایان ایدئولوژی", و استدلال کردن اینکه "آنارشیستهای نو/ جدید"(همچنین استیرنر و نیچه) غیر-ایدئولوژیک میباشند, دانشگاهیان لیبرال همچون جیورل کوران (2) (2006) نسل اولیه آنارشیستها را به ایدئولوژیک بودن سرزنش میکنند . از آنان تصویری جزم اندیش/ دگم گرا ,سکتاریست ,دکترین وار(3)ارائه میدهند - انطباق کورکورانه به سنت ,اقتدارگرا, پیشرو(بمانند احزاب سنتی م.ل-مترجم), تهاجم گر- اگر نه صریحا خشونت گرا , و البته "اصل منش ". در مقابل ,"آنارشیستهای جدید"- تروریست های شاعرانه (4) ,آنارشیستهای-ابتدائی (5) ,آنارکو-کاپیتالیست (6) ,استیرنرهای فردگرا(7) و آنارشیستهای(8) پسا استروکتورالیست - با دیدی باز, مسالمت آمیز ,شکیبا ، انعطاف پذیر و التقاط گرا، علاقمند روش(متدولوژی) بودن و نه ایدئولوژی , و به عنوان بیانگر"روح" آنارشیسم ,نه چیزی وحشتناک و با ایدئولوژی گمراه کننده آنارشیست ,توصیف میگردند. بمانند دیگر دانشگاهیانی چون جان موور و روت کیننا, کوران(9) به تنظیم بینشی بغایت ساده، خطی و مفهوم دو قطبی از تاریخ آنارشیستی میپردازد,هرچند او تائید میکند که ممکن است برخی تداومهائی میان آنارشیسم"قدیم" و"جدید"(10) ,وجود داشته باشد .
نیاز هست که سه نکته در مورد این تجزیه و تحلیل مضر گفته شود . اولین اینست که هیچ موضع روشنفکرانه یا سیاسی یا تئوری نیست که غیر-ایدئولوژیک باشد(استفاده از اصطلاح "ایدئولوژی" به معنا غیر تحقیر آمیز). چرا که بر مبنای بینش و عمل تمامی آنارشیستها و سیاسیون رادیکال بیان/توصیف کننده ایدئولوژی میباشند. مارکسیستهای خودمختار, آنارشیستهای -ابتدائی, فوق-فردگرایان استیرنری,آنارشیسم پسامدرن و تروریسم شاعرانه (آنارشی هستی شناسانه(11)!) همگی ایدئولوژی هستند, و پیروانشان به همان اندازه ایدئولوژیک میباشند که هر آنارشیست اجتماعی(12) یا پیروان مبارزه طبقاتی .
البته, آنارشیستهای قدیمی به آنارشیسم بعنوان ایدئولوژی سیاسی و جنبش متعهد بودند, چه موتوآلیستها(پرودون), کلکتویستها(باکونین), آنارکو-سندیکالیستها(روکر) و آنارشیست کمونیست ها-گروپوتکین , رکلوس ,گلدمن ,مالاتستا.همه منعکس کننده, دفاع کننده و مبلغ(سوسیال) آنارشیسم بعنوان یک سنت و ایدئولوژی سیاسی بوده اند . اما آنها دنباله رو نبوده, پیرو کورکورانه سنت . گروپوتکین, بطور مثال , به بعضی از وجوه آنارشیسم پرودون و باکونین نقد داشت ,اما بر خلاف آکادمیسین های رادیکال پر مدعای کنونی مثل موور ,هالووی (13) و کیننا , آنها را "منسوخ"، بی ربط و یا "غیر مرسوم" اعلام نمیکرد .
دومین, خیلی مشکل هست در میان آنارشیست ها اولیه/ نخستین (از باکونین تا لندائور14) کسی را پیدا کرد که از
آنارشیستهای-ابتدائی چون باب بلک و جان موور بیشتر دکترین تر, دگماتیک تر , سکتاریست تر و یا "ایدئولوژیک تر" باشد . با توجه به اینکه اینان با طرد و مردود شمردن بی برو برگرد تمامی جنبه های تمدن , و به همان اندازه دشمن و نافی سوسیالیسم آزادیخواهانه و تمامی اشکال مبارزه طبقاتی کارگران میباشند . در واقع حسی وجود دارد که آنارشیستهای-ابتدائی شبیه به فردگرایان جنبی جناح راست افراط گرای آمریکائی میباشند- شی هان15 2003 ص 43.
سومین , بدون نشان دادن تعاملات واقعی با نوشته جات و مبارزات سیاسی آنارشیستهای "قدیم", توصیف کوران به ورطه کاریکاتور می افتد . چرا که او(خانم کوران-مترجم) غیرانتقادانه پذیرای تمام نظرات منفی مخالفان آنارشیستهای پیرو مبارزه طبقاتی - از آکادمیسینهای لیبرال گرفته تا ما فوق- فردگرایان یا پسامدرنیستها میباشد . و او به دروغ آنارشیستهای "قدیم" را متهم به "ایدئولوژیک" بودن میکند, یعنی , فاقد خلق و خوی مناسب آنارشیستی و یا عاری از "روح" آنارشیسم.
با بنیان گذاردن یک دوگانگی رادیکال بین آنارشیسم بعنوان سنتی سیاسی , که فصل مشترک تمامی آنارشیست های اجتماعی است, و "روح" آنارشیسم کاملا گمراه کننده است . و متهم کردن نسل اولیه آنارشیستها , مثل گروپوتکین, به فاقد چنین "روحی" کاملا بی اساس است .
آنارشیستهائی چون باکونین و گروپوتکین- بمانند تمامی محققان رادیکال- همیشه دید بازی به ایده های جدید داشتند, و
با جذب ایده های انتقادی از طیف گسترده ای از منابع- فلسفی , فرهنگی , سیاسی ,علمی . آنها فضل و دانشی به مراتب بیشتر از برخی از منتقدان پسامدرن و لیبرال خود داشته اند , حال آنکه با آنارشیست بودن و نه آکادمیسینهای دانشگاهی,ایده های خود را با شفافیت هر چه تمامتر ابراز میداشتند, با هدف رسیدن به و متوسل شدن / پناه بردن به خوانندگان از میان طبقه کارگر. آنها
همچنین به ایده های خود درجه ای از انسجام بخشیدند ,هر چند نه باکونین , نه گروپوتکین و نه الیس رکلوس تلاشی برای ایجاد سیستم فلسفی به سبک اسپینوزا و هگل نکردند . این همه به طور قابل توجهی مقابله میکند با آنارشیستهای "جدید"، که با داشتن مفروضات ناسازگار و متناقض بخود تبریک می گویند-هندونه زیر بغل خودشون میزارن-مترجم-مثلا طرفداری کردن ازهم کومونآلیسم قبیله ای و هم فردگرایی تملک گرایانه استیرنری- وهمچنین بیان ایده های خود بگونه تاریک اندیش ترین(شبیه طلبه حوزه قم یا واتیکان!!- مترجم )، اصطلاحات دانشگاهی .
گروپوتکین نه تنها به پذیرش و بسط آنارشیسم (اجتماعی) به عنوان ایدئولوژی سیاسی پرداخت , بلکه در زندگی و عملکردهای خود بیانگر"روح" آنارشیسم بود، جدا از لغزش غم انگیز از اصول خود(16) در وقوع جنگ جهانی اول
رکلس بمراتب بیشتری به بیان "روح" آنارشیسم پرداخت: به موریس 2007 ,کلارک و مارتین(17) 2004 رجوع کنید .
ادامه دارد (قسمت آخر):پیمان پایدار
***************************************************
(*)Brian Morris
(1)Black Blocعمدتا از رزمنده ترین جوانهائی تشکیل میشوند که به عمل مستقیم اعتقاد دارند. از اونجائی که ا لبسه سر تا پایشان به رنگ سیاه است ( صورت ها را نیز می پوشانند) به این نام شناخته شده اند. بر خلاف ایده غلط غالب آنها لزوما و صرفا به شکستن شیشه بانک ها و...دلبستگی نداشته و اقدام نمیکنند. آنها عمدتا بدفاع قهر آمیز از خود در تهاجم و شورش سگان سرمایه معتقدند و تمامی رفقایشان در بلوکی مجزا حرکت میکنند بدون آنکه بدیگر رفقا صدمه ای خورده شود. مهم است یادآور شد که در جنبش اخیر " اشغال " در آمریکا اینرفقا یکی از ارکان مهم آن محسوب میشوند: پیمان پایدار
(2) Giorel Curran / (3) Doctrinaire -بینشی سیستماتیک وایدئولوژیک ارائه دادن, مترجم
(4)Poetic terroristsکسانی که در نوشتار مطالب آنارشیستی خبره هستند -مترجم
(5)Anarcho-Primitivists رجوع شود به توضیح مترجم در قسمت ششم بتاریخ 12 مارس 2012
(6) Anarcho-Capitalists دو واژه کاملا متضاد . اینها از نظر من بقایای ذهنی همان کابوهای
مغرب آمریکا در طول قرون 19 و اواسط قرن بیستم میباشند که خواهان از زیر مالیات در رفتند و فکر میکنند میتوانند کماکان یاغی گری کنند- مترجم
(7) Stirnerite individualists / (8) Poststructural Anarchists / (9) John Moore , Ruth Kinna & Curran
(10) ( 57/مفهوم دو قطبی جان موور از تاریخ آنارشیسم بخوبی در صفحات "آنارشیست سبز" توضیح داده شده (بطور مثال23 / 1999
, جائی که آنارشیستهای اجتماعی(پیروان مبارزه طبقاتی-مترجم) به شیوه نا شایسته و زشتی به نام " چپی ها" توصیف میگردند و بعنوان سیاسیون ملالت بار( مغموم) و شیاد (زورگو) طرد میگردند .همچنین,البته ,در مروری بر تاد می*(1994)موور مشخصا به تشریح "دوران دو فازی" از تاریخ آنارشیستی می پردازد("مطالعات آنارشیستی 5 /1997 /157) . او وقتی شخصا به من عقیده اش را مینی بر اینکه آنارشیسم انقلابی گروپوتکین "منسوخ" میباشد گفت , باعث شد که من کتابی در مورد آنارشیسم گروپوتکین و محیط زیست بنویسم ! کتاب مذکور(2004) هدفش تائید دوباره و ادامه معنا (و ربط) داشتن گروپوتکین برای تئوری آنارشیستی بود . *Todd May
در رابطه با روت کیننا ;هر چند در فصل "آنارشیسم چیست" او دید ظریف تری از آنارشیسم ارائه میدهد, این کاملا به سست شدن و حرکتی ست بر علیه پذیرائی دو گانگی کلیدئی که او بین به اصطلاح آنارشیسم "قدیم" و "نو/جدید"میبیند ,و نظرش مبنی بر اینکه آنارشیسم "سنتی"(پیروان مبارزه طبقاتی) دیگر "منسوخ" میباشند(2005:21) .ایجاد یک دوگانگی میان به اصطلاح آنارشیسم "قدیم" و "جدید" هم به لحاظ مفهومی و هم تاریخی بسیار مشکل میباشد، اگر نه گیج(سردرگم) کننده.
(11) Ontological Anarchy
(12) من اگراین گرایشات گوناگون رادیکال را استفاده میکنم نه برای اینکه مخالفشان هستم , بلکه به این خاطر که کوران (2006) بعنوان رادیکالیسم "جدید" و اینکه "پسا ایدئولوژیک " میباشند به تشریحشان پرداخته .
(13) Holloway / (14) Landauer / (15) Sheehan
(16) او با عدول از مرام آنارشیستی و با دفاع از شرکت در جنگ جهانی اول بدرستی مورد سرزنش دیگر رفقای آنارشیست قرارگرفت-مترجم.
(17) Clark & Martin
انتقاد نهایی که به نسل قبلی آنارشیست های پیرو مبارزه طبقاتی مثل گروپوتکین, و همچنین بر آنارشیست معاصر بمانند بوکچین و گروه(بلوک) سیاه ها(1) , تحمیل میگردد این است که آنها ایدئولوژیک هستند. تکرار مکررات ایده قدیمی آبکی لیبرال "پایان ایدئولوژی", و استدلال کردن اینکه "آنارشیستهای نو/ جدید"(همچنین استیرنر و نیچه) غیر-ایدئولوژیک میباشند, دانشگاهیان لیبرال همچون جیورل کوران (2) (2006) نسل اولیه آنارشیستها را به ایدئولوژیک بودن سرزنش میکنند . از آنان تصویری جزم اندیش/ دگم گرا ,سکتاریست ,دکترین وار(3)ارائه میدهند - انطباق کورکورانه به سنت ,اقتدارگرا, پیشرو(بمانند احزاب سنتی م.ل-مترجم), تهاجم گر- اگر نه صریحا خشونت گرا , و البته "اصل منش ". در مقابل ,"آنارشیستهای جدید"- تروریست های شاعرانه (4) ,آنارشیستهای-ابتدائی (5) ,آنارکو-کاپیتالیست (6) ,استیرنرهای فردگرا(7) و آنارشیستهای(8) پسا استروکتورالیست - با دیدی باز, مسالمت آمیز ,شکیبا ، انعطاف پذیر و التقاط گرا، علاقمند روش(متدولوژی) بودن و نه ایدئولوژی , و به عنوان بیانگر"روح" آنارشیسم ,نه چیزی وحشتناک و با ایدئولوژی گمراه کننده آنارشیست ,توصیف میگردند. بمانند دیگر دانشگاهیانی چون جان موور و روت کیننا, کوران(9) به تنظیم بینشی بغایت ساده، خطی و مفهوم دو قطبی از تاریخ آنارشیستی میپردازد,هرچند او تائید میکند که ممکن است برخی تداومهائی میان آنارشیسم"قدیم" و"جدید"(10) ,وجود داشته باشد .
نیاز هست که سه نکته در مورد این تجزیه و تحلیل مضر گفته شود . اولین اینست که هیچ موضع روشنفکرانه یا سیاسی یا تئوری نیست که غیر-ایدئولوژیک باشد(استفاده از اصطلاح "ایدئولوژی" به معنا غیر تحقیر آمیز). چرا که بر مبنای بینش و عمل تمامی آنارشیستها و سیاسیون رادیکال بیان/توصیف کننده ایدئولوژی میباشند. مارکسیستهای خودمختار, آنارشیستهای -ابتدائی, فوق-فردگرایان استیرنری,آنارشیسم پسامدرن و تروریسم شاعرانه (آنارشی هستی شناسانه(11)!) همگی ایدئولوژی هستند, و پیروانشان به همان اندازه ایدئولوژیک میباشند که هر آنارشیست اجتماعی(12) یا پیروان مبارزه طبقاتی .
البته, آنارشیستهای قدیمی به آنارشیسم بعنوان ایدئولوژی سیاسی و جنبش متعهد بودند, چه موتوآلیستها(پرودون), کلکتویستها(باکونین), آنارکو-سندیکالیستها(روکر) و آنارشیست کمونیست ها-گروپوتکین , رکلوس ,گلدمن ,مالاتستا.همه منعکس کننده, دفاع کننده و مبلغ(سوسیال) آنارشیسم بعنوان یک سنت و ایدئولوژی سیاسی بوده اند . اما آنها دنباله رو نبوده, پیرو کورکورانه سنت . گروپوتکین, بطور مثال , به بعضی از وجوه آنارشیسم پرودون و باکونین نقد داشت ,اما بر خلاف آکادمیسین های رادیکال پر مدعای کنونی مثل موور ,هالووی (13) و کیننا , آنها را "منسوخ"، بی ربط و یا "غیر مرسوم" اعلام نمیکرد .
دومین, خیلی مشکل هست در میان آنارشیست ها اولیه/ نخستین (از باکونین تا لندائور14) کسی را پیدا کرد که از
آنارشیستهای-ابتدائی چون باب بلک و جان موور بیشتر دکترین تر, دگماتیک تر , سکتاریست تر و یا "ایدئولوژیک تر" باشد . با توجه به اینکه اینان با طرد و مردود شمردن بی برو برگرد تمامی جنبه های تمدن , و به همان اندازه دشمن و نافی سوسیالیسم آزادیخواهانه و تمامی اشکال مبارزه طبقاتی کارگران میباشند . در واقع حسی وجود دارد که آنارشیستهای-ابتدائی شبیه به فردگرایان جنبی جناح راست افراط گرای آمریکائی میباشند- شی هان15 2003 ص 43.
سومین , بدون نشان دادن تعاملات واقعی با نوشته جات و مبارزات سیاسی آنارشیستهای "قدیم", توصیف کوران به ورطه کاریکاتور می افتد . چرا که او(خانم کوران-مترجم) غیرانتقادانه پذیرای تمام نظرات منفی مخالفان آنارشیستهای پیرو مبارزه طبقاتی - از آکادمیسینهای لیبرال گرفته تا ما فوق- فردگرایان یا پسامدرنیستها میباشد . و او به دروغ آنارشیستهای "قدیم" را متهم به "ایدئولوژیک" بودن میکند, یعنی , فاقد خلق و خوی مناسب آنارشیستی و یا عاری از "روح" آنارشیسم.
با بنیان گذاردن یک دوگانگی رادیکال بین آنارشیسم بعنوان سنتی سیاسی , که فصل مشترک تمامی آنارشیست های اجتماعی است, و "روح" آنارشیسم کاملا گمراه کننده است . و متهم کردن نسل اولیه آنارشیستها , مثل گروپوتکین, به فاقد چنین "روحی" کاملا بی اساس است .
آنارشیستهائی چون باکونین و گروپوتکین- بمانند تمامی محققان رادیکال- همیشه دید بازی به ایده های جدید داشتند, و
با جذب ایده های انتقادی از طیف گسترده ای از منابع- فلسفی , فرهنگی , سیاسی ,علمی . آنها فضل و دانشی به مراتب بیشتر از برخی از منتقدان پسامدرن و لیبرال خود داشته اند , حال آنکه با آنارشیست بودن و نه آکادمیسینهای دانشگاهی,ایده های خود را با شفافیت هر چه تمامتر ابراز میداشتند, با هدف رسیدن به و متوسل شدن / پناه بردن به خوانندگان از میان طبقه کارگر. آنها
همچنین به ایده های خود درجه ای از انسجام بخشیدند ,هر چند نه باکونین , نه گروپوتکین و نه الیس رکلوس تلاشی برای ایجاد سیستم فلسفی به سبک اسپینوزا و هگل نکردند . این همه به طور قابل توجهی مقابله میکند با آنارشیستهای "جدید"، که با داشتن مفروضات ناسازگار و متناقض بخود تبریک می گویند-هندونه زیر بغل خودشون میزارن-مترجم-مثلا طرفداری کردن ازهم کومونآلیسم قبیله ای و هم فردگرایی تملک گرایانه استیرنری- وهمچنین بیان ایده های خود بگونه تاریک اندیش ترین(شبیه طلبه حوزه قم یا واتیکان!!- مترجم )، اصطلاحات دانشگاهی .
گروپوتکین نه تنها به پذیرش و بسط آنارشیسم (اجتماعی) به عنوان ایدئولوژی سیاسی پرداخت , بلکه در زندگی و عملکردهای خود بیانگر"روح" آنارشیسم بود، جدا از لغزش غم انگیز از اصول خود(16) در وقوع جنگ جهانی اول
رکلس بمراتب بیشتری به بیان "روح" آنارشیسم پرداخت: به موریس 2007 ,کلارک و مارتین(17) 2004 رجوع کنید .
ادامه دارد (قسمت آخر):پیمان پایدار
***************************************************
(*)Brian Morris
(1)Black Blocعمدتا از رزمنده ترین جوانهائی تشکیل میشوند که به عمل مستقیم اعتقاد دارند. از اونجائی که ا لبسه سر تا پایشان به رنگ سیاه است ( صورت ها را نیز می پوشانند) به این نام شناخته شده اند. بر خلاف ایده غلط غالب آنها لزوما و صرفا به شکستن شیشه بانک ها و...دلبستگی نداشته و اقدام نمیکنند. آنها عمدتا بدفاع قهر آمیز از خود در تهاجم و شورش سگان سرمایه معتقدند و تمامی رفقایشان در بلوکی مجزا حرکت میکنند بدون آنکه بدیگر رفقا صدمه ای خورده شود. مهم است یادآور شد که در جنبش اخیر " اشغال " در آمریکا اینرفقا یکی از ارکان مهم آن محسوب میشوند: پیمان پایدار
(2) Giorel Curran / (3) Doctrinaire -بینشی سیستماتیک وایدئولوژیک ارائه دادن, مترجم
(4)Poetic terroristsکسانی که در نوشتار مطالب آنارشیستی خبره هستند -مترجم
(5)Anarcho-Primitivists رجوع شود به توضیح مترجم در قسمت ششم بتاریخ 12 مارس 2012
(6) Anarcho-Capitalists دو واژه کاملا متضاد . اینها از نظر من بقایای ذهنی همان کابوهای
مغرب آمریکا در طول قرون 19 و اواسط قرن بیستم میباشند که خواهان از زیر مالیات در رفتند و فکر میکنند میتوانند کماکان یاغی گری کنند- مترجم
(7) Stirnerite individualists / (8) Poststructural Anarchists / (9) John Moore , Ruth Kinna & Curran
(10) ( 57/مفهوم دو قطبی جان موور از تاریخ آنارشیسم بخوبی در صفحات "آنارشیست سبز" توضیح داده شده (بطور مثال23 / 1999
, جائی که آنارشیستهای اجتماعی(پیروان مبارزه طبقاتی-مترجم) به شیوه نا شایسته و زشتی به نام " چپی ها" توصیف میگردند و بعنوان سیاسیون ملالت بار( مغموم) و شیاد (زورگو) طرد میگردند .همچنین,البته ,در مروری بر تاد می*(1994)موور مشخصا به تشریح "دوران دو فازی" از تاریخ آنارشیستی می پردازد("مطالعات آنارشیستی 5 /1997 /157) . او وقتی شخصا به من عقیده اش را مینی بر اینکه آنارشیسم انقلابی گروپوتکین "منسوخ" میباشد گفت , باعث شد که من کتابی در مورد آنارشیسم گروپوتکین و محیط زیست بنویسم ! کتاب مذکور(2004) هدفش تائید دوباره و ادامه معنا (و ربط) داشتن گروپوتکین برای تئوری آنارشیستی بود . *Todd May
در رابطه با روت کیننا ;هر چند در فصل "آنارشیسم چیست" او دید ظریف تری از آنارشیسم ارائه میدهد, این کاملا به سست شدن و حرکتی ست بر علیه پذیرائی دو گانگی کلیدئی که او بین به اصطلاح آنارشیسم "قدیم" و "نو/جدید"میبیند ,و نظرش مبنی بر اینکه آنارشیسم "سنتی"(پیروان مبارزه طبقاتی) دیگر "منسوخ" میباشند(2005:21) .ایجاد یک دوگانگی میان به اصطلاح آنارشیسم "قدیم" و "جدید" هم به لحاظ مفهومی و هم تاریخی بسیار مشکل میباشد، اگر نه گیج(سردرگم) کننده.
(11) Ontological Anarchy
(12) من اگراین گرایشات گوناگون رادیکال را استفاده میکنم نه برای اینکه مخالفشان هستم , بلکه به این خاطر که کوران (2006) بعنوان رادیکالیسم "جدید" و اینکه "پسا ایدئولوژیک " میباشند به تشریحشان پرداخته .
(13) Holloway / (14) Landauer / (15) Sheehan
(16) او با عدول از مرام آنارشیستی و با دفاع از شرکت در جنگ جهانی اول بدرستی مورد سرزنش دیگر رفقای آنارشیست قرارگرفت-مترجم.
(17) Clark & Martin
No comments:
Post a Comment