Tuesday, March 20, 2012

چرچیل- نخست وزیربیشرم وجانی اسبق انگلستان- روزی سوار بر تاکسی برای مصاحبه به دفتر بی بی سی می رفت 
 
 هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.
 راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم” .
 چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق ‌زده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت: “گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!”







 

No comments:

Post a Comment