Monday, March 12, 2012

گروپوتکین و انتقاد پسا ساختارگرایانه به آنارشیسم

مقاله ای از برایان موریس (*)
ترجمه : پیمان پایدار
قسمت ششم
**************************

(5) عصر روشنگری

سرگرمی رایجی میان بسیاری از دانشگاهیان پسا مدرن در طرد بدون قید و شرط سنت روشنگری موجود میباشد . در واقع، اینکه روشنگری و عقل را به عنوان مسئول دهشتناک سیاسی قرن بیستم قلمداد کردن , به جای تعامل با عوامل واقعی، یعنی، درگیریهای بین-دولتی , ایدئولوژی فاشیستی و واقعیت گسترش (و توسعه) سرمایه داری کمی مثل سرزنش کردن مسیح برای دوران تفتیش عقاید( انگیزاسیون) میماند و بهمان اندازه غلط تفسیر کردن است .  

از خیلی جهات گروپوتکین ,بمانند مارکس , بصورتی پایدار و محکم در سنت روشنگری ایستاده بود, که البته,  پدیده ای صرفا فرانسوی نبود . او بهمین جهت توسط آنارشیستهای "پسا مدرن" بعنوان یک "خردگرای" عصر روشنگری یا به عنوان یک "اومانیست" و یا حتی "مدرن گرا " طرد گردیده است .مطمننا گروپوتکین بسیاری از جنبه های رادیکال سنت روشنگری را پذیرا شده بود: تاکید بر ارزش های جهانی همچون آزادی فردی، برابری و برادری; ارتقاء چشم انداز بین المللی؛ تاکید بر اهمیت به پرس و جوی آزادانه، سکولاریسم و تحمل ​​مذهبی; حمایت از عقل انتقادی و ماتریالیسم علمی و در نتیجه انکار دانش بر اساس شهود عرفانی ,وحی الهی و جزم اندیشی (دگم)  مذهبی; و دست آخر, احترام به صنعت پیشه وری و اعتقاد به پیشرفت انسان از طریق استفاده از دانش علمی و فن آوری. در این معنا  گروپوتکین "مدرنیته" را به عنوان مخالفت با استبداد سیاسی و مذهبی و اقتدار سنت و الاهیات پذیرا شد .

اما مهم است یادآور شد که او بسیاری از جنبه های سنت روشنگری (یا "مدرنیته ") را نیز کنار گذاشته بود . بطور مثال ,او نه تنها منکر دولت مطلقه بود بلکه دولت دموکراتیک و کل ایده حکومت انتخاباتی (پارلمانی ) را نیز باطل میشمرد . بهمان اندازه  مهم , گروپوتکین نافی سرمایه داری و اقتصاد بازار بود , و خصوصا ناقد "مالکیت خصوصی", یکی از مفاهیم کلیدی سنت لیبرالی روشنگری برای افرادی چون لاک , نیز بود . او همچنین منکر متافیزیک روشنگری با مفهوم مکانیکی اش از طبیعت , دوآلیسم رادیکال و تصور اصل منشانه از انسان, چه از نوع منطق مناد (دکارتی) یا فردی انتزاعی غیر اجتماعی(هابس,   استیرنر) نیز بود . زیرا همانطور که در بالا گفته شد, گروپوتکین به این مساله واقف شده بود که تئوری تکامل و پیشرفت علوم طبیعی و اجتماعی در اواخر قرن نوزدهم به طور کامل فلسفه مکانیکی روشنگری را سست گردانده است . بنابراین او به " فلسفه جدیدی"- که میتوان  آنرا بعنوان تکامل کلی (هماد) گرایی توصیف کرد- اذعان داشت (بالدوین (1)1927  ( : ص 116 تا 119 , موریس 2004 : ص 113 تا 127

گروپوتکین همچنین ناقد فلسفه اخلاقی مرتبط (همراه) با روشنگری ,هم اخلاقیات خردگرایی کانت (دانش فرایض اخلاقی) و هم مکتب اصالت سودمندی(سودمند باوری) جان استوارت میل و جه رمی بنتهم(2) نیز بود. به این ترتیب گروپوتکین مروج اخلاقی طبیعی بود که شامل " اخلاقیات پیش انگارانه"(3) و ایجاد ارتباطی بین وسایل و اهداف[آنطور که بنجامین فرانکس(4) (2006: 94) توصیف میکند, بدون اینکه اصلا به تئوری اخلاقیات خود گروپوتکین مروری کند]میباشد. این,البته ,کاملا به تضعیف دوآلیسم امر مسلم/ ارزش(5) انجامید که حامیان متفکریی چون دیوید هیوم (6) و بعدها پوزیتویست ها داشت .

بنابراین گروپوتکین (و دیگر آنارشیستهای پیرو مبارزه طبقاتی) را "مدرنیست" خطاب کردن کاملا گمراه کننده است .از خیلی جهات او "ضد - مدرنیست"بود . گروپوتکین با قبول مفهوم "خرد" سعی در تضعیف استبداد , و با تأیید مجدد/مکرر اهمیت حیاتی نقش انسان و آزادی های اجتماعی همت گماشت . اما این بدین معنا نبود که گروپوتکین یا دیگر متفکرین روشنگری چون هیوم , دیدرو و آدام اسمیت(7), به دیگر قابلیتهای انسان بمانند قدرت درون یابی (شهود گری8)، احساسات و تخیل بهمان اندازه اهمیت ندهند . به پیروی از آدام اسمیت, گروپوتکین استدلال می کرد که مفاهیم اخلاقی ما محصولی از هر دوی احساس و خرد ما میباشند, و بگونه طبیعی در زندگی جوامع انسانی رشد و توسعه یافته اند . برای گروپوتکین احساس همدردی و همبستگی از ویژگی خاصی برخوردار بودند,که در ضمن هیچکدام از آنها مختص انسانها نبوده, همانطور که در میان تمامی حیوانات اجتماعی موجود میباشند: گروپوتکین 1924: ص 199 تا 208,موریس 2004 :ص 161 تا 163 

 اینکه گروپوتکین تاکیدی برعقل انتقادی و علوم تجربی داشت , بدان معنا نبود که دیگر جنبه های زندگی انسانی و فرهنگی را نادیده میگرفت و یا کم ارزش میشمرد . بمانند اما گلدمن ,گروپوتکین اغلب در مورد ادبیات سخنرانی میکرد, و بخصوص با ادبیات و نمایشنامه روسی بخوبی آشنا بود . در واقع ,گروپوتکین در میان محافل ادبی در انگلستان با احترام زیادی روبرو بود, و اسکار وایلد, برنارد شاو و ویلیام روسه تی(9) در بین دوستان و تحسین کنندگانش بودند - به مقدمه جورج وودکاک(10) بر گروپوتکین 1905 رجوع کنید .

گروپوتکین (و دیگر آنارشیستهای پیرو مبارزه طبقاتی) را اغلب بعنوان "انسانگرایان"- اومانیستهای-عصر روشنگری( یا معتقدین "فلسفه عقلانی"- راسیونالیست) قلمداد میکنند - و این واژه ها در منفی ترین و خفت آمیزترین  نحو مورد استفاده قرار می گیرند . اگر منظور از اومانیسم (یا راسیونالیسم) اعتقاد داشتن به قابلیتهای خود انسانها ست, که با خرد و تخیل خویش, به مقابله با مشکلات ناشی از وجود انسان می پردازند, و در نتیجه رد هرگونه اصول روحانیت یا متافیزیک مذهبی ;همراه با تاکید بر ارزشهائی جهانشمول حقوق بشر از جمله همبستگی و آزادی , تحمل، همدلی و برابری , چنین ارزشها ئی نسبیتی به انسان  داشته و نه از منبع الهی استخراج شده باشند : آنوقت گروپوتکین و دیگر آنارشیستهای پیرو مبارزه طبقاتی معتقدین اومانیست و راسیونالیست بودند .

   حال آنکه، اگر , منظور از "اومانیسم" این ایده که گونه انسان مخلوق خدا مانندی است, که دلالت بر یک مفهوم دکارتی از ذهنیت آدمی است, و آن نیز مستلزم اخلاق -فرانسیس- بیکنی ( یا فاوستی ) تحریم سلطه انسان از طبیعت با استفاده از تسلط فن  آوری, پس , بطور یقین ,گروپوتکین اومانیست نبود. و نه او معتقد به فلسفه عقلانی فلسفی، چرا که بمانند داروین بر اهمیت علم  و دانش تجربی تاکید داشت.

پس، از این جهت دلسرد کننده هست که شاهد دست بهم دادن آنارشیستهای "جدید" و یا پست مدرن با عارفان مذهبی و توجیه کنندگان مذهب باشیم , گمراه کننده وار اظهارات اومانیسم (و علم) را معادل انسان مداری و اخلاق سلطه بدانیم .

هرچند گروپوتکین در زمانی زندگی می کرد که "اسطوره پیشرفت" درونمایه غالب بود,آنارشیستها , بمانند دوستش الیس رکلس, مفهومی سرشار از ریزه کاری(ظرافت) , جامع و کاملتری از تاریخ بشر داشتند . او تاریخ را نه وقایع نامه ای بی پایان از پیشرفت ، و نه, بمانند آنارشیستهای- ابتدائی(11) گونه ای از تخریب فرهنگی و پس از به اصطلاح " معصیت کردن " (کشاورزی) و از لطف خدا محروم شدن می دید . در نتیجه گروپوتکین به اهمیت علم و فن آوری در فائق آمدن بر جهل و کمبود منابع مادی تاکید میورزید, او همچنین به بسیاری از جنبه های واپس گرا تاریخ بشر واقف بوده و به آنها اذعان میداشت- بخصوص صعود روابط هرمی (هیرارشیک) و قدرت دولتی . بالطبع  گروپوتکین معتقد بود که در طول تاریخ بشر، همواره " دو گرایش " وجود داشته است . یکی میراث کنترل و سلطه که بیانش را در رهبران مذهبی قبایل بومی(شامانز12) , پیامبران ، کشیشان  و دولت می یابد و دیگری میراث آزادی و مبارزه نه تنها در ابراز قدرت خلاق خود مردم در برقراری نهادهائی اجتماعی و انجمنهای اختیاری, بلکه در مبارزه مردم در طول تاریخ برای رهائی و خودمختاری: بالدوین 1927: ص 146 و  147, بوکچین 1999: 278 

در حالی که دست راستی های نئو- لیبرال در حال حاضر دفاع از سنت روشنگری، به اصطلاح  برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی در "جنگ تمدنها",هستند واجب هست که آنارشیست ها به دنباله روی از فوکو  به رد ایده کامل بودن(موافق) و یا در مقابل(مخالف) روشنگری برسند . در نتیجه امتناع از تسلیم به یک نوع "باج خواهی"- آنطور که فوکو آن را مینامید[(13) رابینو 1984 : ص 42 و 43 ].

میراث روشنگری , همانطور که گروپوتکین مدتها پیش اذعان داشت, میراث مبهمی است .( برای دفاعی رادیکال از روشنگری به برونر(14) 2004 رجوع کنید) . بحث در مورد گروپوتکین به عنوان روشنفکری "خردگرا", انگار که این نوعی از انحراف فکری میباشد, بنابراین مضر وگیچ کننده است .

ادامه دارد : پیمان پایدار
**************************************
(*)Brian Morris
(1) Baldwin / (2) Kant ;  Utilitarianism of John Stuart Mill  & Jeremy Bentham  / (3) Prefigurative ethics
(4) Benjamin Franks  (5) Fact /Value / (6) David Hume  / (7) Diderot & Adam Smith
(8) Intuition / (9) Oscar Wilde , Bernard Shaw &  William Rossetti  / (10) George Woodcock
(11)Anarcho-Primitivists  یک مشت عقب افتاده ذهنی(در ضمن در میانشون  یک نفوذی اف بی آی هم است به نام باب بلک) که میخوان جامعه بشری را به 10 هزار سال قبل بر گردونند. اینان معتقدند که کشاورزی و کشف زبان باعث عقبگرد بشریت شده است!! بزبانی دیگر اگر به حرفشون عمل بشه نصف جمعیت جهان از بین میره!! من اینها رو پیروان  پل پات مینامم: پیمان پایدار
(12) Shamans / (13) Rabinow / (14) Bronner

No comments:

Post a Comment